دانشجویانی که در عصر روز سیزدهم آبانماه سال 1358 به عنوان تسخیرکنندگان سفارت امریکا در مقابل خبرنگاران قرار گرفتند و ضمن ارائه تعدادی از سلاحهای آمریکاییها؛ دو بیانیه درباره چرایی و چگونگی این اقدام قرائت کردند، برای معرفی خود، عبارت «دانشجویان پیرو خط امام» را به کار بردند. از همان زمان در تمامی کنفرانسهای خبری و برنامههای تلویزیونی و رادیویی و جراید نام این دانشجویان برده نمیشد و اغلب رسانهها به همان عبارت «دانشجویان پیرو خط امام» اکتفا کردند.
بعد از گذشت بیش از سه دهه از این اتفاق نگاهی به ترکیب این گروه دانشجویی و آنچه نهایتا بعد از ماجرای اشغال سفارت آمریکا بر آنها گذشته و اینکه این افراد اکنون به چه فعالیتی مشغول هستند؛ خالی از لطف نیست. آنهم در شرایطی که در بهترین حالت هنوز بیش از 50 اسم از این 300 دانشجو را نمیدانیم.
ابراهیم اصغرزاده، محسن میردامادی؛ حبیبالله بیطرف، رضا سیفاللهی، رحیم باطنی و احمدرضا اسلامی اعضای کمیتهٔ مرکزی تسخیر سفارت آمریکا در تهران بودند. چندسال پیش مشحص شد که طراح اصلی تسخیر سفارت امریکا ابراهیم اصغرزاده بوده است.
علی اصغر زحمتکش، عباس عبدی، سیدمحمد هاشمی اصفهانی، اکبر رفان، محمدرضا خاتمی، محسن امینزاده، رحمان دادمان، شمسالدین وهابی، وفا تابش، محمد نعیمیپور، حسین شیخالاسلام و فروز رجاییفر نیز اعضای شورایی به نام شورای بازو بودند که در کنار شورای مرکزی و اصلی قرار داشت.
همچنین محمدرضا خاتمی، محسن امینزاده، محمد نعیمیپور و معصومه ابتکار وظایف مرتبط با روابط عمومی را برعهده داشتند و احمد حسینی بر کمیته روابط عمومی نظارت میکرد. حسین کمالی نیز مسئول تبلیغات بود. بررسی اسناد به دست آمده از سفارت اشغال شده آمریکا در تهران که خیلی زود به لانه جاسوسی معروف شد را وفا تابش، حسین شیخالاسلام و فروز رجاییفر انجام میدادند. البته شیخالاسلام و رجاییفر به دلیل تسلط به زبان عربی و انگلیسی در کنار معصومه ابتکار که مترجم و سخنگوی انگلیسی زبان دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا بود؛ گاهی نقش مترجم را هم ایفا میکردند.
این دانشجویان شش ماه اول بعد از تسخیر سفارت در آن باقی ماندند اما کمکم گروگانها را تحویل دادند و همزمان با آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران از آنجا که پیشتر دورههای آموزش نظامی دیده بودند؛ راهی جبههها شدند.
در همین راستا اکبر رفان به عنوان اولین فرمانده نیروی هوایی سپاه معرفی شد، حسین دهقان مدتی به لبنان رفت و در دهه 80 ریاست بنیاد شهید انقلاب اسلامی را به عهده گرفت، رضا سیفاللهی هم کمی بعد مسئول اطلاعات سپاه و اولین فرمانده نیروی انتظامی شد. علیرضا افشار نیز به عنوان رئیس ستاد مشترک سپاه پاسداران، فرمانده کل بسیج و معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح مشغول به کار شد. احمدرضا کاظمی، علی زحمتکش، محمدرضا خاتمی و محمد نعیمیپور نیز از دیگر دانشجویان پیرو خط امام بودند که در دهه 60 لباس پاسداری پوشیدند.
حسین علمالهدی، محمد فاضل، سیف فاتح لانه، علی حاتمی، محسن وزوایی، عباس ورامینی، علی صبوری، علیرضا هادیپور، حسین شوریده، غلامحسین بسطامی، عبدالرحمن یا علی مدد، حسین بهادری، فضلالله عابدینی، حمید صفایی و جلال شرفی نیز دیگر افرادی بودند که مستقیم یا غیرمستقیم در جریان سفارت آمریکا حضور داشتند و با شروع جنگ تحمیلی در جبهههای جنگ حاضر شده و به شهادت رسیدند.
