به گزارش خبرداغ به نقل از عصرایران:شیخ فضلالله هیچ اعتقادی به مجلس نداشت. نه این که برخی گمان کنند با مجلس شورای ملی مشکل داشت و با مجلس شورای اسلامی نه. چرا که با هر گونه تقنین مخالف بود و مگر به مجلس شورای اسلامی نمیگوییم قوه مقننه و مگر او نمیگفت قوۀ مقننه بدعت و ضلالت است؟
مراسم تحلیف رییس جمهوری جدید در یکصد و پانزدهمین سالروز صدور فرمان مشروطه و در یکی از مهمترین نمادهای مشروطهخواهی ایرانیان - پارلمان - برگزار شد اما رییس مجلس شورای اسلامی نه از ستارخان و باقرخان (سردار و سالار ملی) نام برد و نه از آخوند خراسانی و میرزای نایینی رهبران معنوی و نه سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی رهبران مذهبی و نه از دیگر آزادیخواهان بلکه از شیخ فضل الله نوری یاد کرد که همه میدانند سه سال پس از صدور فرمان مشروطه به اتهام صدور فتوای ارتداد برای مشروطهخواهان و همکاری با محمد علی شاه در دادگاهی به ریاست شیخ ابراهیم زنجانی به اعدام محکوم شد.
شاید گفته شود چون سالگرد اعدام او - 9 یا 11 مرداد- به 14 مرداد نزدیک بوده از او یاد کرده است. اما خود 14 مرداد که به 14 مرداد نزدیکتر است!
شاید گفته شود مشروطۀ دلخواه آقای باقر قالیباف «مشروطۀ مشروعه» است و از شیخ یاد کرد تا مراد او از مشروطه روشن باشد. شیخ اما از اساس با مشروطه مخالف بود و آن را «مشئومه» میخواند.
شاید گفته شود اطلاعات تاریخی آقای قالیباف گسترده نیست و رشتۀ دانشگاهی ایشان هم جغرافیای سیاسی است اما چون 12 سال شهردار تهران بوده همان گونه که نام شیخ فضل الله را بر بزرگراهی در تهران شنیده قطعا نام ستارخان و باقرخان به گوش ایشان خورده است وبارها از آنها عبور کرده است.
شاید گفته شود از شیخ فضلالله نوری یاد کرد تا اعدام او را تقبیح کند. بله؛ اعدام شیخ موجه نبود و تخم نقار و اختلاف را کاشتند اما پنج شنبۀ تحلیف، 14 مرداد بود نه 11 یا 9 مرداد.
بگذارید یک پرسش را مطرح کنیم: فرض کنیم تا آقای قالیباف در حضور میهمانان خارجی و به مناسبت سالگرد صدور فرمان مشروطه از شیخ فضلالله یاد کرد او دوباره حیات مییافت و در صحن مجلس شورای اسلامی ظاهر میشد. آیا نمیپرسید: اینجا کجاست؟
طبعا پاسخ میدادند مجلس شورای اسلامی است و کار آن قانونگذاری است. همان مجلس شورای ملی اما با نظارت شورای نگهبان. آیا استقبال میکرد و مشکل خود را حل شده میدانست یا میگفت:
«تقسیم قوای مملکت، به سه شعبه و اول قوۀ مقننه، بدعت و ضلالت محض است. زیرا که در اسلام برای احدی جایز نیست تقنین و جعل حکم. هر که باشد. اسلام، ناتمامی ندارد که کسی او را تمام نماید.»
اعدام شیخ فضلالله نوری محکوم است اما او هیچ نسبتی با قانونگذاری با پارلمان نداشت و 14 مرداد هم ربطی به او ندارد. اگر آقای قالیباف در سال های 84 تا 96 و به عنوان شهردار تهران از او یاد میکرد به حساب بزرگراهی به نام شیخ در تهران میشد گذاشت.
اگر قبل تر و در دوران فرماندهی نیروی انتظامی، میشد به لزوم توجه به جنبههای عقیدتی در پلیس و ویژگیهای عقیدتی شیخ اشاره کرد. اگر در مقام نامزد سه دورۀ انتخابات ریاست جمهوری در سال های 84، 92 و 96 از او نام میبرد به قصد تفکیک با آرای دیگران ارزیابی میشد. اما 14 مرداد 1400 و در مقام رییس مجلس شورای اسلامی ولو با صفت انقلابی یا نوانقلابی نه زمان، مناسب بود نه مکان.
چرا که 14 مرداد باید از رهبران مشروطه گفت نه از مخالف مشهور مشروطه و مکان هم مجلس قانونگذاری است که شیخ فضلالله هیچ اعتقادی به آن نداشت.هیچ اعتقادی. نه این که برخی گمان کنند با مجلس شورای ملی مشکل داشت و با مجلس شورای اسلامی نه. با هر گونه تقنین مخالف بود و مگر به مجلس شورای اسلامی نمیگوییم قوه مقننه؟
از شیخ فضل الله نوری هر جای دیگر میشود تجلیل کرد الا مجلس. این گزاره هم در تخفیف او گفته نمیشود چرا که احمد کسروی هم شیخ را "مجتهدی باشکوه" توصیف کرده است. یادکرد او در پارلمان مثل این است که در فدراسیون فوتبال انگلستان برای شکسپیر یادبود برگزار کنند. نویسندۀ بینظیری که هر چه بود فوتبالدوست نبود و فوتبال را عبث میدانست!
پس، بخت با آقای قالیباف یار بود که شیخ زنده نشد و صحنه را ندید!