به گزارش خبرداغ به نقل از خبرآنلاین؛ «علی لاریجانی» باز هم رد صلاحیت شد؛ به عبارت دیگر طبق قرائت رسمی شورای نگهبان، برای دومین دور پیاپی در انتخابات ریاستجمهوری، صلاحیت علی لاریجانی «احراز نشد».
طبق شنیدهها لاریجانی یکی دو روز پیش از ردصلاحیتش در یک جلسه گفته بود مسالهای که شورای نگهبان در حال بررسی است «مدیر و مدبر» بودن اوست. به عبارت دیگر شورای نگهبان نسبت به مدیر و مدبر بودن لاریجانی شک و تردید داشته است؛ که البته الان او رد صلاحیت شده است و مشخص نیست دلیل رد این نکته بوده یا خیر. از سوی دیگر گفته شده بود که نهادهای نظارتی سپاه پاسداران و نهادهای امنیتی، موارد و دلایلی که با استناد به آن لاریجانی در سال ۱۴۰۰ رد صلاحیت شده بود، را مردود اعلام کردهاند، نکته ای که روز گذشته در بیانیه او خطاب به مردم نیز به آن اشاره شده بود.
به زبانی سادهتر قاعدتا اگر مردود بودن دلایل سال ۱۴۰۰ از سوی یکی از نهادهای امنیتی برای شورای نگهبان محرز شده باشد، باید همانی که خود لاریجانی را گفته مدنظر قرار داد؛ «مدیر و مدبر» بودن. «مدیر و مدبر» نبودن لاریجانی با توجه به سوابق او و احکامی که داشته و دارد، کمی محل سوال و تردید است.
به عبارت دیگر این شائبه پیش میآید که آیا در زمانی که جایگاههای انتصابی و انتخابی داشته، «مدیر و مدبر» بوده یا خیر؛ چرا که «مدیر و مدبر» بودن، چیزی شبیه به موی سر نیست که در طول زمان بریزد و کم شود؛ یا بتوان مانند کاشت مو، آن را کسب کرد.
با این حال رزومه علی لاریجانی در طول دهههای گذشته را میتوان در تضاد با «مدیر و مدبر» نبودن او ارزیابی کرد. از این لحاظ که او چندین حکم انتصابی از سوی رهبری نظام دارد و چند بار نیز حکم انتخابی با رأی مردم.
علی لاریجانی در دهه ۶۰ و در سالهای ابتدایی پس از انقلاب، به عنوان یکی از مدیران صدا و سیما فعالیت میکرد؛ آن زمان مدیرعامل بخش های مختلف سازمان را شورای سرپرستی صدا و سیما تعیین میکرد؛ لاریجانی در این جایگاه، مدت زمان کوتاهی حضور داشت که اغلب با چالشهای زیادی هم روبرو بود؛ به غیر از مساله جنگ و اخبار جبههها، درگیریهای خرداد و اردیبهشت ۱۳۶۰ و عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا و سپس ریاستجمهوری یکی از چالشهای بزرگ برای لاریجانی بود.
هاشمی رفسنجانی در ۲۸ خرداد ۱۳۶۰ نوشته: «احمد آقا خمینی تلفن کرد و از اینکه پیام مهم امام از تلویزیون پخش نشده، شکایت کرد و گفت پیام را در اجتماع مردم در امجدیه خوانده و مردم شعارهای پرشوری علیه بنیصدر و لیبرالها دادهاند. از آقای لاریجانی توضیح خواستم. گفت برای پاک کردن شعارهای تند، وقت زیادی صرف شد و به برنامه نرسید؛ بعداً پخش میشود.»
لاریجانی تیر ماه ۱۳۶۰ پس از اختلافهایی که در مدیریت سازمان با اعضای شورای سرپرستی داشت، استعفا کرد؛ عضو سپاه پاسداران و در عین حال به عنوان معاون وزارت پست و تلگراف مشغول به کار شد. لاریجانی اما در آنجا هم دائمی نبود و به یک وزارتخانه دیگر نقل مکان کرد؛ این بار وزارت سپاه. آنجا هم معاون وزیر بود و برای دفاع از طرحها و لوایح به عنوان نماینده دولت به مجلس میرفت.
