
از
شواهد این گونه پیداست که «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری آمریکا همچون بسیاری
از رهبران پیشین این کشور درک درستی از ایران و ایرانیان ندارد. رئیس
جمهوری تاجر مسلک، خودخواه و پرادعای آمریکا حتی از پیشینیان خود تجربه
کافی کسب نکرده و هنوز نمی داند که ایران با همه کشورهای خاورمیانه متفاوت
است.
به گزارش
خبرداغ ،
اگرچه گروه بندی، سلایق و نگاه های مختلفی در کشور وجود دارند که همگی به
تضارب آرا می پردازند و گاهی هم اختلاف نظرهایی در مسائل تاکتیکی دارند اما
ایرانیان در مسائل راهبردی و حیاتی هیچ تعارفی با دیگران ندارند. مردم
ایران در مقابل تجاوزگران چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه حاکمیتی می
ایستند. ایران نشان داده است همانطور که تمایلی برای تجاوز به حقوق دیگران
ندارد به هر گونه توهین و تهاجمی به شدت پاسخ می دهد. این خصیصه اجتماعی به
طور کامل در دوران دفاع مقدس و سال های پس از آن آشکار بود. به نظر می رسد
اروپایی ها بهتر از متحدان آمریکایی خود این ویژگی مردم ایران را درک کرده
اند.
**درک ناقص ترامپ از ایران
به
گواه تحلیل رسانه های غربی ترامپ نتوانسته یا نخواسته است ویژگی های ایران
و قدرت آن را درک کند. اگر ترامپ درک بهتری از ایران داشت و تجربه مقام
های قبلی آمریکا را به کار می بست به طور قطع رویه ای متفاوت را اتخاذ می
کرد.
روزنامه
آمریکایی «واشنگتن پست» در گزارشی عنوان داشت: رئیسجمهوری آمریکا ایران
را درک نمیکند و سیاستهای خود را بر پایه یک تصویر نادرست و اغراق آمیز
اتخاذ می کند. خط مشی های ترامپ تنها موجب شکست توافق هستهای نمی شود بلکه
دیدگاه غیرسازندهای را از کاخ سفید در ذهن مردم ایران تثبیت و حک میکند.
وقتی
او چند روز قبل تصمیم خود برای تایید نکردن برجام را اعلام کرد برخی نکات
تاریخی را در مورد ایران برای مخاطبان آمریکایی مطرح کرد. وی حتی از کمک
ایران به القاعده سخن گفت و ایران را به حادثه 11 سپتامبر ارتباط داد. این
سخنان از دیدگاه روزنامه آمریکایی دلیلی بود برای از دست دادن آخرین فرصت
ها برای تنش زدایی با ایران؛ و همچنین پیامی برای شکست برجام بود.
بنابر
این تحلیل، ایران با آن تصویری که بسیاری از رسانه ها به مردم نشان داده
اند متفاوت است. حتی از شعار «مرگ بر آمریکا» که ترامپ به آن اشاره کرد نیز
درک نادرستی در آمریکا وجود دارد. ترامپ حتی تهران را دوست القاعده و
طالبانی عنوان کرد که دشمن ایران هستند.
واشنگتنپست
نوشت چیزی که ترامپ نمی داند یا دوست ندارد که آن را درک کند این است که
با وجود برخی اختلاف نظرها در ایران، مردم ایران رئیس جمهوری آمریکا را که
علیه آن ها سخنرانی می کند و دولتی را که آن ها ساعت ها در صف رای دادن به
آن می ایستند تخریب می کند دوست ندارند.
در
پایان این گزارش آمده است ترامپ به صورت آشکار از قدرت و اهمیت
ناسیونالیسم و اجرای آن در ایالات متحدهای سخن می گوید که 300 سال سابقه
دارد. وی هنوز درنیافته است که ایرانی ها دارای احساس شدید ملی گرایی
هستند.
مجله
«تایم» هم تغییر نام خلیج فارس از سوی ترامپ را موضوعی دانست که حتی بیشتر
از راهبردهای تند رئیس جمهوری آمریکا موجب نفرت مردم ایران شده است. اتفاق
بر خلاف انتظار دونالد ترامپ رخ داده و این موضوع به محور اصلی گفت وگوها
در گروه های سیاسی ایران تبدیل شده است.
به
نوشته این نشریه دو نکته در سخنان ترامپ باعث شد که مردم ایران در مقابل
کاخ سفید متحد شوند؛ نخست این که هیچ ایرانی از هر دیدگاه و مذهبی دوست
ندارد که خلیج فارس با اسم دیگری نامیده شود. نکته دیگر نامیدن ایرانیها
به عنوان کشوری تروریست بود که موجب خشم ایرانیها شد.
این
دو توهین دونالد ترامپ در سخنان تلویزیونی «حسن روحانی» رئیس جمهوری ایران
نیز بازتاب داشت به گونهای که وی ترامپ را به عنوان کسی که جغرافیای
ضعیفی دارد به سخره گرفت.در این گزارش دیدگاه یک تحلیلگر ایرانی عنوان شد
که اعتقاد دارد: ترامپ در واقع برخی مسائل را برای ایران در مورد رویکرد
آمریکا حل کرد و با این سخنان توانست شکاف موجود را رفع کند.
**تنفر غیرمنطقی ترامپ
رسانه
های دیگر آمریکا نیز نمونه هایی از رویکرد نادرست آمریکا در زمینه ایران و
برجام را ذکر می کنند. تارنمای نشریه «نیویورکر» رویکردهای ترامپ نسبت به
توافق هستهای با ایران را تنفری بدون منطق توصیف کرد و نوشت: دولت اوباما
توافق هستهای سال 2015 را با ایران امضا کرد، اما ترامپ از همان دوره
رقابتهای انتخاباتی مقابله با آن را شروع کرد و آن را بدترین توافق دانست.
اما در حقیقت این توافق یکی از معدود موضوع هایی بود که در زمینه آن اجماع
وجود داشت.
با
این که اکنون علاوه بر وزیر دفاع و وزیر امور خارجه آمریکا، دیگر مشاوران
امنیت ملی کاخ سفید می خواهند توافق حفظ شود تلاش ترامپ برای افزایش تنش در
جهان از نظر برخی از نزدیک ترین متحدان ترامپ هم غیرمفید عنوان شده است.
«باب
کورکر» رئیس کمیته روابط خارجی سنا به روزنامه تایمز گفت: سخنانی که ترامپ
بر زبان میآورد به مفهوم حرکت به سوی جنگ است. «تام باراک» یکی از
نزدیکترین دوستان ترامپ هم به واشنگتنپست اعلام کرد هنگامی که سخنان و
توئیتهای رئیس جمهوری را میبیند یا میشنود بهتزده می شود.
یکی
از مهمترین انتقادها به دونالد ترامپ خدشه دار کردن اعتبار آمریکا در جهان
به ویژه در مقابل متحدان بوده است. روزنامه «فایننشال تایمز» انگلستان در
مورد رویکردهای شکننده رئیس جمهوری آمریکا نوشت: واقعیت این است که توافق
هسته ای با ایران در راستای منافع امنیت ملی ایالات متحده است و قمار ترامپ
با برجام نتیجه مناسبی را برای آمریکا نخواهد داشت. آشکار است که دولت
آمریکا خطرات رویکرد ترامپ را درک می کند اما دلایل گوناگونی وجود دارد که
آمریکا به توافق بهتری با ایران دست پیدا کند. این درخواست از سوی ایران
غیر قابل طرح است زیرا تقاضاهای آمریکا را غیر واقعی و این کشور را غیر
قابل اعتماد می داند. نکته دیگر اینکه موضوع تجارت در عرصه بین الملل هم
مانعی برای اجرای خواسته های ترامپ خواهد بود.
یکی
از حوزه هایی که رسانه ها در زمینه ناآشنایی ترامپ به تحولات مطرح می کنند
موضوع بازار نفت و انرژی است. شبکه تلویزیونی سی.ان.بی.سی در گزارشی نوشت
به نظر کارشناسان حوزه انرژی، ترامپ قادر نخواهد بود تا آسیب جدی را به
صنعت نفت ایران وارد کند. اگر ترامپ توافق هسته ای با ایران را ناکارآمد
کند، وی زمان چندانی را در اختیار ندارد تا حمایت های بین المللی را به دست
آورد که مانع فروش نفت ایران به برخی کشورها شود.
به
نوشته خبرگزاری جمهوری اسلامی و بنابر این تحلیل در حالی که در دوره پیش
از توافق هستهای، صادرات نفت ایران به یک ملیون بشکه رسیده بود اکنون دیگر
چنین اتفاق رخ نخواهد داد. در صورتی که آمریکا از توافق خارج شود و کنگره
تحریم ها را دوباره برقرار سازد، کتخ سفید توان تاثیرگذاری اندکی را بر
صادرات نفتی ایران خواهد داشت.
عربستان بزرگترین حامی داعش از زبان نماینده آمریکا
نماینده کنگره آمریکا با اشاره به حمایت کشورش از عربستان سعودی به عنوان یکی از بزرگترین حامیان گروههای تروریستی ادعای واشنگتن درباره مبارزه با تروریسم را «متناقض» خواند.
* ساعت: 14:51
مراکز پژوهشی و تصمیمساز سعودی در حوزه مطالعات ایران؛
عربستان دربارهی ایران چه میداند؟
عربستان سعودی در سالهای اخیر تلاش زیادی صورت داده است تا با تأسیس مراکز علمی پژوهشی، ضمن بالا بردن ضریب کارشناسی سیاستگذاری خارجی خود، برای لابیهای سیاسی خود در غرب نیز پشتوانه و وجهه ای علمی ایجاد نماید که در این گزارش به بررسی مراکزی که در رابطه با جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکنند میپردازیم.
با توجه به راهبردهای جدید ایالات متحده آمریکا در غرب آسیا، مبتنی بر تقویت متحدان خود از جمله رژیم سعودی و همچنین رژیم صهیونیستی برای ایفای نقش بیشتر آنان در مسیر منافع نظام سلطه، میزان تنشها توسط سعودی در برابر ایران بهشدت افزایش یافته است. رژیم سعودی، با آشکارسازی خصومت و عملکرد مستقیم سیاسی، اقتصادی و امنیتی علیه ج.ا.ایران، رویکرد مواجهه محور را رسماً و علناً در برنامه خود قرار داده است. بر همین اساس و ضمن توجه به ریشههای تاریخی و ژئوپلتیک تنشها میان رژیم سعودی و ایران، مسئله چگونگی ساخت تصمیم سیاست خارجی سعودی بسیار حائز اهمیت میشود.
bcef1a07f37c43f587a913ba089ae425
چه اینکه اتخاذ سیاستهای محافظهکارانه و کمبود اطلاعات لازم از سازوکارهای سیاسی در سعودی باعث گردیده است تا شناختی اندک از محافل تصمیمساز و روندهای سیاست خارجی سعودی در دست باشد. در این گزارش تلاش میشود نهادهای تصمیمساز پژوهشی سعودی فعال در حوزه ایران مورد بررسی قرار گیرد.
