به گزارش خبرداغ به نقل از شرق :جهانگیری و عارف در سِمتهای معاوناولی و کارهای اجرائی نقشآفرینی کردهاند و عباس آخوندی با سابقه وزارت از برنامه و روشی تئوریک برخوردار است. محسن هاشمی در کنار مسئولیتهای اجرائی از همنشینی با آیتالله، تجربههای فراوانی آموخته که برای دیگران دور از دسترس است.
آنچه این شرایط مطلوب را تهدید کرده و آن را به شرایطی نهچندان قابلاعتماد و پایدار تبدیل کرده است، سزارین سیاسی از سمت اصلاحطلبان و رقبای آنان است. سزارین سیاسی یعنی نامزدهایی که روالی طبیعی را در جوی سیاسی- انتخاباتی پشت سر نگذارند.
بعد از ظریف، اسحاق جهانگیری و عباس آخوندی در معرض این تولد سیاسی زودهنگام هستند. جناحهای اصولگرا و احمدینژادیها از هر فرصتی استفاده میکنند تا چهرههای اصلاحطلب را در معرض تندبادهای سیاسی قرار دهند، البته نامزدی مصطفی تاجزاده در این مسئله بیتأثیر نبوده است. او با اعلام نامزدی و فعالیتهای سیاسی که بیشتر به شکل سخنرانیهای مکرر صورت گرفته است، به هراس اصولگرایان و احمدینژادیها دامن زده است. او کاتالیزور این سزارین سیاسی است. اینک انتخابات 1400 در یک تضاد جدی قرار دارد. هیچ نقطه روشن و پایداری در میان جناحهای سیاسی وجود ندارد. حضور یا عدم حضور ابراهیم رئیسی، به این وضعیت مبهم دامن زده است. اینک که اصلاحطلبان همه برگهای خود را رو کردهاند، باید به انتظار بازی رقیب بنشینند؛ انتظاری که چندان نخواهد پایید.
در میان اصولگرایان هم قالیباف دچار سزارین سیاسی شده و بعید است با همه علاقهای که دارد، در نهایت به ساختمان پاستور راه یابد. در هفتههای گذشته بسیار درباره علی لاریجانی سخن گفته شده است تا او را وارد گود انتخابات کنند. علی لاریجانی به دلیل خصلتهای فردی و شرایط ویژهای که نزد نهادهای رسمی و در جمع اصولگرایان دارد، از رقابتها و شایعات انتخاباتی پرهیز کرده است. شاید همین سکوت باعث شده بسیاری بپندارند او نامزد نهایی و ناگزیر اصلاحطلبان است، اما آنچه بیش از هر چیز همه را نگران کرده، حضور نمایندهای از سوی محمود احمدینژاد است؛ کسی که تلاش میکند بار دیگر در صحنه انتخابات کشور شگفتیساز باشد و فراتر از دوقطبیهای موجود، فضا را سهقطبی کند و بر مسند قدرت بنشیند. تلاشی که بعید است قرین موفقیت شود؛ چراکه ارادهای وجود دارد تا انتخابات 1400، آرام با مشارکتی قابلقبول و به دور از هیجانات سیاسی برگزار شود.