به گزارش خبرداغ به نقل از جام نیوز، مدتهاست كه در باشگاه پرسپوليس هيچكس -مطلقا هيچكس- پشت گابريل كالدرون نايستاده. اساسا طوري با او رفتار ميكنند كه انگار پيرمرد مزاحم است و هر چه زودتر بايد كلكش كنده شود. اينكه او مربي خوبي است يا نه يك بحث جداست، اما به اندازه سر سوزن جاي ترديد وجود ندارد كه رفتار مسوولان باشگاه در قبال مربي آرژانتيني هرگز حرفهاي و حتي جوانمردانه نبوده است. كالدرون كه به شكل عجيب و بيسابقهاي از سوي رسانهها و پيشكسوتان «سلاخي» ميشود، به شدت محتاج حمايت باشگاه است، اما هفتههاست كه همه ميدانند در خود ساختمان پرسپوليس هم آقايان منتظر جور شدن بهانه براي اخراج مربي آرژانتيني هستند. در اين مورد «زمان» همه چيز را روشن خواهد كرد. روز افشاي حقايق زياد دور نيست.
در حاشيه جهنمي كه براي كالدرون ساختهاند اما، بحث پيدا كردن جانشين او هم حسابي داغ است. تكليف برانكو كه روشن است و بسيار بعيد به نظر ميرسد كار بازگشت او به تيم ملي سر نگيرد. مربي خارجي هم قصههاي خاص خودش را دارد؛ هم زمانبر و پرهزينه است و هم تضميني براي موفيت او وجود ندارد. در اين بين ممكن است برخي نگاهها به سمت مربي داخلي و مخصوصا چهرهاي مثل يحيي گلمحمدي چرخيده باشد؛ سرمربي فعلي شهر خودرو كه با اين تيم عملكرد موفقيتآميزي داشته است. ابتداي فصل پرسپوليسيها خيلي تلاش كردند او را روي نيمكت تيمشان بنشانند، اما يحيي قبل از رفتن برانكو قراردادش را با شهر خودرو تمديد كرده بود، بنابراين انتقال او به تهران ميسر نشد. در نتيجه پرسپوليسيها كالدرون را آوردند و حالا هم با عزم جزم در حال سرنگون كردن اين مربي هستند. درست در همين شرايط ناگهان شاهد ابراز ناراحتيهاي مكرر گلمحمدي نسبت به شرايط تيم شهر خودرو هستيم. يحيي كه فصل گذشته كاملا آرام و بيحاشيه كارش را ميكرد و براي شهر خودرو سهميه آسيايي هم گرفت، حالا با شيب تند در حال انجام مصاحبههاي روزافزون عليه كادر مديريتي باشگاه است؛ يك روز خبر قهرش از مشهد ميرسد، يك روز عليه اطرافيان مالك باشگاه موضع ميگيرد و يك روز هم از نبودن لباس گرم براي بازيكنان نيمكتنشين گله ميكند.
مجموعه اين مسايل باعث شده خيليها فرضيه جدايي گلمحمدي از شهر خودرو و كوچ او به تهران براي جانشيني با كالدرون را جدي بگيرند. خيلي ساده و يك خطياش اين است كه ميگويند يحيي ممكن است قصد داشته باشد با اين رفتارها آنقدر مديران شهر خودرو را كلافه كند تا سرانجام به حضور او در پرسپوليس رضايت بدهند. ما كه از دل آدمها خبر نداريم و نيتخواني هم نميكنيم؛ اما اگر فقط يك درصد چنين احتمالي وجود داشته باشد، وظيفه داريم آخر و عاقبت يك ماجراجويي مشابه را به جناب گلمحمدي يادآوري كنيم.
موضوع به ميانههاي نيمفصل اول ليگ دوازدهم مربوط ميشود؛ روزهايي كه او در عين موفقيت، صباي قم را به بهانه «قلبدرد» رها كرد، به عنوان دستيار مانوئل ژوزه به پرسپوليس آمد و بين دو نيمفصل جانشين او شد. از همان روز اول هم مشخص بود آن بار كج به مقصد نميرسد و البته نرسيد. هنوز آنقدر از آن فصل دور نشدهايم كه وقايع حيرتانگيزش فراموش شده باشد؛ نتايج پرنوسان در ليگ و تراژدي باخت به سپاهان در فينال جام حذفي.
آن روزها «آه صبا» بيشتر از هر چيز ديگري در نوع رابطه يحيي با مهدي مهدويكيا متبلور بود؛ اسطورهاي كه لجبازي شگفتانگيز گلمحمدي اشكش را روي آنتن زنده تلويزيون در آورد و خداحافظي غريبانهاش را به يكي از تلخترين قابهاي تاريخ فوتبال ايران تبديل كرد. كاش همه اين بدگمانيها وهم و خيال باشد، كاش يحيي به تكرار اين آزمون شكستخورده فكر نكند و اگر ديروز از آه صبا نترسيد، امروز نگران آه هواداران مشهدي باشد. كاش اگر او نيمكت پرسپوليس را حق خودش ميداند، يك روز اين حق را از راه درست و حرفهاياش بگيرد. شايد طول بكشد، اما اين بردباري ارزشش را دارد.
همشهری ورزشی