ایران بهعنوان موضوع سیاست خارجی سعودی
عربستان سعودی بهعنوان یکی از بازیگران اصلی در غرب آسیا محسوب میشود که دارای تأثیرگذاریهای قابلتوجهی در عرصه تحولات منطقهای است؛ از این منظر نمیتوان واقعیتهای مربوط به عناصر قدرت و پیامدهای رفتاری آن را نادیده گرفت. عربستان به دلیل وسعت سرزمینی، منابع عظیم نفتی، موقعیت ژئوپلیتیک و جایگاه مذهبی در جهان اسلام و ادعای آن کشور در خصوص رهبری جهان عرب و همچنین پیوندهای راهبردی با نظام سلطه، بهصورت طبیعی بهعنوان رقیب منطقهای عمده برای ایران محسوب میشود.
در واقع همواره تلاش سعودی برای توازن ژئوپلیتیک و رقابت ایدئولوژیک با ایران شیعی، عمدتاً به شکل نیابتی و غیرمستقیم صورت گرفته است که البته به نظر میرسد در سالهای اخیر این رقابت راهبردی با ایران به یک تخاصم راهبردی تبدیل شده است. جایگاه ژئوپلیتیکی ایران و ممانعت ج.ا.ا. از تحقق سیاستهای غربی/سعودی، در افغانستان، عراق، لبنان و فلسطین، اختلاف سنتی و رقابت شدید سعودی را در حوزههای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی به تقابل و خصومت کامل تبدیل نموده است. بر همین اساس، اکنون ضربه زدن به منافع و امنیت ملی ج.ا.ایران به مهمترین معیار در تصمیمات راهبردی رژیم سعودی تبدیل شده است.
به قدرت رسیدن ملک سلمان، پس از تحولات منطقهای چون روند رو به گسترش ناامنی و افراطگری در منطقه و توافق هستهای ایران و 5+1، ازجمله دگرگونیهایی است که بر نوع عملکرد و محاسبات مقامات سعودی تأثیرگذار بوده است. نگرانی سعودی از برهم خوردن توازن منطقهای به سود جمهوری اسلامی ایران در صورت ایجاد توافق برجام باعث گردید تا ملک سلمان سیاستهای پیشدستانه و تهاجمیتر نسبت به ایران اتخاذ کند و لذا سه ماه پس از به قدرت رسیدن در مارس 2015 و یک ماه پیش از توافق هستهای تهاجم به یمن را آغاز کند.[1]
در کنار تحولات منطقهای و بینالملل مؤثر، تغییرات در سطوح سیاسی و امنیتی و تصمیمگیرندگان این رژیم نیز از عوامل اصلی تغییر سیاستهای سعودی در مقطع اخیر است. شاه سعودی از شاخه قدرتمند سدیری در آل سعود است و با توجه به سابقه امارت شهر ریاض و توسعه و نوسازی آنکه مدیریت وی را نشان میدهد، شخصیتی است که در بخشهای سنتی و مذهبی سعودی دارای نفوذ است و همچنین در مناسبات خانوادگی توانایی اجماع بالایی دارد. بهواقع او تلفیقی از ارزشهای سنتی و دستیابی به نوسازی و مدرنیسم است.
سلمان درواقع از نسل میانی فرزندان ملک عبدالعزیز است که به پلی میان رهبران جوانتر و شاهزادگان فرتوت تبدیل شده است.[2] تیم جدید سیاسی و امنیتی ریاض از جمله محمد بن سلمان ولیعهد و وزیر دفاع و عادل الجبیر وزیر خارجه نقش مهمی اتخاذ سیاست خارجی فعال و تهاجمی این رژیم داشتهاند. بهگونهای که نخبگان سیاسی جدید در پادشاهی سعودی به دنبال خروج از حالت سکون سنتی خود، فعال کردن ظرفیتهای بازیگری عربستان و ابتکار عمل منطقهای را رقابت با ایران هستند.[3]
نخبگان و ساختار تصمیمگیری سعودی
رژیم سیاسی عربستان مبتنی بر نظام پادشاهی در قالب قبیلهای و با تکیه بر اصول وهابیت است که شخص پادشاه از وفاداری قبایل گوناگون برخوردار بوده است. جایگاه و نقش پادشاه اصلیترین و تعیینکنندهترین کانون قدرت و عنصر مؤثر ساختار قدرت سیاسی کشور است. در حکومت سعودی منبع اصلی قدرت سلطنت و بهویژه شخص پادشاه است و قانون اساسی در این کشور وجود ندارد. بااینحال اما نظام پادشاهی سعودی در عمل یک پادشاهی مطلقه مبتنی بر خواست ملک نیست، بلکه عمدتاً تصمیمگیریهای مهم مبتنی بر اجماع است؛ زیرا ثبات را منوط به حفظ پادشاهی میدانند. قدرت پادشاه توسط قطبهای دیگر خاندان تعدیل میشود.
در عربستان شورایی وجود دارد که افرادش را اعضای خاندان سلطنتی و علما و قبایل تشکیل میدهند. بهواقع هرچند در این کشور قانون اساسی به معنای مدرن امروزی که اختیارات پادشاه مبتنی بر آن تعریف شود وجود ندارد، اما در واقع تفکیک قوا و محدودیتهایی بسیار بر قدرت پادشاه اعمال میشود. نتیجه آنکه سیستم حکومتی عربستان سعودی توانسته است بر خلاف آنچه بسیاری از منتقدان خارجی میپندارند، مشروعیت خود را بر پایههایی مستحکم در داخل بنا نماید. قدرت پادشاه توسط قطبهای قدرت دیگر خارج از خاندان سلطنتی چون دین و مذهب و علمای دینی، عرف و آدابورسوم، فنسالارها، فعالان تجاری و تا حدودی با حصول اجماع میان قبایل اصلی سرزمین عربستان، تنظیم میشود. بسیاری از شاهزادگان سعودی که دارای تحصیلات عالیه هستند، در بخشهای مختلف اجرایی کشور خود متصدی بوده و ائتلافهایی عمده با فنسالارها، بازرگانان برجسته و سایر گروههای قدرتمند کشور تشکیل دادهاند.
در سنت پادشاهی عربستان همیشه مشورت با اعضای ارشد خانواده سلطنتی قبل از هرگونه تصمیمگیری بسیار مهم است. در این ساختار تصمیمگیری مبتنی بر اجماع تمایز آشکاری میان دایره درونی خانواده سلطنتی شامل شاهزادگان ارشد و دایره بیرون شامل علمای دینی، شاهزادگان، برجستگان قبیلهای، بازرگانان و فنسالارها وجود دارد. بهعبارتدیگر اعضای نخبگان راهبردی پادشاهی همگی از خاندان آل سعود هستند چرا که واجب است وفاداری و تعهد اشخاص در راستای تقویت روابط خونی و فامیلی باشد.[4] اما با این حال علمای دینی، فنسالارها و فعالان تجاری نیز در تصمیمگیریها نقش ایفا میکنند. این باعث افزایش نظارت و سیستم کنترل و توازن مراکز قدرت در درون خانواده سلطنتی میشود که نهایتاً به محدود کردن قدرت پادشاه میانجامد.
در واقع یکی از عوامل ثبات رژیم در سعودی همین بهرهگیری از شبکهای از حامیان رژیم سعودی است که در جریان بالا به پائین ساختار سعودی ایجاد گردیده است و شامل؛ قبایل متحد، فعالان اقتصادی برجسته، علمای مذهبی و بسیاری از خانوادههایی که از مزایای آل سعود بهرهمند گردیدهاند میباشد.[5] ازاینرو به نظر میرسد حکومت در عربستان سعودی نوعی نظام سلطنتی مبتنی بر اجماع و وفاق عام میان خاندان حاکم، نهاد مذهب و بسیاری دیگر از اشخاص، خاندانها و گروهای مختلف است و نه حکومتی مطلقه بر مبنای اراده صرف فرد حاکم، زیرا ثبات را منوط به حفظ پادشاهی میدانند.
فرایندهای اخیر جابجایی نسلی در سعودی باعث گردیده است تا یکی از گروههای مهم و ذینفوذ در عربستان سعودی بهعنوان طبقه جدید متخصصان و افراد حرفهای که به دلیل تغییرات اجتماعی ناشی از طرحهای توسعهای رشد کردهاند، در تصمیمسازیها مشارکت داشته باشند. اینان شامل نخبگان شهرنشین و تحصیلکرده غرب هستند که برخاسته از دوطبقه بازرگان و خانوادههای بالای جامعه هستند. این طیف از نخبگان عمدتاً در پیشبرد برنامههای توسعه اقتصادی عربستان به کار گرفته میشوند و ورود آنها به عرصهی سیاست تنها در صورتی امکانپذیر است که التزام عملی به قوانین پادشاهی داشته باشند. این حضور سبب گردیده است تا فرآیندهای حرفهای در سیاستگذاریهای سعودی تقویت شده و اعضای خانواده سلطنتی در تدوین سیاستهای کلیدی تکیه بیشتری بر این مشاوران داشته باشند.[6]
در کنار این طیف متخصص تحصیلکرده غرب، شاهزادگان نسل سوم و جوان نیز آموزشهای سازمانیافتهتری و عمدتاً در غرب دیدهاند. درحالیکه شاهزادگان نسل دوم هرگز در خارج از سعودی تحصیل نکرده و عمدتاً تحصیلات اسلامی داشتهاند، اما نخبگان جدید خاندان آل سعود عمدتاً تربیتیافتگان مدارس و دانشکدههای غربی هستند. در این زمینه فرزندان ملک فیصل و ملک سلمان که نمایندگی نخبگان جوان درون خاندان آل سعود را بر عهدهدارند دانشآموخته غرب هستند. بهعنوان مثال خالد بن فیصل دارای مدرک اقتصاد سیاسی از دانشگاه آکسفورد است و ترکی بن فیصل در دانشگاههای پرینستون و جورج تاون تحصیلکرده است.[7]
جایگاه مراکز مطالعاتی و اتاقهای فکر سعودی
با این توضیحات برای درک روندهای تصمیمگیری سیاست خارجی در رژیم سعودی و علت اتخاذ سیاستهای تهاجمی باید به دو عامل؛ تغییر در نخبگان راهبردی بهواسطه تغییر نسلی و شرایط اجتماعی و همچنین گرایشهای غربگرای آنان که باعث میشود سنتهای محافظهکاری گذشته را رها کنند. این نخبگان که در نسل سوم شاهزادگان سعودی در چهرههایی چون بندر بن سلطان، ترکی بن فیصل و ... قابلمشاهده بود اینک با چهرههای جدیدتری چون محمد بن سلمان، عادل الجبیر و ... همراه شدهاند. وجه مشترک این اشخاص در بلندپروازیهای سیاست خارجی است. اساساً این افراد بنیاد نگرش خود را در مسائل خارجی قرار دادهاند درحالیکه که عمده شاهزادگان و جناحهای دیگر سعودی دلمشغولی بیشتری در حوزه ثبات و امنیت داخلی دارند. بهعنوان مثال محمد بن نایف ولیعهد سعودی با توجه به اشتغالات در حوزه وزارت کشور، عمدتاً چهرهای امنیتی به شمار میرود که تهدیدات سعودی را در حوزه تروریسم، اعتراضات داخلی و ... جستجو میکند.
