به گزارش خبرداغ به نقل از جام نیوز،داریم به اینجا میرسیم که لابد کاسهای زیر این نیمکاسهها هست! داریم
دچار تردید میشویم که مبادا تئوری دستهای پشت پرده، واقعیت دارد و داریم
باور میآوریم که مبادا، برای استقلال هم دستهای پشت پرده، برنامه مفصلی
دارند! به عنوان یک تیم، استقلال وارد چالهای شده است که به زودی از آن
خارج میشود! اما استقلال، قبل از آنکه یک تیم باشد، باشگاهی است
ریشهدار! باشگاهی است صاحب قدمت و باشگاهی است برخوردار از علاقه و عشق و
حمایت مردمی! نمادی از نمادهای شهر تهران!
تیم استقلال را میتوان با سلیقه آن مربی و با پسند این سرمربی، بست و اداره کرد! تیم استقلال را میتوان وارد دایرههای گوناگون اصول مختلف و متفاوت سبکهای بازیگری کرد! تیم استقلال را میتوان وادار کرد تا در هر بازی، روند حرکتی خود را چه با توپ و چه بیتوپ، عوض کند؛ اما در مورد باشگاه استقلال، ثبات قدم اصل است! ثبات فکری و اندیشه تثبیت شده است که وجوب عینی و عملی دارد! استقلال به عنوان باشگاه، باید بپرهیزد از حرکات دمدمیمزاج. استقلال به عنوان باشگاه، آن هم در مقام باشگاه استقلال، باید گریزان و فراری باشد از هر دم به سویی متمایل شدن!
باشگاه استقلال باید از آزمونهای منجر به خطا و از خطاهای تکراری و آزمایش شده، فاصله بگیرد!
استقلال، چه در قالب یک تیم و چه در جایگاه باشگاهی بزرگ و باشگاهی
مردمنهاد، باید از درغلتیدن به دامن افکار کوچک اجتناب کند! استقلال، هم
تیم و هم باشگاه، باید از سر و کار پیدا کردن با نامدیران، از همکاری با
مدیران کوچک ابایی حتمی و صددرصدی داشته باشد!
استقلال را جوری باید اداره کرد که در حوزه مدیریت تیم ملی ایران باشد!
استقلال را و سایر باشگاههای در جداول فوتبال را، جوری باید مدیریت کرد که
عصای دست فدراسیون فوتبال باشد! استقلال را با سیاست «من بلدم، من
میگویم، فقط منم که توانمندم، فقط منم که آخرین تیر ترکشم، فقط منم که آرش
کمانگیر زمانهام»، نمیتوان اداره کرد!
استقلال- باشگاه استقلال- با لاف، آن هم از نوع گزافش، به جایی، نه رسیده و
نه خواهد رسید! استقلال - باشگاه 71 ساله استقلال- با سیاست «آنچه استاد
ازل گفت بگو» وارد فاز حرکتی بدتری میشود! استقلال، استقلال عمل میخواهد!
دوستان قلمزن و قلم به دستان دوست، رنجیدهخاطرند از اینکه مقامات نادیدهشان (نادیدهمان) میگیرند و «بجایمان» نمیآورند!
مگر غیر از این هم میتوانست و باید باشد؟ مگر روشنگری و خوب دیدن و چراغ
از بهر مقابله با تیرگیها شدن، غیر از این نیز، عاقبتی باید داشته باشد؟
مگر نه اینکه مقدر کردهایم که:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که از طریقت ما، کافریست رنجیدن
مانیفست حافظ، مانیفست ما نیز هست! او نرنجید و کفر نورزید! ما هم کفر
نمیورزیم و نمیرنجیم. وفادارانه، وفا خواهیم کرد و به این بیعت ابدی
دلخوشیم!