نهایتا با پایان یافتن جنگ بسیاری از دانشجویان پیرو خط امام به استخدام دستگاهها و سازمانهای دولتی درآمدند. به عنوان مثال حسین شیخالاسلام که در جریان اشغال سفارت آمریکا به عنوان یکی از سخنگویان دانشجویان پیرو خط امام نقش ایفا کرده بود؛ معاون سیاسی وزارت امور خارجه شد و 16 سال نیز در معاونت مذکور به عنوان کارشناس مسائل منطقه ازجمله فلسطین، لبنان و سوریه فعالیت میکرد. او همچنین حضور در سوریه به عنوان سفیر ایران برای سه سال، نماینده مردم در هفتنمین دوره مجلس شورای اسلامی، معاونت خاورمیانه و همینطور قائممقامی وزیر امور خارجه را در کارنامه سیاسی خود دارد.
البته شیخالاسلام تنها عضوی از دانشجویان پیرو خط امام نبود که بعد از اتمام ماجرای لانه جاسوسی دیپلمات شد. به غیر از او محسن امینزاده هم در دوران اصلاحات معاون آسیایی وزارت امور خارجه شد و حتی میگفتند در زمان وزارت کمال خرازی به عنوان یک راهنما و مشاور در حد وزیر در سایه در امور دیپلماسی فعالیت میکرد.
هرچند تجربه دانشجویان پیرو خط امام فقط از حضور در مناسب دولتی تنها محدود به عرصه دیپلماسی نشد و نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی یکی دیگر از عرصههایی بود که چندین و چند نفر از این دانشجویان بعدها به آن راه پیدا کردند. ابراهیم اصغرزاده در مجلس سوم، طاهره رضازاده همسر اصغرزاده و شمسالدین وهابی، محمد نعیمیپور و محمدرضا خاتمی در مجلس ششم دیگر افرادی بودند که مردم آنها را به عنوان نماینده شهر خود در مجلس شورای اسلامی انتخاب کردند و محمدرضا خاتمی نایبرئیس مجلس ششم نیز شد.
ابراهیم اصغرزاده که حضورش به عنوان نماینده مجلس به دلیل برخی اقداماتش با حواشی همراه بود و درست 24 ساعت بعد از تمام کارش به عنوان نمانده مجلس سوم بازداشت و محاکمه شد، تجربیات دیگری نیز در عرصه فعالیت سیاسی دارد و در دهه 70 به عنوان سخنران ثابت مراسم دفتر تحکیم وحدت شناخته میشد. او در سال 80 برای انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام کرد که رد صلاحیت شد.
سعید حجاریان نیز هم عضویت در شورای شهر را تجربه کرد و هم مدتی به عنوان کارمند وزارت اطلاعات و نهاد ریاست جمهوری مشغول بود تا نهایتا در سال 78 بعد از ترور نافرجام مدتی از صحنههای سیاسی دور بود و این روزها بیشتر در جامه یک تئوریسین جریان اصلاحات فعالیت میکند.
مهاجر و محمدمهدی رحمتی نیز مسئولیتهایی مثل معاونت نظارت راهبردی «معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی» ریاست جمهوری در دوران دولت نهم را در کارنامه خود دارند.
درست است که حسین دهقان و معصومه ابتکار حضور در سمت معاونان رئیسجمهور را در کارنامه خود دارند اما شاید یکی از مهمترین مسئولیتهای دولتی که برخی اعضای دانشجویان پیرو خط امام در آن ایفای نقش کردند، مقام وزارت بود. حبیب الله بیطرف به مدت 8 سال وزیر نیرو بود. رحمان دادمان هم برای مدتی کوتاه سکان وزارت راه و ترابری را در دست داشت که نهایتا در یک حادثه هوایی شهید شد. حسین شریفزادگان نیز برای یک سال وزیر رفاه دولت هشتم بود.
البته رضا سیفاللهی و محمدرضا بهزادیاننژاد در دوره اول و دوم وزارت عبدالله نوری به عنوان معاون امنیتی و معاون اقتصادی وزارت کشور مشغول به کار شدند. با ادغام شهربانی، کمیته و ژاندارمری که به تشکیل نیروی انتظامی منجر شد، سیفاللهی اولین فرمانده این نهاد لقب گرفت. اما بهزادیان نژاد تنها نزدیک به یک سال در سمت معاونت اقتصادی وزارت کشور باقی ماند و بعد از برکناری به سمت فعالیتهای اقتصادی کشیده شد و تا ریاست بر اتاق بازرگانی تهران نیز پیش رفت. علیرضا افشار نیز در اولین دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد و زمان وزارت پورمحمدی و محصولی در معاونتهای سیاسی و اجتماعی وزارت کشور را برعهده داشت.