ولیعهد محمد بن نایف بهعنوان اولین چهرهای از نسل نوادگان به در آستانه مقام پادشاهی قرار میگیرد پس از تغییرات سال 2015 در سعودی بهعنوان وزیر کشور و مسئول شورای تازه ایجاد شده برای امور امنیتی و سیاسی منصوب گردید و محمد بن سلمان ولی ولیعهد وزیر دفاع و رئیس شورای اقتصادی و توسعه گردید.[8] اما بر عکس روند محافظهکارانه محمد بن نایف، محمد بن سلمان در همراهی با نسل جدید شاهزادگان آل سعود و نخبگان خارج از این خاندان به جهت غلظت گرایشهای آمریکایی، این تلقی را دارند که سعودی با محافظهکاری سنتی خود را در حال تحلیل رفتن در منطقه است و لذا لازم است با اتخاذ سیاستهای تهاجمی، حوزه منافع این رژیم را تثبیت و این کشور به قدرت برتر منطقهای تبدیل نمود. بر همین اساس دشمنی با جمهوری اسلامی و تلاش مستمر برای ضربه زدن به منافع ایران و همچنین اخلال در محیط امنیت داخلی کشور از جمله اولویتهای این جریان است. تحرکات چند سال اخیر در شدتدهی به فعالیتهای ضدانقلاب تروریستی (قومی-مذهبی)، شبکههای فارسیزبان، سرمایهگذاری در مدارس اهل سنت و ... نشاندهنده رویه تهاجمی برای تغییر شدید توازن منطقهای، به نفع سعودی و زیان جمهوری اسلامی ایران است.
لازمه کنش گری فعال در این حوزه اشراف اطلاعاتی مؤثر بر فضای داخلی جمهوری اسلامی ایران است. بهواقع درک صحیح و اطلاعات مستند از مسائل داخلی کشور، فرایندهای سیاسی و مبانی فکری و ... از جمله الزاماتی است که برای سیاستگذاری مناسب برای ضربه به حریف باید در اختیار داشت. در این زمینه البته سعودی از سالها قبل خلأهای امنیتی سیاسی کشور بهویژه در حوزه مناطق حاشیهنشین را رصد میکرده است و یا شبکههای ماهوارهای (نظیر العربیه فارسی و شبکههای ترویج وهابیت) در این زمینه فعالیت میکردند، اما تشدید این فعالیتها و همچنین فهم دقیقتری از مناسبات درون جمهوری اسلامی ایران همواره از نیازهای اطلاعاتی سعودی بوده است. با حاکم شدن طیف تندرو در این کشور نیاز اطلاعاتی فوق خود را در قالب ایجاد مراکز مطالعاتی متمرکز در حوزه ایران جستجو میکند.
در واقع مرکز مطالعاتی یا اتاقهای فکر از جمله ملزومات سیاستگذاری در فضای جدید سیاسی هستند که به خوبی توسط طیفهای جدید حاکم بر سیاست خارجی سعودی درک شده است که شاید این امر ناشی از تربیت آکادمیک غربی این جریانها باشد. رشد این مراکز در جهان معاصر عمدتاً ناشی از گسترش فناوری اطلاعات، کاهش انحصارات دولتی در اطلاعات، افزایش و پیچیدگی و ماهیت مسائل سیاست، رشد دولت بازیگران غیردولتی و نیاز بهموقع به اطلاعات و تجزیهوتحلیل آنها دارد. همچنین کمکهای دولتی در قالب پروژههای مطالعاتی و آزادی عمل این مراکز در ارتباطات آکادمیک از جمله فرصتهای این مراکز است که میتوانند تحلیلهای مناسب در اختیار روند سیاستگذاری کشورها قرار دهند[9] این مؤسسات اغلب بهعنوان پلی علمی میان مراکز سیاستگذاری و جامعه علمی و حوزههای مدنی و در خدمت سیاستگذاری عمل میکنند. بر همین اساس ایالات متحده آمریکا از جمله کشورهایی است که بیشترین میزان اتاقهای فکر در حوزههای گوناگون سیاست خارجی و روابط بینالملل را در اختیار دارد و برای پیشبرد منافع خود از آنها بهره میگیرد.
عربستان سعودی در سالهای اخیر تلاش جدیتری را صورت داده است تا با تأسیس مراکز علمی پژوهشی، ضمن بالا بردن ضریب کارشناسی سیاستگذاری خارجی خود، برای لابیهای سیاسی خود در غرب نیز پشتوانه و وجهه ای علمی نیز ایجاد نماید. بر همین اساس یکی از کارویژههای اتاقهای فکر ایجاد حمایت از سیاستهای سعودی و توجیه آنها در فضای عمومی و آکادمیک جهانی است. بهعنوان مثال سایت (Think Tank Watch) در گزارشی از اتحاد اتاقهای فکر سعودی برای دفاع از حکم اعدام شیخ نمر باقر النمر روحانی شیعی خبر داده بود که تلاش میکردند این اقدام را سیاستی ضد تروریستی برای مقابله با افراطگرایی تفسیر کنند.[10]
مرکز مطالعات خلیج (GRC)
در میان مراکز معتبر علمی و اتاقهای فکر که هرساله توسط مؤسسات گوناگون نظیر «برنامه اتاقهای فکر و جوامع مدنی روابط بینالملل دانشگاه پنسیلوانیا[11]» بهعنوان مراکز برتر شناخته میشود، تنها یک مرکز مطالعاتی از کشور عربستان سعودی وجود دارد. مرکز مطالعات خلیج Gulf Research Center (GRC) در میان مراکز مطالعاتی حوزه خاورمیانه و شمال آفریقا رتبه 8 را کسب کرده و در سطح بینالملل رتبه 125 را در اختیار دارد. مرکز مطالعات خلیج (GRC) توسط «عبدالعزیز صقر» تاجر سعودی در ژوئیه سال 2000 تأسیس شد. هدف این مجموعه غیرانتفاعی تأسیس مرکزی برای پر کردن خدا مطالعاتی درباره مسائل شورای همکاری خلیجفارس منطقه و همچنین ایران، عراق و یمن است که تحقیقات خود را از طریق نشریات و کارگاههای آموزشی و سمینارها و کنفرانسها منتشر میکند. برنامههای کلیدی این مجموعه در حوزه موضوعی: اقتصاد انرژی، سیاست روابط بینالمللی، دفاع و امنیت، علم و فنآوری است.
فعالیتهای پژوهشی این مرکز در حوزه ایران عمدتاً بر روابط دوجانبه ایران با کشورهای منطقه است و در حوزه مسائل داخلی ایران فعالیتی ندارد. این مرکز در آخرین اثر پژوهشی خود در ارتباط با ایران به قلم انوشیروان احتشامی به «شاخههای داخلی اثرات برجام برای ایران[12]» میپردازد که در آن فرصتهای برجام برای ایران بهعنوان بزرگترین بازار تجاری در حال ظهور با توجه به سیاستهای آمریکا، ژئوپلیتیک خلیجفارس، نگرانیهای کشورهای منطقه و ... را به بحث میگذارد.
مرکز پژوهشهای ایرانی خلیج عربی
«مرکز پژوهشهای ایرانی خلیج عربی[13]»، از جدیدترین مراکز مطالعاتی سعودی است که کارویژه مشخص آن تمرکز بر ایران است. بهنوعی که در چشمانداز این موسسه «پیشگام جهانی در عرصه مطالعات همهجانبه ایرانی» آمده است تا طبق ادعای خود خدمات مشاورهای و پژوهشهای استراتژیک تخصصی و آیندهنگر در زمینه مسائل ایران را با کیفیتی عالی، ارائه داده و مسائل رسانهای مربوط به ایران را ارزیابی نماید. این مرکز با ارائه مطالب خود به سه زبان انگلیسی، عربی و فارسی یکی از اصلیترین تلاشهای سعودی برای شناخت تحولات ایران و حتی تأثیرگذاری بر افکار عمومی داخل کشور است. به همین جهت؛ «ارائه پژوهشها و گزارشهای استراتژیک پیرامون مسائل داخلی و خارجی ایران؛ اجرای پژوهشهای عمیق درباره روابط ایران با کشورهای جهان؛ برگزاری دورههای همهجانبه تخصصی در مسائل ایران؛ آموزش دادن و آماده ساختن پژوهشگران و روزنامهنگاران علاقهمند به مسائل ایران؛ برگزاری دورههای پایه و پیشرفته درزمینه آموزش زبان فارسی؛ انتشار موضوعات مرتبط با مسائل ایران از طریق رسانههای گوناگون چاپی، تصویری و شنیداری و ...» از جمله اهداف این مرکز به شمار میرود.
بخشی از حوزه فعالیت این مرکز پژوهشهای راهبردی درباره جمهوری اسلامی ایران و تواناییهای کشور در حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، فنّاورانه و ... است. در این مرکز از ظرفیت پژوهشگران سایر مراکز پژوهشی و دانشگاهی فعال در حوزه ایران نیز بهره گرفته میشود. بهعنوان مثال «رشد روزافزون توانمندیهای ایران در حوزه جنگ سایبری» عنوان پژوهشی است که توسط ایهاب عبدالحمید خلیفه، (مرکز مطالعات و پژوهشهای پیشرفته مستقبل، امارات) صورت گرفته است. در یک پژوهش دیگر محمد السید الصیاد که بهعنوان پژوهشگر و متخصص در امور تشیع معرفی میشود «رابطه ایران و سازمانهای تروریستی پژوهشی درباره روانشناسی خشونت در ایران پس از انقلاب تا کنون» را بررسی میکند و در آنجا تأکید دارد که؛ ایران هیچگاه از حمایت سیاسی و مذهبی گروههای افراطی و تندرو در منطقه و جهان ممانعت نکرده و آنها را ابزاری برای فشار منطقهای و بینالمللی میداند. سیاستهای بیدادگرانهای که بهویژه در جریان جنگ در سوریه آشکار شد.
