به گزارش خبرداغ به نقل از روزنامه رسالت ، اضلاع و مؤلفههای بحران عمیق پساانتخاباتی در آمریکا با سرعتی فوقالعاده کنار یکدیگر چیده شده و یک ساختار هندسی نامرئی را شکل دادهاند. انهدام این ساختار هندسی و بازگرداندن آمریکای امروز به آرامش و ثبات، نه از عهده بایدن و دموکراتها برمیآید و نه از عهده پلیس فدرال، سرویس مخفی آمریکا و سازمان سیا! آمریکا مدتهاست با بحرانی زیربنایی و ساختاری مواجه شده است .بحرانی که نشانههای آن در جریان سلسه اعتراضات ضد نژادپرستی ( بر سر قتل جرج فلوید) آشکار شد و هماکنون، علاوه بر رنگینپوستان آمریکا دیگر اقشار ازجمله سفیدپوستان را نیز علیه حاکمیت آمریکا شورانیده است.
«ساختار انتخاباتی الکترال» بهصورت ذاتی مولد بحرانهای بالقوه زیادی در ایالاتمتحده میباشد.فراتر از آن
رئیسجمهور مستقر فعلی در کاخ سفید، خود نیز یکی از اصلیترین مؤلفههای بحران در آمریکای امروز محسوب میشود. دیوان عالی آمریکا( با ترکیبی نامتوازن به سود جمهوریخواهان) نیز مرجعی عادل برای رسیدگی به شکایات نهایی در انتخابات محسوب نمیشود.
اتفاق دیگری که در آمریکا رخ داده است، مربوط به نتایج میلیمتری و نزدیکی است که در ایالات ویسکانسین، آریزونا، نوادا ، جورجیا و پنسیلوانیا حاصل شده و طرفداران حزب جمهوریخواه را خشمگین ساخته است.
در این میان نکته مهمتری وجود دارد که نمیتوان بهسادگی از کنار آن گذشت. اینکه آخرین ضلع شورش پساانتخاباتی در آمریکا را طرفداران دو نامزد انتخاباتی تکمیل میکنند. کسانی که حاضر به پذیرش شکست خود در انتخابات ریاست جمهوری سال 2020 نیستند. طرفداران ترامپ که بخش مهمی از آنها را ملیگرایان افراطی و نژادپرستان تشکیل میدهند، قدرت تخریب اجتماعی زیادی داشته و در هفتههای منتهی به انتخابات نیز با در دست گرفتن سلاح و مواد منفجره، برای مخالفان رئیسجمهور آمریکا خطونشان کشیدهاند. در مقابل، 71 درصد از جوانان 18 تا 34 سال آمریکایی( مطابق میانگین نظرسنجیها) توان تحمل ترامپ را برای 4 سال دیگر در کاخ سفید ندارند. این تنفر، در میان اقشار سنی دیگر آمریکا نیز قابل مشاهده است اما جوانان آمریکایی
به دلیل نقشی که میتوانند در منازعات خیابانی ایفا کنند نقش پررنگتری خواهند داشت. همانگونه که پیشبینی میشد، «آمریکای پساانتخابات» مختصات و ویژگیهای خاصی دارد. بحرانهای انتخاباتی در آمریکا را میتوان با بحرانهای عمیق اجتماعی و نژادی در این کشور تجمیع کرد و به واقعیتی رسید که پذیرش آن برای سران هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در این کشور سخت و دشوار میباشد. درهرحال، «آمریکای پساانتخابات» نقطه آشکارساز افول مستمر نظام سرمایهداری و مقدمهای برای گذار از ساختار کنونی ایالاتمتحده میباشد. نباید فراموش کرد که این «گذار ساختاری» یک پروسه است نه یک پروژه کوتاهمدت.
امروز «دموکراسی آمریکایی» یا همان «جمهوریت انحرافی تعریفشده در بستر نظام سرمایهداری» بیش از هر زمان دیگری خود را در معرض دید و قضاوت افکار عمومی دنیا قرار داده است. «ناتوانی آمریکا در مدیریت بحران کرونا»،«وقوع اعتراضات گسترده ضد سرمایهداری» و «چالش عمیق بر سر ساختار و نتایج انتخابات ریاست جمهوری» ابر چالشهایی هستند که زیربنای حاکمیتی و خطوط قرمز تعریفشده از سوی صاحبان قدرت ( اعم از خطوط قرمز مرئی و نامرئی شکلدهنده قدرت در آمریکا) را به چالش کشیده است.
حنیف غفاری