روزنامه خراسان نوشت:از همین نظر، به احتمال زیاد باید منتظر کاهش تنش در اوکراین بود تا آمریکا بتواند تمرکز خود بر چین را افزایش دهد.
دقت کنید که چین و روسیه در این زمینه، یک تناقض آشکار منافع دارند. درحالی که پایان جنگ خواسته روسیه است، چین علاقه به تداوم این جنگ دارد. در غرب آسیا نیز وضعیت تنش باید کنترل شود تا هم بایدن بتواند در انتخابات امسال با دست پر کمپین برگزار کند و هم تمرکز بر چین حاصل شود. البته این جا هم سدی به نام نتانیاهو وجود دارد که قصدی برای اتمام جنگ ندارد چراکه میداند اتمام جنگ به معنای اتمام دولتش خواهد بود.
پایان جنگ در اوکراین و غزه به معنای تمرکز آمریکا بر پرونده چین خواهد بود. تجربه یک دهه گذشته نشان میدهد که مسئله ایران برای آمریکا، بخشی از همین پرونده است. یعنی آمریکاییها برای تضعیف چین، تضعیف ایران را در دستور کار قرار خواهند داد. ابزارهای اصلی فشار هم، کاهش فروش نفت و افزایش فشار در موضوع ارز خواهد بود.
در موضوع ارز نیز فشار درهمی اصلیترین ابزار خواهد بود. درهمی که متاسفانه با برخی راهبردهای اشتباه، عملا نقش بیشتری در تبادلات بازار ایران به دست آورده و ضرب دست قویتری دارد. اصل افزایش فشار به ایران پس از کاهش تنش در اوکراین و غزه، قطعی است. تفاوت بایدن با ترامپ در شکل و میزان فشار خواهد بود.
مشکل این جاست که آمادگی لازم برای این فشار در کشور وجود ندارد. فروش نفت عموما متمرکز نیست و مشتریان به صورت تک بار خریدهای خود را انجام میدهند و ابزاری برای فشار به امارات برای کنترل رفتارش وجود ندارد. عملیات وعده صادق که باید تبدیل به قراردادهای اقتصادی میشد، صرفا در عرصه رسانه خرج شد. لذا باید برای این مولفهها فکری کرد و برای هر کدام برنامه پیچیده و چندجانبه داشت. به ویژه آن که وزن سیاسی و نظامی ایران پس از طوفان الاقصی افزایش یافته است.