پژوهش درباره؛ مبانی تشیع، اندیشه جمهوری اسلامی و ریشههای هویتی آنکه بسیار در ساخت سیاست جمهوری اسلامی از جمله حوزههای دیگر فعالیت این مرکز است تا بتواند بهنوعی خلأ معرفتی موجود در عربستان را درباره مفاهیمی مانند ولایتفقیه و ... پوشش دهد. بهعنوان مثال محمد السید الصیاد که بهعنوان پژوهشگر و متخصص در امور تشیع معرفی میشود در مقالهای درباره اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی (ره) درباره ولایت مطلقه فقیه و اختیاراتی در سطح ائمه (ع) که حتی فراتر از رسول اکرم (ص) است مینویسد: «خمینی به خود اختیاراتی نهتنها فراتر از اختیارات رهبران یا سران و روسای جمهوری بلکه گستردهتر از اختیارات پیامبران اعطا کرد. خمینی حق لغو نماز و روزه و زکات را در صورت لزوم به خود داده است...امامان ما از جایگاهی برخوردارند که نه فرشتگان مقرب به پروردگار و نه پیامبر اکرم به آن سطح نمیرسند». «قرائتهای متباین از نظریه ولایتفقیه» عنوان مقالهای دیگر در این مرکز است که به شرح نظریههای گوناگون علمای شیعی دراینباره میپردازد و اندیشههای جریان بهاصطلاح روشنفکری دینی و اشخاصی نظیر؛ عبدالکریم سروش، محسن کدیور و ... را در این زمینه بازگو میکند.
تحلیل کنشهای سیاسی و مبانی تصمیمگیری در جمهوری اسلامی حوزه دیگر فعالیت این مرکز هست. بهعنوان مثال مرکز تحقیقات ایرانی خلیج عربی در پژوهشی با عنوان «نوروز… نشانهای برای آغاز آخرین نبرد خامنهای» به موضوع سخنرانی آغاز سال مقام معظم رهبری اختصاص دار که در آن سخنرانی سال اخیر ایشان را در قالب کنشی انباشتهشده در پاسخ به تحولات برجام و همچنین پیام نوروزی باراک اوباما تحلیل میکند. در بخشی از این مقاله آمده است: «با مطالعه سخنرانیهای پیاپی خامنهای در ماه گذشته متوجه همگرایی بین آرمانهای روحانی و به دنبال آن جریانهای میانهرو و اصلاحطلب از یکسو و جاهطلبیهای آمریکا از سوی دیگر میشویم. بهطوریکه گروه اول با دخالت در روند انتخاب رهبر آینده در پی اصلاحات جزئی در بدنه رژیم ایران هستند.
آمریکا اما خواستار کسب کلیه امتیازات توافق اتمی بدون پرداخت هزینهای در قبال آن است. به باور خامنهای سخنرانی اخیر اوباما زمینه را برای تطبیق نظریه روحانی فراهم میکند.» «ولایتفقیه و شورای رهبری... بعد از خامنهای (مطالعه آیندهپژوهی) رابطه ایران و کشورهای خلیج… بدون ولایتفقیه» عنوان پژوهشی دیگر از سوی این مرکز است توسط معتز سلامه مدیر برنامهی خلیج در مرکز الاهرام قاهره با فرض تغییر آرایش سیاسی قدرت در جمهوری اسلامی ایران به شورای رهبری و حاکمیت میانهروها نگاشته شده است. این مقاله ضمن تشریح میزان اختیارات رهبری، شرح نظرات آقای هاشمی رفسنجانی درباره شورای رهبری، سناریوهای آینده رهبری در جمهوری اسلامی را برمیشمارد. قداست زدایی از مقام رهبری، مشارکت گرایشهای مختلف نظیر اصلاحطلبان در نهاد رهبری، باز کردن طلسمهای نظام و حلقههای تنگ آن، بازگرداندن اعتبار به مقام ریاست جمهوری، جدا کردن ساختارهای اصولگرا، خط مشی عملگرا و میانهرو در منطقه و دست کشیدن از مفاهیم ولایت دینی بر شیعیان و ... از جمله تأثیرات احتمالی ایجاد شورای رهبری در ایران است.
«بررسی دوباره طرح ایران» با موضوع طرحی خونین ایران برای گسترش نفوذ خود از نیل تا فرات! «آیا در ایران هم کودتا خواهد شد؟» با موضوع احتمال کودتا در ایران از جمله پژوهشهای دیگر این مرکز است. در این پژوهش اخیر بر بیخطری ارتش غیرسیاسی ایران برای اجرا کودتا در کشور و درعینحال آمادگی سرداران سپاه برای اجرای کودتا تأکید شده است. این پژوهش با استاند به سخنان فرماندهانی چون سرلشکر باقری، حجتالاسلام طائب و ... بر نامحدود بودن نقش سپاه و مداخله سپاه در حوزههای سیاسی – امنیتی و حتی اقتصادی که به شکلی فزاینده در دوران رهبری آیتالله خامنهای برجسته و تشدید شده است، تأکید میکند.
محمد السلمی رئیس مرکز نیز در مقالهای با عنوان «ایرانیان: مردم خواستار سرنگونی رژیم هستند» با تأکید بر اینکه امام خمینی مبارزه با رژیم پهلوی را در پاریس مدیریت کردند، بر این شباهت تأکید میکنند که مجدداً تاریخ تکرار شده است و ایرانیان در نشست سالانه اپوزیسیون رژیم ایران (سازمان منافقین) که بهتازگی در پاریس پایتخت فرانسه برگزار شد با شعار «ایران آزاد» به دنبال سرنگونی نظام هستند. مقاله «رژیم ایران در ترازوی اپوزیسیون خارج از کشور. نگاه تحلیلی به گفتمان اپوزیسیون در نشست پاریس» نیز از جمله آخرین مطالب این مرکز است که با توجه به نشست اخیر سازمان منافقین به نگارش درآمده است.
در جمعبندی باید گفت واضح است که مرکز پژوهشهای ایرانی خلیج عربی در قالب یک حرکت رسانهای نیز قرار دارد که تأثیرگذاری بر افکار عمومی کشور را نیز مدنظر دارد. بهعنوان مثال رئیس مرکز که ادعا میشود در زمینه مطالعات ایران دارای مدرک دکتری و از نویسندگان شبکه العربیه نیز به شمار میرود در مقالهای با عنوان چشمانداز 2036 میلادی (1414 هجرى شمسی) ایران تأکید میکند: «ما با ملت دوست ایران اظهار همدردی میکنیم، ملتی که شاهد پیشرفت همهجانبه کشورهای پیرامون خود در منطقه است، حتی برخی از آنها ثروت کمتری نسبت به ایران دارند. ملتی که میبیند حدود نیمی از مردم ایران زیرخط فقر به سر میبرند و مواد مخدر لایههای گستردهای از جوانان زن و مرد را داغان میکند و بیسوادی رو به گسترش دارد. میانگین عمر افراد به سبب وخامت خدمات بهداشتی رو به کاهش دارد و نرخ تورم و بیکاری رو به افزایش است. رژیم حاکم بر ایران در برابر هیچیک از این امور اقدامی در پیش نمیگیرد و بدتر و تلختر اینکه با این استراتژی، به مردم دهنکجی میکند و این به معنای آن است که ملت تا این لحظه، هیچ نوری در پایان این تونل تاریک مشاهده نمیکند.»
مرکز تحقیقات و مطالعات اسلامی ملک فیصل
«بنیاد ملک فیصل[14]»، سازمان بینالمللی خیریهای است که در سال 1976 با مأموریت حفظ و تداوم میراث ملک فیصل توسط فرزندان او ایجاد شد. هدف راهبردی این بنیاد تربیت و توانمندسازی نسل نخبگان آتی آل سعود است. « مرکز تحقیقات و مطالعات اسلامی ملک فیصل[15]» بهعنوان یکی از قسمتهای بنیاد ملک فیصل در سال 1983 باهدف پشتیبانی از پژوهشها، تشویق فعالیتها و ارتباطات فرهنگی و علمی در پادشاهی سعودی و ایجاد فرصتی برای محققان و استادان سراسر جهان در ریاض بهعنوان یک موسسه غیرانتفاعی و مستقل عمل میکند. این مرکز دارای یک واحد پژوهش با عنوان است که از سال 2013 باهدف تحقیق و پژوهش و جذب دانشمندان برجسته برای تحقیقات مربوط به جوامع اسلامی و عرب فعالیت خود را آغاز کرده است. «واحد مطالعات ایران و جوامع فارس زبان» از جمله یکی از شش واحد پژوهشی این مرکز است که بر مطالعه سیاسی، روابط بینالمللی، امنیت انرژی، تاریخ، روشنفکری، فرهنگ و ... این حوزه تمرکز دارد. واحد مذکور در این زمینه به فعالیتهای مطالعاتی، انتشار مقالات و فصلنامهها، جذب پژوهشگر و ... میپردازد.
ترکی بن الفیصل از شاهزادگان نسل دوم سعودی است که سالها (از 1977 تا 2001 م) رئیس دستگاه اطلاعاتی سعودی (الاستخبارات العامة) بوده و از سال 2002 تا 2005 بهعنوان سفیر عربستان در انگلستان و پس از آن از سال 2005 تا 2007 سفیر این کشور در ایالات متحده فعالیت کرده است. او هماکنون عضو هیئترئیسه «بنیاد ملک الفیصل» و رئیس « مرکز تحقیقات و مطالعات اسلامی ملک فیصل»، عضو هیئتامنای «گروه بینالمللی بحران» و مرکز «مطالعات اسلامی آکسفورد» و عضویت مجمع جهانی اقتصاد است. ترکی فیصل در مقام رئیس دستگاه اطلاعاتی به طراحی عملیات گسترده حمایت از مجاهدان عرب-افغان در سرتاسر جهان اسلام به پاکستان و افغانستان در دهه 1980 برای مقابله با اتحاد شوروی و همچنین حمایت از افراطگرایی سنی برای تقابل با انقلاب اسلامی ایران مشهور است.
