به گزارش
خبرداغ به نقل شفا آنلاین،اينكه سرنوشت يك زن پس از طلاق به كجا ميرسد كه هر روز دشنام شنيدن و آسيب ديدن را بر به دست آوردن آزادياش ارجح ميداند، موضوع اين مطلب نيست اما در ادامه، با كمك هراير دانليان، روانشناس و زوج درمانگر، به شما ميگوييم كساني كه با همسرشان رفتاري خشونتگرانه دارند چه کسانی هستند و آنهايي كه ترجيح ميدهند جسم و روانشان در رابطه زن و شوهري آسيب ببيند اما مهر طلاق به شناسنامهشان وارد نشود، چه ويژگيهايي دارند.
بيمار رواني است؟
تنها برخي از افرادي كه دست به خشونت ميزنند، دچار اختلالات رواني هستند. گرچه برخي از افرادي كه دست به خشونت خانگي ميزنند دچار اختلال شخصيت هستند، اما هميشه بيماران رواني نيستند كه مرتكب اين رفتارها ميشوند.
در صورتي كه فرد مقابل شما به اختلال شخصيت دچار باشد، ميتوانيد پيش از اينكه پاي خشونت به رابطهتان باز شود، با تشخيص برخي رفتارهاي شديد و كاملا مشخص از بيماري او باخبر شويد. اين افراد داراي افكاري ناسالم هستند و البته از نظر خودشان رفتارهايشان كاملا طبيعي و سالم است. آنها ناگهان خشمگين ميشوند، از كوره در ميروند، در كنترل رفتارهايشان ناتوان هستند و گاهي دچار سوءمصرف مواد مخدر هم ميشوند كه باعث تشديد رفتارهاي نادرستشان ميشود.
چهار ستون روانش سالم است؟
تنها مبتلايان اختلال شخصيت نيستند كه دست به خشونت خانگي ميزنند. گاهي فرد دچار اين اختلال نشده اما رگههايي از آن را در رفتارها و شخصيتش میتوان دید. فردي كه همه علائم اين اختلال را ندارد اما رگههايش را در رفتارهاي خود نشان ميدهد، تكانهاي است. يعني نميتواند هيجانهايش را كنترل كند و به اين هيجانات اجازه ميدهد كه ناگهان به عمل تبديل شوند.
خشم آنها ميتواند به آزار جسمي هم تبديل شود و نشان دادن رفتار انفجاري هم ميتواند يكي ديگر از ويژگيهاي اين افراد باشد. اين افراد گرچه بهطور كامل علائم اختلال شخصيت را ندارند، اما ميتوانند بهشدت آسيبزننده باشند و خشمشان به سادگي به رفتار تبديل شود. البته اگر آنها را در شرايط و محيطي ديگر ببینيد، ممكن است از اين واقعيت بيخبر بمانيد، چراكه اين افراد در مواقع ديگر ميتوانند بسيار آرام و راحت به نظربرسند.
ظاهري مودب و باوقار دارد؟
براي تشخيص اينكه آیا فرد در آينده رفتارهاي خشونتآميز در محيط خانه از خود نشان دهد یا نه، نميتوانيد رفتارهاي اجتماعي او را مبناي قضاوت قرار دهيد. شما به محيطي نياز داريد كه فرد معمولا در آن به چنين رفتارهايي دست ميزند و واقعيت تلخ اين است كه در بسياري موارد، شكلگيري رابطه زن و شوهري است كه به او بستري براي نشان دادن اين رفتارها ميدهد.
گذشته از اين، در اغلب موارد حتي خود فرد هم نميداند كه قرار است در آينده به يك خشونتگر تبديل شود. براي مثال همسرش را كتك بزند و اگر پيش از اين چنين رابطهاي را تجربه نكرده باشد، احتمالا از داشتن چنین قابلیتی، بيخبر خواهد بود. در بسياري موارد دشواري تشخيص اين آدمها بيشتر از آنچه تاكنون گفتيم، است چراكه آنها ممكن است با روي آوردن به يك مكانيسم دفاعي، در مواقع ديگر رفتاري كاملا متضاد از خود نشان دهند و كاملا آرام و مبادي آداب باشند.
زود از كوره در ميرود؟
آدمهايي كه كمي تند مزاج هستند، پتانسيل تبديل شدن به يك خشونتگر را دارند اما هميشه به چنين فردي تبديل نميشوند اما اگر فردي كه اهل خشونت است، به شكل مرضي اين رفتار را ابراز كند، خشونتگري او تنهامحدود به چهارديواري خانه نمیشود؛ چنين فردي ممكن است هر كسي را مورد ضرب و شتم قرار دهد و مشكلش آنقدر واضح است كه به راحتي ميتوان آن را تشخيص داد. اما همانطور كه گفتيم، همه خشونتگرها بيمار نيستند و در بسياري مواقع، در مقابل كسي دست به خشونت ميزنند، آزار جسمي ميرسانند، فحاشي ميكنند و او را در معرض آزار رواني قرار ميدهند كه اجازه اين كار را به آنها ميدهد
قربانيان چه کسانی هستند؟
خشونت خانگي تنها كتك زدن نيست؛ ما در ادامه به شما ميگوييم كه چه كساني در يك رابطه پر از خشونت قرار میگیرند؟
اعتماد به نفسشان پايين است
كساني كه به فرد خشونتگر اجازه نشان دادن چنين رفتارهايي را ميدهند، اغلب اعتماد به نفس پاييني دارند. اين افراد قدرت بيان خواستههايشان را ندارند و نميتوانند در مقابل آنچه كه از نظرشان نادرست يا حتي ظالمانه است، ايستادگي كنند.
