کد خبر: ۹۶۴۷۶۹
تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۸
تعداد بازدید: ۱۳۸
:فریدون جیرانی در گفت‌وگوی خود با منوچهر محمدی از تهیه‌کنندگان قدیمی، بحث بحران اقتصاد در سینما را مطرح کرده و در خلال آن گریزی به مشکلات امروز سینما و همچنین حذف طبقه متوسط در جامعه زده است.

فریدون جیرانی راز تعطیلی برنامه هفت را گفتبه گزارش خبرداغ به نقل از اعتماد :فریدون جیرانی در گفت‌وگوی خود با منوچهر محمدی از تهیه‌کنندگان قدیمی، بحث بحران اقتصاد در سینما را مطرح کرده و در خلال آن گریزی به مشکلات امروز سینما و همچنین حذف طبقه متوسط در جامعه زده است.

یکی از مهم‌ترین مشکلاتی که سینما در سال‌های اخیر با آن مواجه بوده، بحث اقتصاد و اوضاع مالی آن است، یعنی یک اقتصاد طبیعی، شفاف و متداولی در سینما جریان ندارد. اگر نشانه‌های علایم این بحران را از ابتدای دهه ۸۰ بدانیم، اما در سال‌های اخیر آشفتگی در این حوزه بسیار بیشتر شده و رشد تورم و کاهش ارزش پول ملی هم به آن دامن زده است. به عنوان نمونه فیلم معمولی آپارتمانی که تا دو سال پیش نهایت با شش میلیارد ساخته می‌شد امروز زیر ۲۰ میلیارد تومان نمی‌توان ساخت و خب پرسش مهمی که در ذهن به وجود می‌آید این رقم هزینه شده برای تولید یک فیلم در چرخه اکران و نمایش آیا بازگشت مالی دارد؟ که اقتصاد سینما بچرخد که فیلم درآمد و سود داشته باشد که فیلمساز بتواند کار بعدی را شروع کند؟
فریدون جیرانی در گفت‌وگوی خود با منوچهر محمدی از تهیه‌کنندگان قدیمی، بحث بحران اقتصاد در سینما را مطرح کرده و در خلال آن گریزی به مشکلات امروز سینما و همچنین حذف طبقه متوسط در جامعه زده است.

محمدی گفت: شاید نیاز به کار پژوهشی باشد، اما به نظر من از دهه ۷۰ و ابتدای دهه ۸۰ علایم بحرانی این اقتصاد شروع به ظاهر شدن کرد. دلیلش هم مشخص است. اقتصاد سینما جزیی از اقتصاد کلان کشور است و اساسا هم ربطی به مدیریت‌های مختلف با سلایق مختلف وزارت ارشاد ندارد. چند ماه قبل جلسه‌ای در خدمت مسوولان ارشاد بودم که من آنجا یکی از معضلات سینمای ایران را فهرست کرده بودم، شاید در آن جلسه پروپوزالی ارایه کردم به مجموعه دوستان دولتی و صنفی که آنجا بودند که در راس آن کاهش ارزش پول ملی و تورم خیلی آیتم‌ها بود، ولی این دو مورد را اشاره کردم.

همان‌طور که می‌بینید از دهه ۸۰ آرام‌آرام تورم‌مان مدام بالا می‌رود و ارزش پول ملی‌مان هم شروع به پایین آمدن می‌کند. به جایی رسیده‌ایم که الان هستیم؛ یعنی صحبت ۲۰ تا ۲۵ میلیارد تومان برای یک فیلم متوسط معمولی خیلی عادی تلقی می‌شود. اقتصاد باید بچرخد که فیلم درآمد و سود داشته باشد تا بتوان کار بعدی را شروع کرد یا همان پول خودت برگردد که بتوانی کار کنی. وقتی این چرخه به هم می‌خورد چقدر می‌توانید تلفات بدهید؛ یعنی مدام شکست پشت شکست. طبیعتا عده‌ای عطای این عرصه را به لقایش می‌بخشند و خارج می‌شوند. اگر بخواهید فهرست‌وار بگویم رشد جمعیت، کاهش ارزش پول ملی، قطع ارتباط اقتصادی ما با جهان، تحریم‌ها در ابعاد مختلفش، مجموعه مواضع سیاسی که ما در دنیا داریم،