وی همچنین از جمله مؤثرترین عناصر اطلاعاتی سعودی در گسترش شبکه نفوذ وهابیت در کشورهای اروپایی در قالب تأسیس مساجد، مدارس و کتابفروشیها بوده است. با این سابقه اطلاعاتی ترکی کمتر از دو هفته قبل از حملات 11 سپتامبر، از مقام خود برکنار شد و درحالیکه دعاوی موجود درباره ارتباط او با تروریستهای حادثه 11 سپتامبر توسط دادگاهی در آمریکا رد شد، در سال 2002 بهعنوان سفیر عربستان در آمریکا برگزیده شد. ترکی بن فیصل نقش ویژهای در همکاری ریاض با جورج بوش در مبارزه با آنچه «جنگ علیه تروریسم» خوانده میشد داشت.[16]
یکی از کارویژههای این مرکز برگزاری نشستهای تخصصی با سخنرانی ترکی بن الفیصل است که عمدتاً موضوعات ضد ایرانی را در برمیگیرد. بهعنوان مثال در مطلبی مورخ 16 مارس 2016 عنوان «شاهزاده ترکی فیصل: آقای اوباما ما سواری دهندگان مجانی نیستیم» از قول وی مینویسد: «ما ائتلاف مبارزان سوری را تشکیل داده، آموزش و حمایت از مبارزان آزادی سوریه و مبارزه با تروریستهای حامی بشار اسد و ... را آغاز کردیم. ما حمایت نظامی و سیاسی و انسانی به مردم یمن را برای پس گرفتن کشورشان از جنایتکاران حوثی که سعی میکردند با حمایت ایران یمن را اشغال کنند را آغاز کردیم. بدون حمایت آمریکا ائتلافی از سی کشور جهان تشکیل دادیم. ما بزرگترین تلاشهای امدادی بشردوستانه را برای کمک به پناهندگان سوریه، یمن و عراق انجام دادیم. ما در حال مبارزه با ایدئولوژیهای افراطی هستیم و ... ما اوراق قرضه خزانهداری ایالات متحده را باهدف کمک به اقتصاد آن کشور خریداری کردیم.
ما میزبان بیش از 30000 شهروندان آمریکایی هستیم و ... شما تأیید کردید که برای مقابله با فعالیتهای بیثباتکننده ایران باید فعالیت کرد، اما حالا توپ را به زمین ما میاندازید. ما را به برانگیختن نزاع فرقهای در سوریه، یمن و عراق متهم میکنید. اضافه کردید که باید منطقه را با ایران تقسیم کنیم و ... تا آنجا که شما به 80 سال دوستی سعودی با امریکا به سخنان رهبری ایران توجه نمیکنید که همچنان آمریکا را بهعنوان بزرگترین دشمن خود توصیف میکند. ایرانی که همچنان پشتیبان نظامیان فرقهای جهان اسلام است، همچنان میزبان رهبران القاعده است، همچنان از انتخاب رئیسجمهور لبنان از طریق حزبالله جلوگیری میکند، همچنان به کشتن مردم عرب سوریه در اتحاد با بشار اسد شناخته میشود؟ نه، آقای اوباما ما سواریهندگان مجانی نیستیم.»
چشمانداز توافق هستهای ایران موضوع شماره 18 فصلنامه پژوهشی «المراسات» این مرکز است که در ژوئن ۲۰۱۵ منتشر شده است. در این فصلنامه به موضوعات ذیل پرداخته شده است: «جمهوری اسلامی و ساخت توافق، تصمیمگیری در جمهوری اسلامی خلاصه برنامه هستهای ایران از آغاز بحران در سال 2003 تاکنون، مبارزات انتخابات ریاست جمهوری ایران و موضوع هستهای نظر محافل سیاسی ایران در پشتیبانی یا مخالفت با توافق هستهای». «دیالکتیک شعر و قدرت در ایران» موضوع سومین شماره فصلنامه پژوهشی «دراسات» این مرکز است که در فوریه 2015 منتشر شده است. در این فصلنامه به موضوعات: « ظهور و مرگ شعر فارسی: از دوره مشروطه تا کنون، شعر انقلابی و آزادیخواهانه از 1905 تا 1979 م، ظهور شعر دولتی پس از انقلاب اسلامی ایران، اشعار دولتی در دوران آیتالله خمینی» پرداخته شده است.
«انتخابات ریاست جمهوری ایران سال 2013» یکی دیگر از پژوهشهای این مرکز است که در آن ضمن تشریح رقابتهای انتخاباتی سال 1388 و طرح مسئله تقلب و ... به بررسی ویژگیهای خاص این انتخابات و ابعاد گوناگون آن میپردازد. تمرکز بر بحرانهای داخلی و موضوع هستهای از جمله اصلیترین محورهای تحلیلی این پژوهش برای تبیین انتخابات سال 2013 (یازدهمین دوره ریاست جمهوری 1392) بوده است. « قدرت گرفتن سوریهای ایران و عربستان سعودی» عنوان مقالهای دیگر در این مرکز است که توسط دکتر نواف عبید محقق ارشد محقق در مرکز تحقیقات و مطالعات اسلامی نگارش یافته است. در این مقاله تأکید میشود: عربستان سعودی به لحاظ تاریخی و مذهبی مسئولیتی بهعنوان «گهوارهی جهان اسلام» دارد که در دوره کنونی ایفای این مسئولیت مستلزم مهار نفوذ ایران در منطقه و بهویژه پایان دادن به رژیم بشار اسد را در سوریه است. او تأکید میکند عربستان سعودی تا زمانی که ایران فانتزی گری انقلابی خود در ایجاد نبردهای نیابتی با مبارزان شیعی خود را متوقف نکند، عربستان سعودی برای حفظ صلح و ثبات منطقه خاورمیانه باید به سیاستهای خود ادامه دهد.
چنانکه مشخص است این مرکز عمده فعالیتهای پژوهشی خود با موضوع ایران را در حوزههای راهبردی سیاست خارجی متمرکز کرده است. بهعنوان مثال پژوهشی در این مرکز با عنوان « نگرش ریاض به تهران: کسری اعتماد» به ریشههای بیاعتمادی سعودی به ایران میپردازد و دخالتهای ایران در کشورهای منطقه را بهعنوان عامل اصلی برمیشمارد. درحالیکه سعودی بهعنوان «مهد اسلام» و قدرتمندترین کشور منطقه و نیز صاحب بزرگترین ذخایر نفتی، مسئولیتهای اسلامی جهانی (اقتصادی و سیاسی) بسیاری دارد و همچنین مسئولیت انسانی برای پایان دادن به درد و رنج مردم سوریه بر دوش او سنگینی میکند.
کنفرانس سالانه سیاستگذاران عرب-آمریکا
«کنفرانس سالانه سیاستگذاران عرب-آمریکا[17]» یکی از محافل فکری و سیاسی است که از سال 1991 به شکل سالانه با حضور متخصصان بینالمللی مشهور با توجه به نگرانی، منافع و اهداف کلیدی سیاست خارجی مشترک میان کشورهای عربی (عمدتاً کشورهای حاشیه خلیجفارس) برگزار میشود. این کنفرانس سالانه که توسط نهاد فرادولتی به نام «شورای ملی روابط آمریکا-اعراب» برگزار میشود وظیفه بهبود دانش و درک متقابل میان آمریکا و جهان عرب را برای خود تعریف کرده است تا درنهایت بتواند به تقویت و گسترش روابط راهبردی در حوزههای؛ اقتصادی، سیاسی، دفاعی و ... با تکیه بر احترام متقابل به میراث و ارزشهای یکدیگر دست یابد.
مأموریت این شورا آموزشی تعریف شده است که در قالب آن؛ برنامههای مبادلات علمی فرهنگی، نشستها، سخنرانیهای سالانه؛ انتشارات، بورسیههای تحصیلی و ... وجود دارد. بهویژه در همایشهای سالانه مذکور؛ اشتراکگذاری اطلاعات، ارائه تحلیلها و توصیههای حیاتی، تعریف مسائل مشترک، سفارش اولویت و ... جهت تطبیق سیاستهای آمریکا و دولتهای عرب صورت میگیرد. شورای ملی روابط آمریکا و اعراب با حمایت مؤسسات، نهادهای غیردولتی، خیریهها، اتاقهای فکر، شرکتهای متعددی به فعالیت خود ادامه میدهد که عمدتاً در پیوستگی آمریکا و کشورهای عربی دارای منافع مشترک هستند.
از جمله اصلیترین مشارکتکنندگان و حامیان این اجلاسهای سالیانه میتوان به؛ شرکت نفتی آرامکو، مرکز تحقیقات و مطالعات اسلامی ملک فیصل، مرکز مطالعات خلیج، هواپیمایی قطر، شرکت بوئینگ، سازمان بازرگانی دولتی سعودی، هواپیمایی الاتحاد، شورای تجاری آمریکا-مصر، آمریکا-بحرین، آمریکا-قطر، شبکه الجزیره، مرکز المانیتور و دهها موسسه سیاسی و تجاری دیگر اشاره نمود. ریاست این شورا و اجلاس سالیانه را بر عهده جان د. آنتونی[18] دارد.
جالب اینکه شاهزاده ترکی بن الفیصل از جمله مشارکتکنندگان اصلی و سخنرانان ثابت این اجلاسهای سالانه است. وی در آخرین اجلاس سالانه در اکتبر 2015 سخنرانی تحت عنوان «چشمانداز سیاست خارجی سعودی: وحدت، ثبات و مسئولیت» میگوید: «از آغاز موج ناآرامیهای عرب در سال 2010 و در میان آشفتگیهای سیاسی عربستان سعودی به تقویت سیاست خارجی روشن خود پرداخته که از این سه کلمه ساخت شده است: وحدت و پایداری و مسئولیت. حمایت به معنای حمایت عربستان سعودی از وحدت خلیج و توجه به کشورهای این منطقه است.
ثبات به معنای بازگرداندن دولت مشروع به قدرت در یمن، مقابله با دستاندازیهای ایران و گروههای شبهنظامی شیعه در عراق، سوریه، یمن و لبنان و ... است. مسئولیت به معنای حفظ جایگاه مشروعیت اسلامی، حمایت از مسلمانان و پاسداشت حرمین شریفین است که در سال اخیر بهواسطه اقدامات ایران در حج دچار مشکل شده است نظیر؛ قاچاق مواد منفجره و ... » شورای عرب آمریکا نیز در حوزه پژوهشی تلاش میکند برای فضای ایران هراسی به تولید محتوا و ادبیات موضوعی اقدام نماید. بهعنوان مثال جان آنتونی ریاست این شورا در مقالهای با عنوان: «جنگ با ایران: عکسالعمل و ملزومات[19]» به تجزیهوتحلیل سناریوهای حمله نظامی با ایران میپردازد.
