به گزارش خبرداغ به نقل از خبرآنلاین؛ روزنامه دنیای اقتصاد نوشت:با توجه به برنامه هفتم توسعه، برنامهنویسی برای وزارت نفت چندان هم ساده نیست زیرا وزیر باید به مواردی پایبند باشد که بعضا از توان او خارج بوده و سالها میگذرد تا به این اهداف دستیابیم.
درصد موفقیت برنامههای پنجساله در سالهای گذشته نشانه مهمی است که نباید آن را دستکم گرفت. در حوزه نفت نیز اوضاع همینگونه است آنهم در وضعیتی که ناترازیها عمیق بوده و باید برای آن فکری کرد.
همه میدانیم که توجه به ذخایر گازی یک اولویت است و اگر به داد پارسجنوبی نرسیم اوضاع وخیمتر خواهد شد. همین یک جمله یعنی توجه به پارسجنوبی و ذخایر مشابه مترادف با سرمایهگذاری نزدیک به ۴۰میلیارد دلاری در سالهای آینده است. رقمی که به احتمال قوی از توان وزارت نفت خارج بوده آنهم در شرایطی که میزان مشابهی را باید در نفت سرمایهگذاری کرد.
پتروشیمی و پالایش نیز همین وضعیت را دارند و همگی به سرمایهگذاری نیاز دارند. قرار نیست همه این ارقام از منابع وزارت نفت تامین شود ولی توان اقتصاد در ایران نیز بهقدری نیست که تمامی این نیازها را از منابع داخلی تامین کند. خبر جذابی نیز از سرمایهگذاری خارجی به گوش نرسیده و در کوتاهمدت با احتساب گشایشهای سیاسی نیز هیچ معجزهای رخ نخواهد داد، بنابراین با دشواریهایی روبهرو هستیم که باید با واقعبینی به آن توجه کرد. بهنظر میرسد مشکل وزارت نفت در خود وزارتخانه نیست بلکه جاهای دیگری هستند که بیش از عملکرد وزارت نفت، بر ناترازیها اثرگذار خواهند بود.
این در حالی است که اقتصاد ایران بر پایه ذخایر هیدروکربوری انرژی بنا شده ، حتی صنعت فولاد یا صنایع مشابه؛ عدمموفقیت این وزارتخانه یعنی چرخ صنعتی کشور درست نخواهد چرخید.
ناترازی انرژی از مسیر مصرف حداکثری کلید میخورد، نه تولید. صنایع در کشور بهگونهای برنامهریزی شدهاند که گویی باید در مسابقهای به سمت بلعیدن انرژی حرکت کنند حتی با راندمان قابلقبول. این موضوع یک نقطه ضعف نیست بلکه یک واقعیت است زیرا زمانی این رویکرد استراتژی نانوشتهای بود که صنایع به سمت آن الزاما ترغیب میشدند.
گاز مهمترین حامل انرژی کشور است که میتواند پایه بسیاری از صنایع باشد. پتروشیمی یا فولاد بهعنوان دو صنعت ارزآور اصلی کشور هر دو بر پایه گاز بنا شدهاند. سوخت بهمعنای گرمایش خانوار با محوریت گاز تامین میشود و اکثریت قریب بهاتفاق روستاهای ایران نیز گازکشی شدهاند. البته همین موارد رکن نخست برنامههای وزیر پیشنهادی نفت بوده که بهدرستی به آن اشاره شدهاست. حال اگر فردی را بهعنوان وزیر نفت به جنگ تمامی ناترازیها بفرستیم و از وی انتظار داشته باشیم برای همه تنگناهایی که سالها گام به گام عمیقتر شده، نسخهای حیاتبخش نوشته و معجزهآسا اقداماتی انقلابی در برطرفکردن همه ناترازیهای حوزه انرژی انجام دهد؛ نهتنها شدنی نیست بلکه چنین انتظاری عادلانه هم نخواهد بود.
وقتی در عموم جامعه حساسیتی نسبت به مصرف انرژی مخصوصا در زمان ناترازیها را شاهد نیستیم، چه کسانی وظیفه خود را درست انجام ندادهاند؟ وقتی مالکیت بسیاری از صنایع بزرگ در کشور مستقیم یا غیرمستقیم در اختیار وزارت رفاه بوده ولی حساسیتی درخصوص مصرف انرژی و مدیریت آن شاهد نیستیم باید فقط از وزیر نفت انتظار معجزه داشت؟ و بسیاری موارد دیگر که پرداختن به آنها احتمالا کمکی نخواهد کرد.