پس از پایان جنگ و انحلال وزارت سپاه، او جانشی رئیس ستاد مشترک سپاه پاسداران بود؛ تا سال ۱۳۷۱؛ آن سال پس از استعفای محمد خاتمی از وزارت ارشاد، اکبر هاشمی رفسنجانی او را به عنوان وزیر ارشاد به مجلس معرفی کرد. هاشمی رفسنجانی ۲۰ مرداد ۱۳۷۱ برای دفاع از گزینه پیشنهادی خود برای وزارت ارشاد به مجلس رفت و سخنانی کوتاه بیان کرد. او انگار خیالش راحت بود و دفاع خاصی از لاریجانی نکرد. در خاطراتش نوشته که « ساعت نُه صبح برای معرفی [ آقای علی لاریجانی ]، وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی به مجلس رفتم. نمایندگان، خیلی با گرمی و صمیمیت برخورد کردند. صحبت کوتاهی کردم و به دفتر برگشتم. رأی خوبی آورد؛ کسی مخالفت نکرد.»
لاریجانی مورد حمایت جناح راست آن زمان قرار داشت؛ رضایت از وزارت او در میان چهرههای جناح راست مشهود بود؛ مانند عسگراولادی که رضایتش از این اتفاق را به هاشمی رفسنجانی ابزار کرده بود.
از همین رو لاریجانی قدرت کافی را برای برخی اقدامات داشت؛ مهر ۱۳۷۱ و یک ماه و نیم پس از روی کار آمدنش، نخستین گام را برای آزاد کردن دستگاه ویدئو برداشت: « برای آزادکردن ویدیو و فعالتر نمودن فیلمسازی و ویدیو کلوپها و ساخت وسیع سینما اجازه خواست. قرار شد در مورد کمک به فیلمسازان خوب و کتابهای خوب و انضمام سازمان میراث فرهنگی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اقدام کند؛ سیاستهای خوبی ارائه کرد.» اینها را هاشمی رفسنجانی در خاطرات ۱۲ مهر ۱۳۷۱ نوشته است.
تیر ۱۳۷۲ وقتی لاریجانی هنوز وزیر ارشاد بود، و هاشمی رفسنجانی دور دوم انتخاباتش را هم پیروز شده بود، به رئیس جمهوری پیشنهاد داده بود که «ترتیبی بدهیم، ایرانیهایی که در خارج هستند و میترسند به ایران بیایند و فعلاً با بستگان خود در ترکیه دیدار میکنند، به نحوی بتوانند در جایی مثل جزیره کیش ملاقات کنند.»
آبان ۱۳۷۲ لاریجانی با حکم رهبری به ریاست سازمانی منصوب شد که در سالهای ابتدایی انقلاب یکی از مدیران آن بود؛ سازمان صدا و سیما.
او در ۱۰ سال مدیریتش در صدا و سیما دست به گسترش کیفی و کمی سازمان زد؛ به لحاظ کیفی، کانالهای تلویزیونی و ساعات برنامهها بیشتر شد؛ سریالها و برنامههای شاد ساخته شد، هرچند گسترش سازمان به لحاظ کمی، با انتقاداتی نیز روبرو شد.
البته در این ۱۰ سال ریاست لاریجانی بر صدا و سیما برنامههایی نظیر هویت یا چراغ از صدا و سیما پخش میشد که چالش هایی را برای لاریجانی ایجاد کرد. او بعدها در سال ۱۴۰۰ در جریان یک جلسه پرسش و پاسخ در کلابهاوس، به سوالی پیرامون برنامه هویت پاسخ داد و آن را اشتباه خواند: «پخش برنامه هویت در زمان مدیریت بنده در صدا و سیما کار اشتباهی بود. هر چند بنده مسئول بودم اما مطلع نبودم و کار زیردستان بود. بعد هم با ساخت برنامه چهرههای ماندگار، تلاش کردم اشتباه را اصلاح کنم. صدها کار مثبتم را نمیبینید و فقط به همین نقطه (برنامه هویت) گیر دادید؟»
عزتالله ضرغامی سال ۱۳۸۳ با حکم رهبری نظام، به ریاست صدا و سیما منصوب شد و در همان روز علی لاریجانی با حکم رهبری، به عنوان نماینده رهبری به شورای عالی امنیت ملی رفت و مدتی بعد از تجربه ناکام در انتخابات سال ۱۳۸۴، او به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی حکم گرفت تا به عنوان مذاکرهکننده ارشد هستهای به ایفای نقش بپردازد. او که تا پیش از این کار، از منتقدان رویکرد مذاکراتی دولت خاتمی بود، آن زمان متوجه شد که مذاکره در عمل چه میزان دشوار است.
