خانم دکتر وقتی پیش روی بازپرس پرونده ایستاد، گفت: ساکن گرگان هستم. عمویی
در تهران دارم که به تنهایی زندگی میکند و از وضع مالی بسیار خوبی
برخوردار است.
از آنجا که مشغله پزشکیام باعث شده بود که سالی یکبار به دیدن عمویم بروم بنابراین هر ماه تلفنی با او احوالپرسی میکردم تا اینکه چند وقت پیش متوجه شدم عمویم به تلفنهایم پاسخ نمیدهد.
به همین خاطر نگران شدم و برای دیدنش به تهران آمدم اما در کمال تعجب متوجه شدم خانهاش فروخته شده و اثری هم از خودش نیست. حالا نگران هستم که نکند عمویم گرفتار سرنوشت شومی شده باشد.
بدین ترتیب تیمی از کارآگاهان پلیس به دستور بازپرس جنایی برای رمزگشایی از این معمای پیچیده وارد عمل شدند.
ابتدا مردی که خانه ویلایی این مرد ثروتمند را خریداری کرده بود برای
بازجویی احضار شد. وی ادعا کرد که خانه را در یک بنگاه معاملات ملکی واقع
در شهرستان اراک معامله کرده است.
بدین ترتیب مرد بنگاهدار ردیابی شد و تحت بازجویی قرار گرفت و روشن شد که 4 نفر این خانه را برای فروش به بنگاه سپرده بودند. سپس این چهار نفر که ایوب، مظفر، ابراهیم و زاهد نام دارند در تهران ردیابی و دستگیر شدند.
در ادامه نیز مشخص شد ایوب سالها در همسایگی مرد ثروتمند گمشده زندگی کرده بود. متهمان در بازجوییها وقتی پی بردند راز جنایت هولناکشان فاش شده است چارهای جز بیان حقیقت ندیدند و گفتند که به قصد سرقت وارد خانه مرد ثروتمند شده و او را به قتل رساندهاند!
ایوب که کارشناس ارشد شیمی و طراح اصلی این جنایت بود در بازجویی گفت:
سالها با مرد ثروتمند همسایه بودیم. او هرگز ازدواج نکرده بود و وضع مالی
بسیار خوبی داشت.
خواهران و برادرانش در خارج از کشور زندگی میکردند و تنها برادرزادهاش که خانم دکتری است ساکن گرگان بود و هر از گاهی برای دیدنش به تهران میآمد.
البته خانم دکتر نیز بر سر ارثیه با عمویش اختلاف داشت. چون میدانستم
کامران (مرد ثروتمند) تنها است و وضع مالی خوبی دارد، موضوع سرقت را با
حسن، همکلاسیام که دانشجوی کارشناسی ارشد شیمی است مطرح کردم و او هم
پذیرفت.
برای عملی کردن نقشه سرقت از خانه مرد ثروتمند همراه با مظفر، ابراهیم، زاهد و حسن وارد منزل شدیم. ابتدا دست و پا و دهان مرد ثروتمند را با چسب بستیم، سپس به جستوجو در خانه پرداختیم و مقدار زیادی دلار، طلا و اشیای گرانقیمت را سرقت کردیم و سوار بر خودرویش از خانه ویلایی فرار کردیم.
یک هفته بعد از این سرقت وقتی به خانه کامران رفتیم دیدیم که وی مرده و جسدش کاملاً سیاه شده است.
بوی تعفن همه جا را فراگرفته بود. از ترس اینکه کسی از ماجرای قتل باخبر
نشود، تصمیم گرفتیم جسدش را از بین ببریم. بنابراین مقداری اسید خریدیم و
روی جسد ریختیم و سپس بقایای آن را به بیابان های اطراف تهران بردیم و
مخفیانه دفن کردیم.
بعد از این جنایت چون میدانستم یک نیم دانگ از خانه ویلایی به اسم خانم
دکتر است با جعل مدارک، سندسازی کردم و خانه را به نام خود انتقال دادم سپس
این خانه را به 550 میلیون تومان فروختم.
مظفر، ابراهیم، حسن و زاهد نیز اعترافهای ایوب را تأیید کردند و بازپرس
جنایی برای مظفر، ایوب و ابراهیم به اتهام مشارکت در قتل و برای حسن به
عنوان معاونت در قتل کیفرخواست تنظیم کرد.
اما برای زاهد با توجه به اعترافهای همدستانش اتهام شرکت در سرقت را در نظر گرفت.
بدین ترتیب پرونده این جنایت با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و صبح دیروز محاکمه این متهمان در شعبه چهارم به ریاست قاضی عبداللهی و دو قاضی مستشار آغاز شد.
ابتدای جلسه وکیل مدافع خانم دکتر (شاکی پرونده) تقاضای اشد مجازات برای متهمان به قتل کرد.
سپس نوبت به عاملان جنایت رسید. ایوب، مظفر، ابراهیم و حسن نیز در دفاع از خود قتل را به گردن نگرفتند و گفتند ما با انگیزه سرقت وارد خانه کامران شدیم و تنها دست و پا و دهانش را با چسب بستیم.
یک هفته بعد وقتی به خانه این مرد ثروتمند رفتیم دیدیم که او از گرسنگی و تشنگی مرده است.
اما جنایت بر میت، سرقت اموال و تصاحب خانه او را قبول داریم.
در پایان سه قاضی عالیرتبه با هم وارد شور شدند تا رأی نهایی را در این باره صادر کنند. گفته میشود قرار است سنگینترین مجازات برای متهمان صادر شود.