اینکه اسلام‌هراسی یا ایران‌هراسی می‌گویند، تقریبا این امکان را از سینما گرفته. من با موارد و نوادر کاری ندارم که یک فیلمساز ایرانی فیلمش تا صد تا اسکار هم می‌رود یا جوایز دیگر بین‌المللی می‌گیرد، برای ایران افتخار است، اما به عنوان یک روند کاملا منقطع شده‌ایم و به نظرم می‌رسد مدیریت فرهنگی هم، چون هیچ نگاه بلندمدت و درازمدتی به این حوزه ندارد بالطبع نه‌تنها از این موفقیت‌ها یا بسترهایی که به وجود می‌آید، استقبال نمی‌کند، بلکه اگر دستش برسد سنگ اندازی هم می‌کند که آن اتفاقات نیفتد.

ما جزو کپی‌رایت جهانی نیستیم و نمی‌توانیم با آن طرف دیالوگ برقرار کنیم. نمی‌توانیم به تولید مشترک یا بازار فکر کنیم. وقتی میزان ممیزی تا این اندازه در کشورمان گسترده می‌شود به هیچ‌وجه نمی‌توانیم راجع به موضوعات دیگر صحبت کنیم. مثل این است که شما محصولی را در داخل فقط برای داخلی‌ها آن هم در اندازه بسیار محدودی تولید کنید. اقتصاد این محصول کوچک خواهد بود. حداقل می‌شود ۱۰ شرکت در کشور نام برد که در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ شرکت‌های فعالی بودند و حداقل سالی دو، سه فیلم تولید و پخش می‌کردند و کم‌کم از تعداد آن‌ها کاسته شده. بعضی‌های‌شان تقریبا به حالت رکود درآمده یا حتی اعلام تعطیلی کرده‌اند و دیگر آن شادابی را در این حوزه خیلی نمی‌بینیم.

منوچهر محمدی در ادامه صحبت‌هایش گفت: در سال ۲۰۰۲ فیلم «زیر نور ماه» بعد از اینکه به کن رفت جایزه اول را در هفته منتقدین گرفت و سال بعد کلی از فستیوال‌های دنیا دعوتش کردند ازجمله فستیوالی در کوالالامپور بود که ۱۰روزه بود، در این ۱۰ روز یک بار از سفارت ایران نه کسی با ما تماس گرفت و نه به دیدن‌مان آمدند. هیاتی هم بود، حدود هفت، هشت فیلمساز از ایران بودند و هفت، هشت فیلم هم در بخش‌های مختلف آن فستیوال بود. همان ۲۴ ساعت اول متوجه شدم رییس هیات داوران امریکایی است، گفتم یقینا به این فیلم جایزه داده نمی‌شود و بعید می‌دانم، چون هم با ایران مساله دارند و هم با این فیلم که در مورد روحانیت است.

دست بر قضا آن فیلم در آن فستیوال جایزه اول را گرفت، هم جایزه نقدی خیلی خوبی داشت و هم جایزه گرفت. افتتاحیه را ماهاتیر محمد و اختتامیه را پادشاه مالزی انجام داد. خوب است برای بینندگان‌تان بگویم مالزی کشوری است که ظاهرا ساختار سلطنتی دارد ولی پادشاهانش به دلیل قبایل مختلفی که دارد، دوره‌ای هستند. هر چند سال یک‌بار از هر قبیله پادشاه انتخاب می‌شود. جایزه را در مراسم اختتامیه پادشاه مالزی داده بود طبیعتا همه چهره‌های سیاسی، هنری و کسانی که فیلم داشتند در آن مراسم بودند. مراسم که ساعت ۱۲ شب تمام شد و ما به هتل برگشتیم، من به اتاقم رفتم. جایزه هم یک شیء بلورین بزرگ است.

