باشگاه کاتالان چند مربی را بررسی کرده
بود، از جمله رونالد کومان و اوزهبیو ساکریستان که مانند والورده، سابقه
بازی در بارسلونا را داشتند. کومان
به این دلیل از فهرست بارسلونا حذف شد که بخش فنی بارسلونا بر این باور
بود که باید یک مربی داخلی استخدام کرد. اوزهبیو هم در سنسباستین، در
رئال سوسیداد بسیار راضی است و اخیرا قراردادش را هم دو سال دیگر تمدید
کرده است. او فصل بعد با این تیم در لیگ اروپا حضور خواهد داشت.
به
گزارش
خبرداغ به نقل از ایلنا،پسزمینه والورده کاملا به بارسلونا میخورد. او در اواخر دهه
1980، دو فصل را بهعنوان مهاجم و بال در این تیم گذراند. او در کنار
روبرت و اوزهبیو بازی کرد اما مصدومیتهای مداوم باعث شد نتواند پیشرفت
کند و پس از تنها 22 بازی و زدن 8 گل، بارسلونا را در سال 1990 ترک کرد.
این
مربی متولد کاسرس دوران مربیگریاش را از سال 2003 و باشگاه اتلتیک
بیلبائو شروع کرد. او آنها را در اولین فصل حضورش به رده پنجم جدول و حضور
در جام یوفا رساند. بیلبائو با او در سال بعد به نیمهنهایی جام حذفی رسید.
واورده-2
مشکلات
داخلی در بیلبائو باعث جدایی او در سال 2005 شد و او پس از یک سال دوری از
میادین، به اسپانیول رفت و این تیم را در سال 2007 به فینال جام یوفا
رساند. در آن مسابقه، آنها برابر یک تیم اسپانیایی دیگر قرار گرفتند؛ سویا.
اسپانیول آن دیدار را در ضربات پنالتی باخت. والورده سپس دو دوره موفق را
با المپیاکوس گذراند و در سال 2009 فاتح لیگ و جام حذفی شد. والورده مربی
ویارئال شد و سپس به المپیاکوس برگشت و در سال 2012 هم دوباره دوگانه داخلی
را فتح کرد. او در نهایت به دلیل مسائل شخصی، آتن را ترک کرد.
والورده
در دسامبر 2012 جانشین موریسیو پیگرینو در والنسیا شد و اوضاع این تیم را
برگرداند. والنسیا که اوضاع خوبی نداشت، با او به مرحله گروهی لیگ اروپا
رسید. او سپس به بیلبائو برگشت و با بینش تاکتیکی و توانایی رهبریاش
بلافاصله اثرگذار شد. اتلتیک که فصل پیش در میانههای جدول حضور داشت، به
پلیآف لیگ قهرمانان رسید و با برد برابر ناپولی، به مرحله گروهی راه یافت.
او در هر سه فصل بعد هم اتلتیک را به رقابتهای اروپایی رساند.
ژاوی،
اسطوره بارسلونا درباره او میگوید: تیمهای والورده بازی جذابی را ارائه
میکنند. آنها دوست دارند توپ را در اختیار داشته باشند و آن را به شکل
خوبی در زمین میگردانند.
«عکسهای
او دنیایی را نشان میدهد که در آنها خبری از خانه و کشور نیست. در این
عکسها فضاهایی از هتلها، هواپیماها، اتوبوسها، زمینهای مسابقه، مناطق
گردشگری و جاهایی به تصویر کشیده میشود که افراد در آنها حس تنهایی دارند.
اکثر سوژههای عکسهای او، افراد تنها هستند.» این را برناردو آچاگا در
کتاب «هافتایم» درباره ارنستو والورده نوشته است. والورده به جز مربیگری
به عکاسی نیز میپردازد.
افرادی
که والورده را میشناسند میگویند: «او در ته دلش آدمی خجالتی است». فردی
خجالتی که فضا را دوست دارد و از تنهایی لذت میبرد. او در دوران فوتبالش،
در سفرها از تیم دور بود و در بازیهای خانگی هم دوست داشت تنها باشد و
تمرکز کند. او در اسپانیول که بود، هتل تیم را ترک میکرد و دوربین به دست،
به کلکسیون تصاویرش میافزود. هرچه او شهری که در آن بود را کمتر
میشناخت، علاقه بیشتری به عکاسی پیدا میکرد. او عضو گروهی عکاسی در
واتساپ است، هرچند که به ندرت حرفی میزند. او از زمان بازی همیشه آماده
سفر بوده و زندگی کولیواری داشته است. این را در عکسهایش میتوان دید. او
فردی محتاط و صلحطلب است و یک بار گفت: «آتش را با آب خاموش میکنند، نه
نفت.»
واورده-1
آنهایی
که در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 با او همبازی بودند نمیدانستد که
روزی مربی خواهد شد. والورده بازیکن خاصی بود. به جز علاقهاش به عکاسی،
تمایل چندانی به «نیمه سوم» نداشت. بازیکنان پس از بازی جمع میشدند و
درباره بازی بحث میکردند اما به جمع آنها نمیپیوست. دیوانه فوتبال نبود و
در رختکن ترجیح میداد گوش کند تا حرف بزند. حتی همین حالا هم چندان درگیر
صحبتهای پس از مسابقه نیست. زمانی که به خانه میرود، فوتبال را کنار
میگذارد.
پیچی
آلونسو به یاد میآورد که او چقدر راحت با تعویض، حتی در مهمترین دیدارها
کنار میآمد: «هرگز شکایت نمیکرد. بیشتر اهل شنیدن بود تا فریاد زدن.»
این
خاویر کلمنته بود که لقب «مورچه» را روی او گذاشت: «من قایقی داشتم به اسم
چینگوری، که به زبان باسکی معنی مورچه میدهد. وقتی ارنستو 22ساله بود،
ریزاندام بود و به همین دلیل اسمش را چینگوری گذاشتم. بعدش فهمیدم که از
این اسم خوشش نیامده ولی این اسم رویش ماند.»
والورده
هرگز انسان رادیکالی نبوده است. او همیشه خوب با شرایط سازگار شده. او
1-3-2-4 را ترجیح میدهد اما بهراحتی با 3-3-4 بارسلونا هم کنار میآید.
والورده
53ساله ازدواج کرده و سه فرزند دارد. او اکنون با بزرگترین چالش دوران
مربیگریاش مواجه است اما میگوید: «اگر به یک ماجراجویی میروم، باید سخت
باشد. آن ماجراجوییهایی که به نظر آسان میرسیدند هرگز برای من خوب تمام
نشدهاند.