میتوان بدون هیچ اغماضی گفت که معروفترین چهره در بین تسخیرکنندگان لانه جاسوسی محمود احمدینژاد است که در سالهای 84 تا 92 برای دو دوره رئیس جمهور کشور شد. او نماینده دانشگاه علم و صنعت در جریان تسخیر سفارت آمریکا بود. البته عکسی که سال 84 و همزمان با ریاست جمهوری به نام او منتشر و موجب شد بسیاری از رسانههای غربی احمدینژاد را یکی از دانشجویان حاضر در جریان تسخیر سفارت آمریکا معرفی کنند؛ تصویر شهید حسین سیف بود.
در کنار این مناصب دولتی، تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام در پستهای حساس و مهم سیاسی و امنیتی مشغول شدند. به عنوان مثال عزتالله ضرغامی با وجود آنکه در دوران تسخیر چندان در جلوی صحنه دیده نمیشد و به اصطلاح در پشت صحنه فعالیت میکرد؛ با پایان کار ماجرای لانه جاسوسی ابتدا به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ملحق شد اما به دلیل علاقهای که به حوزه فرهنگ داشت بعد از جنگ ابتدا پایش به وزارت ارشاد باز شد و در معاونت سینمایی این وزارتخانه مشغول به کار شد و سپس در زمان ریاست علی لاریجانی بر سازمان صدا و سیما؛ به معاونت امور مجلس و استانهای صدا و سیما رفت و نهایتا در سال 83 به ریاست این سازمان رسید و نزدیک به 10 سال در این سمت مهم باقی ماند.
محمدعلی جعفری (عزیز جعفری) نیز همچون دیگر دانشجویانی که با آنها در اشغال لانه جاسوسی همراه شده بود، ابتدا به سپاه پیوست و خیلی زود در حوزه علوم نظامی جایگاه مشخصی پیدا کرد. تشکیل اولین گردان زرهی سپاه، فرماندهی تیپ عاشورا، قرارگاه قدس و قرارگاه نجف در دوران جنگ و فرماندهی نیروی زمینی سپاه به مدت 13 سال و فرماندهی قرارگاه ثارالله تهران برای 5 سال برخی از مسئولیتهای او در حوزه نظامی بود. جعفری در زمستان 86 با حکم فرمانده کل قوا، به عنوان فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی معرفی شد.
در این میان؛ برخی از دانشجویان همچون دکتر فیروزآبادی همسر شهید شوریده، دکتر محمدحسین صادقی، دکتر عبدالحسین روحالامینی و محمدهاشم پوریزدانپرست بعد از پایان ماجرای سفارت تصمیم گرفتند در دانشگاه باقی بمانند و تنها به عنوان یک استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی فعالیت کنند.
کمال تبریزی هم وارد عرصه هنر شد و از عرصه سیاست فاصله گرفت تا با ساخت فیلمهایی مثل لیلی بامن است، مارمولک و ... نامش به عنوان یک فیلمساز در عرصه سینمای ایران ثبت شود. عباس عبدی هم بعد از ماجرای تسخیر لانه جاسوسی؛ کسوت روزنامهنگاری پوشید و کارهای پژوهشی روی آورد.
با این حال تمام دانشجویانی که در جریان تسخیر لانه جاسوسی مشارکت داشتند؛ عاقبت به خیر نشدند. بحث برائت از این اقدام که درست چند ساعت بعد از ورود دانشجویان پیرو خط امام بین برخی از دانشجویان حاضر در سفارت آغاز شد، برای تعدادی از آنها سرنوشتهای تلخی را رغم زد. حاتم قادری، جواد مظفر، مجتبی بدیعی، دکتر سامی و دکتر داوودی و یکی دو دانشجو به دلیل وابستگی به سازمان مجاهدین خلق (منافقین) از سفارت اخراج شدند.
تقی محمدی هم بعد از تجربه فعالیت در اطلاعات نخستوزیری و سفارت ایران در کابل به دلیل احتمال دستداشتن در جریان انفجار دفتر نخست وزیری که منجر به شهادت شهیدان رجایی و باهنر شد؛ بازداشت و در بازداشتگاه زندگیاش خاتمه یافت.
عباس زریباف که گویا از سال 58 به عضویت سازمان مجاهدین خلق (منافقین) درآمده بود هم از سال 60 تا 61 و پیش از اینکه از ایران خارج شود، بهطور مخفیانه زندگی میکرد و نهایتا در جریان عملیات مرصاد کشته شد.
منبع: ایلنا