جمعبندی
عربستان سعودی بهویژه پس از تغییرات سیاسی در درون ساختار حاکمیتی آن و برآمدن نخبگان جوان با گرایشهای آمریکایی، سیاست تهاجمیتر و سختگیرانهتری را نسبت به جمهوری اسلامی ایران به اجرا گذاشته است. با توجه به تخاصم راهبردی میان طرفین و این تلقی که سعودی بزرگترین تهدید خود را جمهوری اسلامی میداند، این رژیم تلاش نموده است تا مجموعه اطلاعات و تحلیلهای خود را از جمهوری اسلامی دقیقتر نماید. بر این اساس تشکیل اتاقهای فکر درون سعودی و بهرهگیری از مراکز مطالعاتی غربی مانند شورای آمریکا- عرب و اندیشکدههای مستقر در جهان عرب مانند شعب بروکینز و ... از جمله راهبردهای سعودی برای فهم دقیقتر کنشها و مناسبات داخلی ایران و همچنین تولید محتوای آکادمیک در تهدید سازی از جمهوری اسلامی در محافل جهانی است.
با وجود حاکمیت انحصاری
عربستان سعودی به خریدهای نظامی از امریکا نیاز دارد
محمد مهدی قاسمی،کارشناس امور بین الملل و فرهنگی: عربستان سعودی نیازمند عقد این چنین قراردادهای نظامی است، زیرا اولاً حکومت در داخل به صورت انحصاری در حال حکمرانی است و مشارکت مدنی نمودی در این مبحث نداشته و ندارد و مسلماً بروز و ظهور اندیشه های مدنی در کشورهای اطراف مثل بحرین، عراق و... نگرانی امنیتی خاصی را برای این کشور پدید آورده است.
محمد مهدی قاسمی،کارشناس امور بین الملل و فرهنگی
دیپلماسی ایرانی: خبری که روزهای اخیر بارها و بارها در رسانه های داخلی و خارجی تکرار می شود چند کلمه بیشتر نیست: «عربستان سعودی قرارداد خرید 110 میلیارد دلار تسلیحات از آمریکا را نهایی کرده و آن را تا سقف 350 میلیارد دلار در یک دوره 10 ساله تمدید کرده است.» معنای دقیق این آمار و ارقام زمانی تسهیل می شود که بتوانیم بررسی تطبیقی با برخی آمار دیگر از کشورهای مختلف انجام دهیم، وصول به نتیجه از بررسی های تطبیقی راهی برای فهم بهتر این معامله خواهد بود.
اولین کشوری که بهتر است موضوع این مقایسه باشد جمهوری اسلامی ایران است، پس از برجام شرکت هواپیمایی ایران ایر قرارداد خرید 100 فروند هواپیما از ایرباس و 80 فروند هواپیما از شرکت بوئینگ را نهایی کرد و بنا بر اخبار منتشرشده کل ارزش این قراردادها بین 26 تا 35 میلیارد دلار برآورد شده است، متعاقب این قرارداد شرکت هواپیمایی آسمان نیز 60 فروند بوئینگ 737مکس را به ارزش 3 میلیارد دلار نهایی کرده است. معنای این خریدها آن است که 240 فروند هواپیما که در مدتی قریب به ده سال تحویل ایران خواهند شد بین 29 تا 38 میلیارد دلار هزینه برای شرکت های هوایی ایران در بر داشته اند. دو خط هوایی ایران با در اختیار گرفتن این هواپیماها ناوگان خود را تقریباً با 280 فروند هواپیمای شرکت اصلی خط هوایی لوفتانزای آلمان (280 فروند) و خط هوایی امارات (256 فروند) برابر می سازند و از خط هوایی قطر با 192 فروند هواپیما پیش می افتند. به عبارتی، تجهیز کل ناوگان هوایی ایران از نظر تعداد هواپیما در حد شرکت های مهمی نظیر لوفتانزا، امارات یا قطر حدود 30 تا 38 میلیارد دلار هزینه در بر دارد. حال طرف دیگر این مقایسه را باید دقت کرد که عربستان سعودی در یک خرید تسلیحاتی، بین 2.5 تا 3.5 برابر کل هزینه نوسازی ناوگان هواپیمایی تجاری ایران، برای خرید تسلیحات هزینه کرده و اگر سقف 350 میلیارد دلار را لحاظ کنیم، این میزان بین 7.5 تا 11 برابر هزینه نوسازی کل ناوگان هواپیمایی ایران در ده سال آینده است که این خریدها را انواع هواپیمای جنگنده، موشک و مخصوصاً سامانه دفاع ضد موشکی تاد در بر می گیرد.
عربستان هزینه ای چندین برابر ایجاد یک شرکت هواپیمایی با 240 فروند هواپیمای مسافربری متوسط و پهن پیکر را برای خرید تسلیحات صرف می کند. معنای نظامی-امنیتی و ژئوپلتیکی این خرید تسلیحاتی، بسیار فراتر از اعدادی است که در خبر مربوط به آن تکرار می شود. همین یک خبر ساده می تواند موضوع تحلیل های دقیق استراتژیست ها در اندیشکده های معتبر باشد. معنای این اعداد - بالاخص وقتی در چشم انداز تحولات تاریخی و درازمدت نگریسته شوند از آن چه روی کاغذ به چشم می آید، فراتر می روند.
اولین دیدگاه تحلیلی در برخورد با این نوع قرارداد را باید در داخل جامعه سیاسی عربستان و حتی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس مشاهده کرد و آن همانا خاص بودن به معنای منحصر بودن نظام سیاسی بین خاندان های حاکم، نیروی مذهب و گروه ها و خاندان های مرتبط با خاندان حاکم در این کشورها می باشد- به دیگر سخن می توان گفت که سیستم انحصاری قدرت سیاسی و عدم مشارکت عمومی مهمترین موضوعی است که کشورهای عرب حوزه خلیج فارس دچار آن هستند و بخاطر همین امر نیازمند توسعه قدرت نظامی و تسلیحاتی خود می باشند، چرا که هم در داخل این حکومت ها در حال گذار به سوی مدرنیته هستند و هم در منطقه ای زیست می کنند که به تدریج همسایگانشان به سمت و سوی مشارکت مدنی و حضور فعال مردم پیش می روند.
تلقی حاکم اینست که منبع اصلی قدرت در تمام سطوح حکومتی عربستان سعودی متکی بر سلطنت مطلقه آل سعود بوده و شاه و شاهزادگان تراز اول از قدرت و آزادی عمل گسترده ای برخوردار هستند. اولین نکته قابل توجه این که قدرت پادشاه توسط قطب های قدرت دیگر خارج از خاندان سلطنتی چون دین و مذهب و علمای دینی، عرف و آداب و رسوم، تکنوکرات ها، فعالان تجاری و تا حدودی با حصول اجماع میان قبایل اصلی سرزمین عربستان، تنظیم می شود. مطابق با اصل ۴۴ نظامنامه حکومت عربستان، دولت عربستان بر سه قوه استوار است؛ قوه مقننه، مجریه و قضاییه، این سه قوه در انجام وظایف خود بر مبنای این قانون و قوانین دیگر به گونه ای هماهنگ عمل کرده و در عین حال پادشاه مرجع تمام این قوا به شمار می آید. پادشاه، رئیس حکومت، نخست وزیر و رئیس قوه مجریه بوده، و مرجع تمامی قوای سه گانه محسوب می شود و مرجع تمامی قوای سه گانه محسوب می شود و تمامی عزل و نصب ها با دستور او صورت می گیرد.
بخش دیگری از واقعیت که اغلب نادیده گرفته می شود این است که بسیاری از شاهزادگان سعودی که دارای تحصیلات عالیه هستند، در بخش های مختلف اجرایی کشور خود دست اندرکار بوده و ائتلاف هایی عمده با تکنوکرات ها، بازرگانان برجسته و سایر گروه های قدرتمند کشور تشکیل داده اند. تقریبا در تمام موارد، تصمیم سازی در امور مهم، مستلزم ایفای نقش شاهزادگان و تکنوکرات ها در معیت هم است. تکنوکرات ها و بازرگانان عمده، هم به عنوان مشاوران پادشاه و هم در مقام تصمیم گیرنده در امور اجرایی و عملیاتی از نفوذ چشمگیری برخوردار هستند.
در پادشاهی سعودی، تمامی اقدامات مبتنی بر آموزه های سلفی است که نگرش مذهب حنبلی را شامل می شود. این نگرش در حوزه اقتصاد و تجارت خیلی باز است، اما در حوزه حقوق خانواده و رفتارهای اجتماعی از جمله محافظه کارترین نگرش ها محسوب می شود.
گروه های صاحب قدرت
* خانواده سلطنتی
اولین و موثرترین گروه قدرتمند در عربستان سعودی را خاندان سلطنتی تشکیل می دهد. خانواده سلطنت دارای انشعابات متعددی است که در این میان چهار خانواده مهم قابل شناسایی هستند. در حقیقت این چهار خانواده با کمی شدت و ضعف صاحبان اصلی قدرت در عربستان سعودی هستند. اصلی ترین خانواده آل سعود، آل فیصل است. دومین خاندان مهم آل سعود، آل ثنایان است. سومین خاندان بانفوذ در خانواده آل سعود، خاندان آل جیلاوی است و چهارمین خاندان درون آل سعود، آل کبیر نام دارد.
* رهبران مذهبی
علاوه بر خاندان آل سعود، یکی از نیروهای متنفذ و تاثیرگذار بر سیاست و حکومت در عربستان سعودی، علما یا رهبران مذهبی هستند. عربستان سعودی یکی از معدود کشورهایی است که رهبران مذهبی و علما تا به این اندازه در آن صاحب نقش هستند. رشد علما و رهبران مذهبی در عربستان سعودی بیشتر بدلیل آن است که یکی از کارکرد این علما مشروعیت دادن مذهبی به قوانین آل سعود است. با این حال دامنه عملکرد علما بیشتر به مباحث مذهبی، قضاوت، وکالت، تدریس در حوزه های علمیه، و امامت نمازگزاران در مساجد محدود می شود. شورای علما در اصل نهادی است که در سال ۱۹۷۱ توسط فیصل و با هدف تبادل نظر و مشاوره منظم بین پادشاه و تشکیلات مذهبی ایجاد شد.
* قبایل
قبایل از دیگر نیروهایی است که در ساختار قدرت داخلی در عربستان سعودی عنصر مهمی قلمداد می شوند. عربستان دارای هشت قبیله اصلی و حداقل پانزده قبیله فرعی است. قبایل نقش مهمی در تامین نیروهای گارد ملی ایفا می کنند. علاوه بر نقش آفرینی در ارتش، سران قبایل همچنین تصمیم گیرندگان اصلی در سطح محلی هستند و لذا دولت مرکزی ناچار است آنها را در تصمیم گیری ها سهیم کند و برای آنها در ساختار قدرت جایگاه خاصی قائل شود.