ميترسند
ترس از آينده باعث ميشود قربانيان در رابطهاي ناسالم بمانند. ازدواج به دليل ترس از ماندن در خانه پدر، ترس از تنها ماندن، ترس از مسخره شدن به خاطر تجرد در سن بالا و. . . قطعا تبعات خوشايندي نخواهد داشت.
بهخاطر ترس به خانه بخت رفتهاند
افرادي كه از سر ترس ازدواج ميكنند، حتي اگر خودشان هم ندانند اين پيام را به فرد مقابلشان هم منتقل ميكنند. همسر آنها فكر ميكند «هركاري بكنم او میماند» و به همين دليل تلاشي براي هدايت رابطه به مسيري سالم نميكند. همه ما از لحظهاي كه با هم آشنا ميشويم به شكل خودآگاه و ناخودآگاه همديگر را چك ميكنيم و با جملههايي كه ميگوييم و رفتارهايي كه انجام میدهیم، خود را به ديگري معرفي ميكنيم و حتي به بخش گستردهاي از رفتار او هم شكل ميدهيم.
آدمي كه ناخودآگاه اين باور را منتقل ميكند كه من از تنهايي ميترسم و از اينكه تو از رابطه بيرون بروي ميترسم، به فرد مقابلش اين پيام را ميدهد كه حتي اگر قرباني خشونت شوم هم چارهاي جز ماندن در اين رابطه ندارم. مثال سادهاش خانمي است كه ميگفت: «به خواستگارم گفتم كه من از پدرم خيلي ميترسم و نبايد بعد از ساعت 10 به خانه ما زنگ بزني.» آقاي خواستگار بعد از اين ساعت به او زنگ زده بود و خانم ميگفت: «من 45 دقيقه با او صحبت كردم كه چرا 10 به بعد زنگ زدي.» همين اتفاق ساده چه پيامي را به مردي كه در اين رابطهاست ميدهد؟ درواقع به او ميگويد كه من از تو بيشتر از پدرم ميترسم و به سادگي زمينه قرار گرفتن در رابطهاي يكطرفه و حتي خشونتآميز را فراهم ميكند.
حواسشان به خطقرمزها نيست
هر فرد خط قرمزهايي براي خودش دارد و وقتي طرف مقابل آگاهانه يا ناآگاهانه آنها را زير پا بگذارد، به او واكنش نشان ميدهد. اين واكنش ميتواند كلامي يا غيركلامي باشد و باعث شود در آينده اين خطوط قرمز به رسميت شناخته شده يا شكسته شوند. وقتي فرد به شكسته شدن اين مرزها واكنش نشان ميدهد اما فرد مقابل دوباره اين رفتار را تكرار ميكند، چه پيامي منتقل ميشود؟ اين پيام كه «هركاري ميخواهي بكن؛ من خيلي ناراحت ميشوم اما در رابطه ميمانم».
جاي بهتري براي رفتن ندارند
همه افرادي كه مورد خشونت خانگي قرار ميگيرند به بيرون آمدن از رابطه ناسالم فكر نميكنند. در شرايطي كه حمايت اجتماعي چنداني از اين افراد صورت نميگيرد، قرباني به خود ميگويد اگر رنج ماندن در اين رابطه را بكشم، بهتر از آن است كه تنها شوم و به خيال خودش بين بد و بدتر يكي را انتخاب ميكند. طلاق و زن مطلقه بودن در جامعه ما هنوز کاملاً پذيرفته شده نيست و از آنجا كه هر كشوري فرهنگ خود را دارد، نميتوان انتظار داشت فردي كه بعد از طلاق آينده تلختري در انتظارش است و از حمايت اجتماعي و حتي خانوادگي برخوردار نيست، بهخاطر ترك اين خشونت، به بستر خشونتبارتري وارد نشود.
نميخواهند به ضعفشان اعتراف كنند
كتك خوردن به معنی ضعيف بودن است و خيلي سخت است كه فرد اعتراف كند كه «من ضعيف هستم!». بيان خشونت و صحبت كردن در مورد آن، در درجه اول يعني قبول چنين ضعفي. به همين دليل بسياري از قربانيان سكوت را انتخاب ميكنند و توان به اشتراك گذاشتن اندوهشان را با ديگران ندارند.
آينده روشني براي خود نميبينند
«طلاق بگيرم بعد چه كنم؟» اين سوالي است كه خيلي از قربانيان پاسخ خوشايندي برايش ندارند. اگر به خانه پدرم برگردم و آنجا هم مورد خشونت قرار بگيرم چه؟ اگر از پس تنها زندگي كردن بر نيايم چه؟ اگر دوباره با كسي ازدواج كنم كه من را كتك بزند چه؟ پاسخ مبهمي كه براي همه اين سوالات وجود دارد، ميتواند ميل قرباني به ماندن در رابطه را بيشتر از ترك كردن همسر خشونتگرش كند.