با ایجاد اختلاف میان او و احمدینژاد، در سال ۱۳۸۶ از سمت خود استعفا کرد و به توصیه برخی از مراجع برای انتخابات مجلس هشتم نامنویسی کرد. او توانست از شهر قم راهی مجلس شود و چنان بازیگردانی کرد که غلامعلی حداد عادل رئیس مجلس هفتم که تصور داشت در مجلس هشتم هم بالای صحن مینشیند، ۴ سال این مجلس را در صحن نشست و لاریجانی ریاست بر مجلس را آغاز کرد. ریاست او بر مجلس ۱۲ سال طول کشید و او را باید یکی از روسای کاربلد مجلس، دانست.
او در طول ۱۲ سال به خوبی توانست بخشی از تندروها را مهار کند و مهمتر از آن، آنچه اراده سیاسی جریانش بود را از کار در میآورد. در طول سالهای ریاستش شاید مهمترین اتفاق مجلس، یکشنبه سیاه بود و تصویب برجام؛ در یکشنبه سیاه محمود احمدینژاد که برای دفاع از وزیر کار خود در جلسه استیضاح حاضر شده بود، با پخش ویدئوهایی از برادر علی لاریجانی، اقدام به افشاگری کرد. در واکنش به این اقدام جو مجلس متشنح شد و پس از سخنان احمدینژاد، او در نطقی پاسخ رئیس دولت را داد. این جدال را باید یکی از تندترین جدالها بین دو قوه در تاریخ جمهوری اسلامی دانست.
از سوی دیگر ماجرای تصویب برجام و اتهام تصویب در ۲۰ دقیقه دستمایه حملات تندروها به علی لاریجانی شد که دیگر از مواضع دهه ۷۰ خود دست کشیده بود.
او با پایان مجلس دهم،دیگر سمت مجلس نرفت؛ ۱۲ سال ریاست برای او کافی بود. با پایان مجلس دهم، لاریجانی از رهبری نظام حکم مشاورت ایشان و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت به عنوان شخص حقیقی را گرفت. همچنین پیشبرد امور قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین نیز به او سپرده شد.
لاریجانی برای انتخابات ۱۴۰۰ خود را آماده کرد تا این بار ریاست در پاستور را تجربه کند؛ اما شورای نگهبان با توسل به گزارشهایی که بعدها مشخص شد، مبنایی نداشتهاند، او را رد صلاحیت و زمین را برای نامزد پیروز در آن انتخابات صاف کردند، اقدامی که واکنش رهبری را نیز به دنبال داشت و از جفا و ظلم به او سخن گفتند.
با گذشت سه سال از آن رد صلاحیت، لاریجانی احتمالا با تصور اینکه شورای نگهبان نتیجه ردصلاحیتهای گسترده در ادوار انتخابات اخیر را در رقم مشارکت دیده و دیگر چنان نمیکند و البته آن بیانات رهبری را نیز به یاد دارند، باز هم ثبتنام کرد اما همچنان از نظر شورای نگهبان فردی با این سابقه مدیریتیِ دارای صلاحیت برای ریاستجمهوری نیست و افراد دیگری نظیر زاکانی و قاضیزاده هاشمی و جلیلی دارای صلاحیتاند.
در واقع اگر بنا باشد علی لاریجانی در طول این ۴۵ سال در چند جمله توصیف شود، باید گفت که او از زمان دبیری شورای عالی امنیت ملی در دوران احمدینژاد با یک شیب ملایم، سیر جدا شدن از مشی دهه ۷۰ را آغاز کرد و به تدریج، به لاریجانی امروز تبدیل شد؛ هرچند او در زمره اصلاحطلبان قرار نداشته و نخواهد داشت، اما حتما در دستهی میانهروهای تکنوکرات قرار میگیرد؛ او در یک روند نرم و ملایم از منتهیالیه راست در میانه متمایل به چپ مستقر شد؛ از لاریجانیِ محبوب راست گرایان آن روزها، تا لاریجانیِ مغضوب تندروها و انقلابی نماهای این روزها!