* بازرگانان
خانواده های بازرگانان سنت گرا که دارایی های آنها با آل سعود نیز برابری می کند از دیگر گروه های ذی نفوذ و تاثیرگذار بر سیاست و حکومت در عربستان هستند. در دوران طولانی سلطنت عبدالعزیز، خانواده سلطنتی در زمینه مسائل مالی، وابسته به حمایت خانواده های بازرگانی بودند. پس از تبدیل شدن نفت به یک منبع درآمد ثابت برای دولت، رابطه آل سعود و خانواده های بازرگان نیز تغییر کرد؛ زیرا آل سعود دیگر نیازی به حمایت مالی اقوام بازرگان نداشتند. با این وجود، خانواده هایی که به تقاضای آل سعود با دریافت وام پاسخ مثبت می دادند، به عنوان پاداش، برای بستن قراردادهای اقتصادی در اولویت قرار می گرفتند.
* تکنوکرات های جدید
از دیگر گروه های مهم و ذی نفوذ در عربستان سعودی طبقه جدید متخصصان و افراد حرفه ای هستند که بدلیل تغییرات اجتماعی ناشی از طرح های توسعه ای رشد کرده اند. اینان شامل نخبگان شهرنشین و تحصیلکرده غرب هستند که برخاسته از دو طبقه بازرگان و خانواده های پائین جامعه هستند. این طیف از نخبگان عمدتاً در پیشبرد برنامه های توسعه اقتصادی عربستان به کار گرفته می شوند و ورود آنها به عرصه ی سیاست تنها در صورتی امکان پذیر است که التزام عملی به قوانین پادشاهی داشته باشند. متخصصان و افراد حرفه ای در عین حل یکی از مهمترین نیروهای تجدیدنظرطلب در عربستان محسوب می شوند.
بررسی ساختار سیاسی و صاحبان قدرت در عربستان سعودی نشانگر آن است که همان طور که گفته شد در عربستان سیستم اداره امور به دلیل ماهیت بسته و سنتی خود، نمی تواند کارآمدی سیاسی لازم را داشته باشد، و حتی اگر تصمیمی جدی برای مشارکت مردم در امور وجود داشته باشد، طریق اجرای آن نیز با موانع و سدهای محکم سیاسی اجتماعی و فرهنگی روبه رو است و دسترسی به زیرساخت های لازم در این زمینه ها به کار طولانی و جدی نیاز دارد. به نظر می رسد که سیستم سیاسی فعلی و دولتمردان کنونی توانایی اصلاح بنیادین در جامعه را نداشته باشند. نظام سعودی نه تنها در دهه های گذشته امکان و زیرساخت های مشارکت مردمی را فراهم نساخته، بلکه در شرایط متحول جهانی که هزینه های حکومت کردن به شکل سنتی را افزایش داده، نیز نتوانسته اند اصلاحات لازم را انجام دهد. درحال حاضر و در وضعیت متحول جهانی و منطقه ای، این کشور نیاز به حمایت افکار عمومی و یاحداقل مشارکت محدود مردمی را احساس می کند ولی خود را از امکان دست یافتن به آن محروم می بیند. با این اوصاف می توان گفت که آینده سیاسی قدرت در عربستان با تحولاتی همراه خواهد بود که می تواند شرایط داخلی این کشور را به گونه ای تغییر دهد که بر شرایط محیطی عربستان هم تاثیرگذار باشد.
دومین عامل مهم برای حکام عربستان سعودی در عقد قراردادهای این چنین را همانا می توان در نظام محدود اقتصادی این کشور ملاحظه کرد. همان طور که در ذیل به تلخیص اشاره می شود عربستان را باید از جمله کشورهای رانتیر منطقه لحاظ کرد که البته ناگفته نماند اخیراً حکومت عربستان از برخی شرکت ها و گروه های فکر آمریکایی برای حل این مشکل تقاضای کمک و همفکری کرده است و دو گروه متخصص آمریکایی در حال حاضر در عربستان مشغول تهیه و تحلیل شرایط اقتصادی و فراهم آوردن شرایط بازتر اقتصادی برای این کشور تا سال 2030 میلادی هستند و این برنامه حتی معروف به برنامه عربستان 2030 شده است.
اقتصاد عربستان مبتنی بر نفت است. دولت بر فعالیت های عمده اقتصادی کنترل دقیق دارد. حدود ۳۵ درصد محصولات عمده داخلی به بخش خصوصی تعلق دارد. تقریبا ۴میلیون کارگر خارجی در اقتصاد عربستان، به خصوص در بخش نفت و خدمات، نقش مهمی دارند. کاهش شدید قیمت نفت در سال ۱۹۹۸ ضربه شدیدی بر اقتصاد عربستان زده بود که سبب شد محصولات عمده داخلی به میزان ۱۱۱ درصد کاهش یابد و کمبود بودجه به ۳/۱۲ میلیارد دلار برسد. در سال ۱۹۹۹ به دلیل قیمت کم نفت، دولت برنامه هایی را برای کاهش هزینه آگهی کرد و بخش بیش تری را از اقتصاد به بخش خصوصی سپرد. کمبود آب و رشد سریع جمعیت تلاش های دولت را برای خوداتکایی در زمینه کشاورزی محدود کرده است. عربستان با تورم ۵/۱۱ درصدی کم ترین میزان تورم در خاورمیانه را داراست. عربستان در تولید نفت خام، پالایش نفت، پتروشیمی، سیمان، فولاد، کود شیمیایی و پلاستیک صنعت موفقی داشته است. تولید ناخالص داخلی در این کشور 6/564 میلیارد دلار است. شش میلیون و ۵۶۳ هزار نفر نیروی کار این کشور را تشکیل می دهند. نرخ بیکاری در این کشور ۱۳ درصد است. البته این آمار تنها شامل مردان است و زنان در این آمارگیری ها لحاظ نشده اند. در سال ۲۰۰۷ نرخ تورم در این کشور 1/4 درصد بود. عربستان از بزرگترین صادرکنندگان نفت و گاز جهان است. این کشور در سال ۲۰۰۷ به طور میانگین روزانه ۱۱ میلیون بشکه نفت تولید کرد که نزدیک به ۹ میلیون بشکه از آن را صادر می کرد. محصولات صادراتی این کشور شامل نفت و محصولات پتروشیمی است که به کشورهایآمریکا (8/16درصد)، ژاپن (1/16درصد)، کره جنوبی (3/10 درصد)، چین (8/77 درصد) و تایوان (8/44 درصد) صادر می کند.
محصولات وارداتی این کشور شامل ماشین آلات و تجهیزات، مواد غذایی، مواد شیمیایی، وسایل نقلیه موتوری و منسوجات است که از کشورهای آمریکا (6/12 درصد)، چین (3/9 درصد)، آلمان (8/8درصد)، ژاپن (1/8 درصد)، ایتالیا (1/5درصد)، انگلیس (5/44 درصد) و کره جنوبی (1/44 درصد) وارد می شود.
سطح فزاینده بیکاری شهروندان عربستان (حدود ۳۲ درصد) می تواند چالش جدی را برای سازگار شدن اقلیت ها با جامعه به وجود آورد. به ویژه گسترش سیاسی بسیار فرتوت و کند این کشور، در حالی که در کشورهایی چون قطر و بحرین روند رو به رشدی داشته، از سطح انتظارات مردم عربستان عقب است. سومین عامل تاثیرگذار مهم در حصول این گونه قراردادهای نظامی را باید در بحران مشروعیت حکومت عربستان دید. البته ناگفته هویداست که هر دو عامل فوق به تنهایی برای بوجود آمدن بحران مشروعیت کفایت می کنند ولی بجاست که به این عامل اثرگذار نیز اشاره شود.
عربستان سعودی، حاصل امتزاج اسلام وهابی و توان نظامی محمد بن سعود بود که تحت هدایت انگلستان شبه جزیره را اشغال کردند. بررسی تاریخ وهابیت نشان می دهد وهابیت از ابتدا تمام مذاهب اسلامی را مورد حمله قرار داده و طی بیش از صد سال جنایات بزرگی را در مکه، مدینه، طائف، کربلا و... مرتکب شدند. در همین راستا تهاجم وهابی در سال ۱۹۲۶ و تحت فرمان عبدالعزیز آل سعود منجر به ویرانی قبرستان بقیع و اماکن مقدس اسلامی درون آن شد؛ اما خواست وهابی ها جهت تخریب مزار پیامبر اسلام (ص) و گنبد مسجد نبوی به دلیل مخالفت های شدید جهان اسلام و علمای الازهر مصر، حوزه های شبه قاره هند و... ناکام و البته ناتمام ماند.
بر همین اساس آل سعود در سال های ابتدایی، اساسا جنبشی ارتجاعی به شمار می رفت که با قساوت قلب خاصی همه جریانات فکری و گروه های سیاسی اجتماعی را در شبه جزیره عربستان سرکوب کرده و در پیوند با انگلستان حکومت سعودی را تثبیت کرد. اما کشف نفت در عربستان و دیدار تاریخی ملک عبدالعزیز با روزولت رئیس جمهور آمریکا نقطه عطفی بود تا جنبش وهابی سعودی خود را در قامت یک دولت محافظه کار و ثروتمند نشان دهد. از آن پس تلاش های گسترده ای صورت گرفت تا خاندان سعودی حکومتی اسلامی و عربی معرفی شوند که امنیت مسلمانان را در سفر معنوی حج تامین می کنند. نقطه اوج این رویکرد سعودی در تصویب لقب خادم حرمین الشریفین توسط ملک فهد قابل مشاهده است. هرچند آل سعود پایبندی دینی خاصی از خود نشان نمی دهند، اما در سیاست داخلی عربستان با باز نهادن دست آل شیخ (نوادگان محمدبن عبدالوهاب به عنوان بازوی مذهبی حکومت) و در سیاست خارجی با اتکا بر اماکن مقدس اسلامی کوشیدند، خود را به عنوان محور جهان اسلام نشان دهد.
نقش این کشور در سازمان همکاری اسلامی، گسترش فعالیت های سازمان الرابطة الاسلامیه در سطح جهان اسلام (بازوی فرهنگی و اجرائی سعودی در ترویج وهابیت)، حمایت از مجاهدان عرب- افغان در جهاد علیه شوروی و تلاش پنهان و آشکار در حمایت مالی از تروریسم سلفی بنام القاعده و داعش همگی از جمله سیاست های سعودی برای تثبیت مشروعیت خود صورت گرفت.
با این تلخیص می توان این گونه نتیجه گرفت که عربستان سعودی نیازمند عقد این چنین قراردادهای نظامی است، زیرا اولاً حکومت در داخل به صورت انحصاری در حال حکمرانی است و مشارکت مدنی نمودی در این مبحث نداشته و ندارد و مسلماً بروز و ظهور اندیشه های مدنی در کشورهای اطراف مثل بحرین، عراق و... نگرانی امنیتی خاصی را برای این کشور پدید آورده است. از طرف دیگر کاهش ارزش نفت در بازار جهانی و وابستگی شدید اقتصادی عربستان به این منبع زیر سطحی خود باعث افزایش بحران اقتصادی داخلی در این کشور می شود زیرا هزینه های نظامی گری این کشور در منطقه در حال افزایش است و از طرف دیگر عربستان در هر کدام از دخالت های خود تاکنون نتوانسته به پیروزی نائل بیاید (همانگونه که تاکنون نه در عراق و نه در یمن و نه در تشکیل و حمایت از داعش پیروز نگردیده است) و از جنبه مهم تر اینکه ناآرامی های مدنی هرچند محدود در شرق این کشور نقطه هدف خود را در مشروعیت نظام سیاسی این کشور قرار داده است، در بعد منطقه ای هم دخالت های عربستان در عراق، بحرین و یمن و تنش با جمهوری اسلامی ایران و نیز تنش های زیر پوستی با لبنان باعث شده است که توهم نظامی گری این کشور رو به فزونی گیرد و به نوعی با دشمن سازی یا انگاهره ایران هراسی یا شیعه هراسی افکار عمومی داخلی و منطقه ای را منحرف کرده و به نوعی با فرار به جلو امکان دارد سیاسیون این کشور خواهان منحرف کردن روند برخورد داخلی و خارجی با خود به سمت دشمن خود ساخته ای به نام ایران شوند.
عربستان سعودی را باید به عنوان بزرگترین دشمن مظلومان، مسلمانان و اسلام معرفی کنیم.
و این درحالی است که مدعیان حقوق بشر تاکنون هیچ اعتراضی به این جنایات حمله هوایی رژیم صهیونیستی به سوریه درمدت 7 سال است نمی کنند.
چرا سازمان های بین المللی خیانتکار تاکنون درمورد جنایت های، خیانت های، دخالت های وتجاوزهای رژیم صهیونیستی درمدت 7 سال است تجاوزآشکار به سوریه سکوت اختیارکرده اند؟
جنایات مدعیان حقوق بشر
مدعیان حقوق بشر، درجنایات ضد بشرس جهان دست دارند.
در پی حمله هوایی رژیم صهیونیستی به قنیطره؛
ارتش سوریه: گروه های تروریستی که بازوهای رژیم صهیونیستی در منطقه هستند را نابود می کنیم
شنبه 29 مهر 1396 - 13:58
رژیم صهیونیستی در راستای حمایت از گروه های تروریستی و به منظور بالا بردن روحیه آنها پس از تحمل خسارت های شدید، به یکی از مواضع نظامی در قنیطره حمله کرد.
العالم - سوریه
به گزارش خبرنگار العالم در سوریه فرماندهی کل ارتش سوریه و نیروهای مسلح با صدور بیانیه ای اعلام کرد: پس از موفقیت نیروهای مسلح سوری در دفع حمله گسترده تروریستهای جبهه النصره به حومه شهر البعث در قنیطره، رژیم صهیونیستی به منظور حمایت از گروه های تروریستی و بالا بردن روحیه آنها، امروز به یکی از مواضع نظامی ارتش سوریه حمله کرد.
فرماندهی کل ارتش در این بیانیه درباره عواقب این تجاوزات هشدار داده و رژیم صهیونیستی را مسئول تبعات تکرار چنین اقداماتی به هر بهانه ای دانسته و تأکید کرده است که گروه های تروریستی را که بازوهای این رژیم در منطقه هستند نابود می کند.
جنگنده های رژیم صهیونیستی دیروز چندین موشک از داخل اراضی اشغالی به اماکن و ساختمان های مسکونی در اطراف شهر البعث در قنیطره شلیک کردند که بر اثر آن تعدادی از شهروندان به شهادت رسیده و خسارت هایی به این مناطق وارد شد.
این تجاوز یک بار دیگر پرده از ارتباط تنگاتنگ بین رژیم صهیونیستی و گروه تروریستی جبهه النصره برداشت. این گروه در فهرست بین المللی تروریسم قرار دارد.
208
کشف مقدار قابل توجهی سلاح آمریکایی در مواضع داعش در البوکمال سوریه + فیلم
شنبه 29 مهر 1396 - 12:19
بالگردهای ارتش سوریه مواضع گروه تروریستی داعش در محور المیادین در البوکمال را در هم کوبید.
العالم - سوریه
به گزارش خبرنگار العالم در سوریه ارتش سوریه همچنین مقادیر قابل توجهی اسلحه و مهمات متعلق به گروه تروریستی داعش از جمله سلاح های سنگین ساخت آمریکا را به غنمیت گرفتند.
ارتش سوریه و هم پیمانانش همچنین منطقه میدان نفتی العمر در حومه دیر الزور را زیر آتش گرفته و روستای ذبیان در کرانه شرقی رود فرات را آزاد کردند.
208
جنایات ائتلاف آمریکایی در رقه نباید فراموش شود
شنبه 29 مهر 1396 - 06:47
تحلیلگر مشهور جهان عرب در مصاحبه با شبکه تلویزیونی راشا تودی گفت: نمی توان از موضوع آزاد سازی رقه به عنوان موفقیت برای نیروهای ائتلاف تحت حمایت آمریکا یاد کرد.
العالم - سوریه
عبد الباری عطوان در پاسخ به این سوال مجری شبکه که پرسید: آزاد سازی رقه کار آسانی نبوده است. آیا آزاد سازی این شهر نمی توانست با تلفات کمتری انجام شود؟ گفت: بله کاملا می توانست اینگونه باشد. ما همیشه عادت کرده ایم که گروه داعش را گروهی وحشی معرفی کنیم که مردم را می کشد اما با توجه به گزارش هایی که درباره رقه دریافت می کنیم این موضوع به طور شفاف مشاهده می شود که نیروهای ائتلاف تحت هدایت آمریکا از حداکثر قدرت خود برای حمله به رقه استفاده کرده اند و این کار به ویرانی شهر منجر شده است. در وهله دوم به خاطر این حملات کورکورانه هزاران نفر از غیرنظامیان جان خود را از دست داده اند. با این وجود هیچ فردی به این موضوع اشاره نمی کند. این یک فاجعه است. این پیروزی به بهای از دست رفتن جان هزاران نفر از مردم رقه و ویرانی شهر حاصل شده است. هواپیماهای جنگی مناطق پرجمعیت را بمباران کرده اند و مردم را قتل عام کرده اند. ما شاهد ویرانی در همه جای شهر هستیم.
این کارشناس مسائل سیاسی در ادامه در پاسخ به این سوال مجری شبکه که پرسید: با توجه به میزان تلفات غیرنظامیان و از بین رفتن زیرساخت ها از نظر شما آیا می توانیم از آزاد سازی رقه به عنوان یک موفقیت یاد کنیم، گفت: ائتلاف، غیرنظامیانی را که هیچ جای امنی برای مخفی شدن در اختیار نداشته اند، آماج حملات خود قرار داده است. غیرنظامیان هیچ نیرویی برای مقابله با این حملات هوایی در اختیار نداشته اند. درست است که داعش گروهی بی رحم است اما باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که غیرنظامیان زیادی در شهر رقه حضور داشته اند. باید از غیرنظامیان محافظت می شد. حفاظت از غیرنظامیان باید اولویت نیروهای ائتلاف باشد. اگر به شهر های دیگر سوریه نگاه کنیم این وضعیت وجود نداشته است. زمانی که حلب آزاد شد ما شاهد تلفات غیرنظامی بسیار کمی بودیم. اما زمانی که به رقه نگاه می کنیم ما با وضعیت کاملا متفاوتی روبرو می شویم. به نظر می رسد که ما شاهد حملات کورکورانه هوایی به شهر و غیرنظامیان بوده ایم. این موضوعی فاجعه بار و تاسف برانگیز است.
عطوان در ادامه در پاسخ به این سوال مجری شبکه که پرسید: به نظر شما مقصد بعدی اعضای داعش پس از پایان درگیریها در عراق و سوریه کجا خواهد بود؟ گفت: به نظرم سه گزینه پیش روی آنها قرار دارد. اول اینکه آنها باقی می مانند و کشته می شود. دوم اینکه آنها به مناطق دیگری در داخل سوریه و عراق می روند و در میان جمعیت غیرنظامی مخفی می شوند و سوم اینکه آنها به واحدهای داعش در افغانستان، لیبی، یمن و دیگر کشورها ملحق خواهند شد. ما نمی دانیم که بغدادی در کجا به سر می برد. برخی می گویند که او حتی ممکن است که هنوز در رقه حضور داشته باشد. برخی می گویند که او فرار کرده است و در جایی مخفی شده است. اما داعش دیگر قلمرو تحت اختیار خود را از دست داده است. آنها مرکز خلافت خود را از دست داده اند. اما معتقدم که داعش نوعی ایدئولوژی است. ما شاهد نوعی خلاء در عراق و سوریه هستیم. ما باید منتظر بمانیم و ببینیم که چه گروهی این خلاء را پر خواهد کرد.
وی ادامه داد: در حدود هزار نظامی آمریکایی در سوریه حضور دارند. درباره آنها چه روی خواهد داد. در حال حاضر رقه تحت کنترل دولت قانونی سوریه قرار ندارد. نیروهای دموکراتیک سوریه به طور عمده که اکثر آنها کرد هستند، کنترل این شهر را در اختیار دارند. سوالات زیادی در اینجا وجود دارد. آیا ما شاهد درگیری بین نیروهای ارتش سوریه و نیروهای دمکراتیک سوریه خواهیم بود؟ شاید حالا زمان جشن آزاد سازی رقه باشد و داعش ریشه کن شده است اما سوالی که وجود دارد این است که چه اتفاقی بعدها روی خواهد داد. این بزرگترین سوال است. داعش به کجا خواهد رفت. آیا آنها به طرف اقدامات مخفیانه خواهند رفت. آیا آنها نیروهای خود را بازسازی خواهند کرد و به اقدامات تروریستی خود ادامه خواهند داد. این سوالات وجود دارد و ما باید جواب هایی برای آنها پیدا کنیم.