تلفن اتاقم زنگ خورد که آقایی پشت خط بود، سلام علیکم من از سفارت ایران هستم تماس می‌گیرم آقای سفیر خواهش کردند که شما اگر ممکن است جایزه‌تان را در لابی هتل بیاورید ایشان می‌خواهند کنار شما عکس بگیرند. گفتم آقای سفیر خیلی بی‌جا کرده‌اند، بفرمایید بنده خوابم می‌آید و می‌خواهم بخوابم و به هیچ‌وجه هم علاقه‌ای به عکس گرفتن با ایشان ندارم. سفیر ایران در جایی که می‌توانسته حضور داشته باشد و به دیدن فیلم بیاید و حداقل در آن مراسم که تمام سفرا و شخصیت‌ها و رجال فرهنگی بودند، حضور داشته باشد و برای کار خودش هم چهارتا عکس بگیرد [نبوده]، ببینید چقدر احساس [مهم بودن]می‌کند که تماس می‌گیرد که جایزه را به لابی هتل بیاور کنار پوستر جشنواره بایستیم، آقای سفیر هم بایستد و من عکس بگیرم و ایشان به عنوان کارنامه خودش به وزارت خارجه بفرستد.

به ملاحظه جلسه شما خیلی باادب گفتم آنجا حرف‌های تندتر هم زدم. مثال‌هایی از این دست متعدد است. اتفاقا به نظرم سینمای ایران در این سالیان دلسوزانه بوده. در جلسه‌ای که شما هم تشریف داشتید و بزرگواری کردید از نظر من، پیشنهادی که من برای جشن خانه سینما دادم در آن جلسه با حضور هیات‌مدیره و کانون کارگردانان و کانون تهیه‌کنندگان بود، دوستان نظرات بسیار متفرقی داشتند و شما به عنوان کارگردان اعلام کردید، مخالف برگزاری جشن هستید. من آنجا نظریه‌ای مطرح کردم که حضرتعالی با بزرگ‌منشی نظریه من را کمی باز کردید و گفتید. اینکه واقعا سینمای ایران به گردن ایران و انقلاب و فرهنگ ایران حق دارد...

محمدی ادامه داد: «اگر یادتان باشد حدود ۱۰ سال قبل جنبش ۹۹ درصدی در امریکا راه افتاده بود و یک ماهی هم بخشی از اهالی امریکا کف خیابان بودند، حتی چادر زده بودند و می‌گفتند ۹۹ درصد جامعه فقیر هستند و یک درصد جامعه پولدار هستند و به شرایط اقتصادی اعتراض داشتند. آن جنبش از ابتدا که نطفه‌اش منعقد شد تا زمانی که پلیس همه را جمع و خاتمه پیدا کرد و تا حالا هم نشانی از آن نیست و حتی در فضای مجازی امریکا تکرار هم نشده، بیشتر از یک ماه و نیم تا دو ماه بیشتر طول نکشید. از ب بسم‌الله که ۱۰۰ نفر ۲۰۰ نفر آمدند تا مثلا ۵۰۰ هزار نفر، یک میلیون نفر شدند.

مسوول ارشاد در صداوسیمای جمهوری اسلامی، سینمای ایران را تخطئه می‌کرد که چرا فیلمسازان ما در این زمینه فیلم نمی‌سازند؟ من خنده‌ام گرفته بود که همین که تو ویزای امریکا بگیری و آنجا بروی و چنین فیلمی بسازی ممکن است چند سال طول بکشد چه برسد به اینکه فیلمنامه‌اش چقدر طول بکشد و اینکه فیلمساز ما چقدر فضای امریکا را بشناسد. به عنوان پروپاگاندا خیلی خوب است که در تلویزیون این‌طور صحبت کنید، مدیر بالادستش شب برایش کف می‌زند و می‌گوید آفرین چه فیلمساز ضدامریکایی‌ای. در حالی که به نظر من ساده کردن و احمقانه کردن صورت‌مساله سیاسی و فیلمسازی است. یعنی به هر دو ساحت توهین می‌شود.

صحبت‌های محمدی که به این قسمت رسید، فریدون جیرانی یادآوری کرد: به خاطر این موضوع برنامه ۷ هم تعطیل شد.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظر شما
در زمینه ی انشار نظرات مخاطبان رعایت چند نکته ضروری است
لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید خبر داغ مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است خبر داغ از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب, توهین یا بی احترامی به اشخاص ,قومیت ها, عقاید دیگران, موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه های دین مبین اسلام باشد معذور است. نظرات پس از تایید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نام:
ایمیل:
* نظر: