وبسایت موسیقی ما: بهروز صفاريان آهنگساز برجسته
موسيقي پاپ همواره منتقد صريحي بوده است. سالها پيش كه روابط بسيار خوبي
با تلويزيون داشت، در يكي از برنامههاي رضا رشيدپور انتقادات جامعه موسيقي
به نوع مواجهه صدا و سيما با موسيقي را روي آنتن زنده مطرح كرد و البته
بعد از آن، مدتي هم از تلويزيون دور ماند. صفاريان اين بار هم در قامت يك
آهنگساز كاربلد و مقبول جامعه هنري و مخاطبان موسيقي، نظرات صريحي درباره
داستان حضور سالار عقيلي در آن شبكه ماهوارهاي مطرح ميكند. به عنوان داور
بخش پاپ جشنواره موسيقي فجر هم آن را نقد ميكند و هم به انتقادات ما پاسخ
ميگويد و در نهايت، به عنوان همكار نزديك محسن چاوشي در آلبوم «امير
بيگزند» و قطعات سريال «شهرزاد» از وضعيت آلبوم و نوع همكارياش با اين
چهره متفاوت و پرطرفدار موسيقي پاپ سخن ميگويد. صراحت صفاريان از اولين
پاسخاش در اين گفتوگو تا آخرين كلاماش درباره انسانهاي اشتباهي همچنان
برقرار است.
ظاهراً انتشار آلبوم جدید محسن چاوشی به سال بعد موکول شد. از «امیر بیگزند» چه خبر؟محسن
خودش دست به کار است و روی پروژههایی که با هم انجام میدهیم، خیلی
سختگیر هستیم. من از او خواستم قطعات متفاوتی با احساسات متفاوت تولید کند
که هم بتواند مخاطبان آلبوم «من خود آن سیزدهام» را داشته باشد و هم
مخاطبان جدیدی را که پس از تکآهنگ «کجایی» به ما اضافه شدند. خصوصاً با
موفقیتی که این قطعه به دست آورده، میخواستیم رویکرد متفاوتی در انتخاب
ترانهها داشته باشیم.
یعنی لزوماً تمام آلبوم زبان کلاسیک یا زبان محاورهای نداشته باشد؟دقیقاً.
چه به لحاظ ساختار موسیقی و چه به لحاظ ترانه، تعادل داشته باشد. ما همیشه
همفکری میکنیم و قطعاتی را با هم به سرانجام رساندهایم. چند قطعه جدید
هم به این مجموعه اضافه شده که داریم فکر میکنیم کدامیک از آنها در آلبوم
باشند.
در حال حاضر چند قطعه برای آلبوم ساخته شده؟حدوداً
20 قطعه که فکر میکنم ده، دوازده تای آنها در آلبوم قرار گیرند. شاید تا
آخر امسال آلبوم منتشر شود و اگر هم این اتفاق نیفتاد، حتماً سال آینده
منتشر خواهد شد.
سریال «شهرزاد»
و موفقیت ترانههای آن، چهقدر در روند تولید آلبوم تأثیر داشت؟ یعنی
انتخاب قطعات آلبوم بعد از این موفقیت تغییر کرد؟بله، تأثیر
داشت. هم سریال «شهرزاد» برای محسن و هم محسن برای این سریال به لحاظ
مارکتینگ، موفقیت خیلی خوبی رقم زدند. بههرحال نوع نگاه مخاطبان نسبت به
قطعاتی که برای سریال «شهرزاد» ساختیم، باعث ایجاد تغییرات جزئی در
کارهایمان شد.
ماجرای همکاری محسن چاوشی و سینا سرلک برای سریال «شهرزاد» چه بود؟ چون به هر حال ترکیب چندان مأنوسی به نظر نمیرسید.محسن
همیشه از همخوانی استقبال میکند. از آنجا که آقای امامی -تهیهکننده
سریال «شهرزاد»- به خاطر ساختار فیلم، تمایل داشتند ردپای موسیقی ایرانی در
آن وجود داشته باشد، هم از من خواسته بودند کمی فضا را به سمت آن نوع
موسیقی ببرم که بردم و هم اینکه محسن فکر کرد صدایی مثل سینا سرلک میتواند
همخوانی جالبی را شکل بدهد و به این ترتیب هم خواسته تهیهکننده را جامه
عمل بپوشاند و هم اتفاق خوبی را رقم بزند؛ که زد.
هیچوقت ساخت موسیقی متن این سریال به شما پیشنهاد نشد؟ما
زمانی وارد این پروژه شدیم که تقریباً بخش زیادی از آن جلو رفته بود.
فردین خلعتبری هم به عنوان سازنده موسیقی متن، به نحو احسن کارش را انجام
داد. من تمایلم بیشتر به سمت ترانه است تا موسیقی متن. به همین دلیل هم این
تجربه را به سالهای آینده موکول کردهام.
فردین خلعتبری در چهار قسمت اول سریال حضور داشت که با تصنیفی از علیرضا قربانی پخش میشد و تغییر آهنگساز حواشی زیادی را ایجاد کرد.من
بیشتر به ساخت قطعههایی تمایل دارم که ترانه دارند و شاید به همین علت،
این پیشنهاد به این شکل مطرح نشده است. از طرفی هم درگیر پروژهای دیگر بودم
و شاید اصلاً فرصت نمیشد این کار را انجام دهم. در زمینه حاشیهای که در
مورد آقای قربانی وجود داشت هم فکر میکنم مافیای سریالها در این رابطه
تأثیرگذار هستند؛ به هر حال صحبت از دو سریال بزرگ یعنی «کیمیا» و «شهرزاد»
است. صحبت از این شده بود که تیتراژ سریال «کیمیا» را هم چاوشی بخواند اما
مسائلی از این اتفاق جلوگیری کرد که من نمیدانم پشت پرده آن چه بوده است.
به هر حال آقای قربانی در تیتراژ هر دو سریال به عنوان خواننده حضور داشت
اما هر کسی ترجیح میدهد تیم خودش را داشته باشد و به همین علت، حتماً عدم
حضور آقای قربانی در قسمتهای بعدی، به دلیل تأثیرگذار نبودن او نبوده است.
حرف
از علیرضا قربانی و موسیقی ایرانی شد. بد نیست گریزی هم بزنیم به اتفاقی
که چند وقت پیش خیلی سر و صدا کرد؛ ماجرای حضور سالار عقیلی در شبکه «من و
تو» و اتفاقات بعد از آن که فکر میکنم همه به آن واقف باشند. کلاً درباره
این موضوع چه نظری دارید؟قطعاً به جامعهای که به این موضوع
معترضاند، نزدیکترم. اما اینکه یکسری از افراد را با کسانی مثل سالار
عقیلی مقایسه کنند، کمی جای بحث دارد. چون من در سایت شما خواندم که سخنگوی
وزارت ارشاد گفته بود، آدمی مثل سالار عقیلی با افراد دیگر متفاوت است.
اول از همه این را بگویم که من بسیار خوشحال میشوم اگر فضایی مهیا شود که
همه بتوانند مثل سالار عقیلی این کار را انجام دهند. حالا اینکه یک نفر مثل
سالار عقیلی کمی موجهتر است، چون کارهای نزدیکتر به نظام خوانده و او را
دوست دارند، یک موضوع دیگر است؛ اما به هر حال برای بقیه هم باید این فضا
وجود داشته باشد. البته این حرف امروز من نیست. سالهاست درباره این موضوع
چنین نظری دارم و همیشه تبعیضی که بین هنرمندان وجود دارد، باعث ناراحتی من
بوده است. این ناراحتی من به این هم برمیگردد که چرا یک عده به جای اینکه
به استعدادهای مملکت ما کمک کنند و به همراه هنرمندان موجه داخلى، مسابقه
استعدادیابی برگزار کنند تا آنها را شکوفا کنند، همینطور نشستهاند و
هیچکاری نمیکنند! به هر حال این استعدادها یا دور میشوند یا در
زیرزمینها کارشان را ادامه میدهند.
اتفاق بعدی این است که افرادی
شبیه به «تتلو» شکل میگیرند و در ازای آنها یک تعداد از آقایان فرصتطلب
با قلاب ماهیگیری نشستهاند تا اگر توجیهی برای فلان آدم وجود داشته باشد و
بتوانند برایش مجوز بگیرند، آنها را شکار کنند و از او پول درآورند. حالا
تحلیل من درباره اتفاقات مربوط به سالار عقیلی هم این است که شاید فکر کرده
نسبت به افرادی مثل «پرواز همای» عقب افتاده یا نسبت به «همایون شجریان»
که به راحتی ویدئو میسازد، با هومن خلعتبری کنسرت برگزار میکند و اینجا
هم به راحتی کنسرتهایش برگزار میشود و حواشی خوب هم برای او شکل میگیرد.
فکر میکنید چرا؟ چون در مملکت ما، آدمهایی که بیشتر با سیستم مخالفت
کنند، قهرمان میشوند.
از نظر من سالار عقیلی رفت تا برای خودش
تبلیغات خوب و مارکتینگ کند؛ وگرنه فردی با این تجربه، قاعدتاً میداند که
اگر عکسی بگیرد یا گفتوگویی انجام دهد، برایش بهطور حتم دردسرساز میشود؛
آن هم با رسانهای که معاند نظام است. اما میبینید که کنسرتهای آقای
«همای» -علیرغم اینکه از نظر اغلب موزیسینهای سنتی خواننده نیست- در اینجا
خیلی موفق میشود. او به خوبی برای خودش تبلیغات کرده و چون مخالفخوانی
میکند و از ممنوعهها حرف زده، قهرمان هم شده است. احتمالاً سالار عقیلی
هم فکر کرده به این طریق میتواند برای خودش تبلیغات کند. اتفاقاً آدمهایی
که به آقای عقیلی معترضاند باید از او حمایت کنند و برای حضورش به او کمک
کنند؛ چرا که همه ما باید بتوانیم این کار را انجام دهیم. من از این کار
استقبال میکنم به شرطی که برای همه یکسان باشد.
سالار عقیلی نظر
دیگر خوانندگان هم این بود که چرا اتفاقی برای سالار عقیلی نیفتاد اما ما
برای شائبه همکاری با رادیو جوان، باید ممنوعالفعالیت شویم.من
خیلی درباره مسائل رادیو جوان اشراف ندارم. فکر میکنم قبل از اعتراض باید
حمایت کنیم و بگوییم چقدر خوب است که بعد از این اتفاق، دولت دوباره به او
اجازه فعالیت مجاز در ایران را میدهد؛ چراکه اگر فردا روزی، افراد دیگری
هم این کار را بکنند، چنین توقعی از طرف آنها هم وجود خواهد داشت. من از
این کار حمایت میکنم و میگویم اگر به گفته سخنگوی وزارت ارشاد، سالار
عقیلی با بقیه فرق میکند، پس طبیعتاً آدمی مثل بهروز صفاریان هم قطعاً با
یکسری از افراد دیگر فرق میکند و اگر کاری شبیه این انجام دهد، توقع دارد
به همین شیوه با او برخورد شود.
البته فرق بهروز صفاریان با سالار عقیلی این است که عقیلی کارهایی مثل تیتراژ سریال «معمای شاه» را خوانده است.ما هم در زمان خودمان خیلی کارها کردهایم؛ ما هم قطعاتی مثل «بوی سیب»، «کبوتر» و «گل یاس» ساختهایم.
فکر
نمیکنید این یکجور نشان دادن نقشه راه به آدمها است تا تعدادی از این
قطعات بسازند و بعد تبدیل به افراد قابل قبول از طرف ارشاد شوند؟نه فکر نمیکنم اینطور باشد چون خیلیها این کار را کردهاند اما باز دچار مشکل شدهاند.
شما زمانی که کارهایی مثل «گل یاس» و «بوی سیب» را ساختید، به همین دلیل بود یا واقعاً دلی این کار را انجام دادید؟صددرصد
دلی بود. پییشنهادها و حمایتهای زیادی به لحاظ مالی، معنوی، ارتباطی و
رانتی به ما شده بود و حتی همین الان هم میشود اما ما توجهی به این مسائل
نداریم و فقط کاری را میکنیم که به آن اعتقاد داریم. مثلاً این را که
یکنفر روی ناو میخواند، نمیفهمم. چرا که احتمالاً این کار صرفاً به دلیل
مهیا شدن زمینهای برای پول درآوردن است. تفنگ اتهام را میتوانید به سمت
چنین کارهایی بگیرید اما به سمت من، نه.
اینکه گفته شده سالار عقیلی با دیگران متفاوت است را قبول دارید؟بههرحال
از نظر نظام، این تفاوت وجود دارد. چون او کارهایی خوانده كه باعث شده
حساب خاصى رويش باز شود. زمانی که دولت نیاز به هنرمندی برای خواندن راجع
به مملکت، وطن و عرق ملی داشته، دست روی هر خواننده پاپی که میگذاشته با
مخالفت روبهرو میشده؛ اما سالار عقیلی اینکار را کرده و طبیعی است که یک
امتیاز برای او کنار بگذارند.
گفتی
این حق را برای سیستم قائلی، اما آدم به این فکر میکند که کاش شرایطی
مهیا بود که اگر مثلاً کاوه یغمایی تصمیم به برگشتن میگیرد، بتواند به
راحتی این کار را انجام دهد. یا اگر پسفردا شادمهر عقیلی هم شرایطش فراهم
شود، بتواند دوباره به اینجا برگردد.من هم میگویم چهقدر خوب است که این اتفاق برای سالار عقیلی افتاده است. مرحله بعد از آن هم همینی میشود که شما میگویید.
البته
برخی معتقدند عنوان کردن این موضوع که سالار عقیلی با بقیه متفاوت است، به
این معناست که ما یک خواننده دستنشانده داریم. برخی هم معتقد بودند این
حواشی به وجود آمد که تور اروپا و آمریکای سالار عقیلی بفروشد.میتوان
گفت یک بیسیاستی باعث عنوان شدن چنین صحبتی شده است. ممکن است اصلاً این
اتفاق افتاده باشد تا مارکتینگ آن طرف آب سالار عقیلی را به هم بریزند. اما
من میگویم خوب است که چنین اتفاقی بیفتد و چون سالار عقیلی برای نظام
چنین کارهایی کرده، به سیستم حق میدهم که علناً بگوید فلانی رفیق من است و
از او هم دفاع میکنم. چون وقتی برای یک موقعیت خاص از او خواستم آهنگی
بخواند، این کار را برای من کرد اما فلان خواننده این کار را نکرد. در کل
خیلی خوب است فضا آنقدر باز شود که یک نفر در شبکه «من و تو» حضور پیدا
کند و بعد بتواند دوباره به فعالیت خود ادامه دهد. اصلاً شاید فردا شادمهر
هم درخواست برگشت به ایران را بدهد؛ خب اینکه اتفاق خوبی است. شادمهر
میتواند بگوید آنزمان که هیچکس برای مذهب نمیخواند، ما برای حضرت زهرا
(س) خواندیم. منی که چنین کاری کردم، نباید بتوانم دوباره به ایران برگردم؟
چرا که نه؟ اگر این کار را بکند، قاعدتاً دوستانی مثل من پشت او خواهند
بود و دوستانی که به مسائل مذهبی اهمیت میدهند هم باید پشت آدمی مثل
شادمهر عقیلی که جایگاه ویژهای دارد، بایستند.
در این صورت دوباره صدای خوانندههای داخلی بلند میشود که چرا باید شادمهر به ایران برگردد؟اتفاقاً
بازگشت شادمهر بد نیست. البته باید فضایی برای خوانندههای داخلی ایجاد
کنیم تا کاری که دوست دارند را انجام دهند. مثلاً شخصی مثل حامی هم بتواند
ویدئو بسازد و در شبکهای ماهواره ای مصاحبه کند؛ اینکه خیلی خوب است. الان
که جشنواره «ققنوس» هم شکل گرفته و ویدئوها به راحتی همهجا پخش میشوند و
هیچ ایرادی هم ندارد. به نظر من که کسی نباید اعتراض کند.
شادمهر عقیلی
پس اعتراضی را که خوانندهها درباره سالار مطرح کردهاند، وارد نمیدانید؟من
اعتراض را وارد میدانم و حق هم دارند. من هم معترضام که این اتفاق به
این صورت افتاده است. چون قطعاً اگر شرایط برای ما هم مهیا بود و دستمان
در رینگ باز بود، هیچکس نمیتوانست جلویمان بایستد. اما وقتی الان این
اتفاق افتاده، اگر فردا آدمهای شبیه من و احتمالاً خیلیهای دیگر که موجه
هستند کاری بکنند، قاعدتاً باید چنین حقی را برای ما هم قائل شوند. من
میگویم اگر از این جنبه ببینیم، سازندهتر است تا اینکه بگوییم چرا به او
چنین اجازهای دادید! ما باید بگوییم این کار شما خیلی خوب است و از این به
بعد لطفاً توقع ما را هم برآورده کنید.
اتفاق
نامناسبی که افتاد، این بود که خوانندهها بازی را وارد رقابت پاپ-سنتی
کردند و گفتند این تبعیض بین خوانندههای پاپ و سنتی وجود دارد. در صورتی
که خیلی از خوانندههای سنتی هم مشکل دارند و ممنوعالفعالیت هستند.نه، اصلاً بحث بین پاپ و سنتی نیست. این تبعیض شخصی است و فکر میکنم باید کمی زمان داد تا ببینیم نتیجه چه میشود.
جشنواره موسیقی فجر امسال با ساختار متفاوت پیش رفت. چهقدر با این سیستم موافقید و چه انتقاداتی به آن دارید؟در
مکانیزم داوری مشکل وجود داشت. باید آن را به سمت درستی ببریم. چون ممکن
است حق افراد در این میان ضایع شود. هرچند که تمام کارشناسان آنجا از جمله
دکتر ریاحی معتقد بودند این کارشناسیترین و تخصصیترین نظرسنجی ممکن است،
چون از ابعاد مختلف و به شکلهای متنوعی کارها بررسی میشوند. درباره
انتخاب آثار هم برای ما وقت کمی برای شنیدن قطعات گذاشته بودند و
نمیتوانستیم تمام کارها را در فضایی که سیستم صوتی خوبی هم در آن وجود
ندارد، گوش کنیم! نبود یک سیستم صوتی و مکان مناسب برای اینکار، بسیار بد
است؛ اما خوبی آن این بود که وقتی کارها را پخش کردند، متوجه شدم من خیلی
از آنها را قبلاً شنیدهام. موضوع دیگر اینکه در شاخه پاپ باید داوران
صاحبنظری از جنس موسیقی پاپ که حداقل چند کار موفق داشته باشند، انتخاب
شوند. نه اینکه صرفاً به این دلیل که باید یک موزیسین هم آنجا حضور داشته
باشد، به عنوان داور انتخاب شوند. من با این بخش کار مشکل داشتم و اعتراض
هم کردم.
درباره بخش رقابتی هم باید بگویم در مراسمی که مقایسه و
داوری هست، همیشه حواشی و موافق و مخالف زیادی وجود دارد که همه هم به آن
واقف هستیم. لغو کنسرتها و این اتفاقها هم چیز عجیبی نیست و تا جایی که
اطلاع دارم، همیشه در جشنوارهها و مراسم اینچنینی وجود داشته است. اما
اگر بخواهم به بخش مثبت آن نگاه کنم، به سهم خودم که در بازار پاپ فعالیت
میکنم، این موضوع را که یک جشنواره دولتی بخش پاپ را به رسمیت شناخته و
برای آن جایزه در نظر گرفته است، یک قدم مثبت برای موزیسنهای پاپ میدانم.
جشنواره فجر معمولاً بخش مالی خود را از کنسرت هنرمندان معروف که هیچ کمک
خاصی هم به آنها نکرده، تأمین میکند و آن را خرج جایزه به موسیقیهای
نواحی و سنتی و بقیه ژانرها میکند. راستش برای من عجیب بود که چرا اینهمه
آدم حرفهای که همیشه میتوانند در طول سال کنسرت برگزار کنند، در جشنواره
حضور پیدا میکنند که متوجه شدم هزینه جشنواره باید از راه آنها تأمین
شود. به هر حال نظر من این است که خوشحالم موسیقی پاپ از دید جمهوری اسلامی
ایران جدی گرفته شده است.
اصلاً وجود جایزه را برای چنین جشنوارهای لازم میدانید؟بد نیست، چراکه نه؟ پیشنهاد من این بود که جایزه صرفاً مالی نباشد، بلکه اعتباری هم باشد.
یک مشکل این است که ورود دولت در چنین مواردی، باعث میشود جوایز سمتوسو پیدا کند و ممکن است کار را خراب کند.دقیقاً
مشکل من هم همین است اما سیستم دولتی جشنواره با ما تا حدودی یار بوده
است. ولی مطمئناً اگر جشنواره موسیقی فجر برای سال آینده به خواستهها و
پیشنهادهای ما جامه عمل نپوشاند، قطعاً از اعتبار میافتد و آدمی مثل من هم
دیگر با آنها همکاری نخواهد کرد.
در بخش خصوصی مثلاً در «جشن موسیقی ما» هم چنین حرکتی صورت میگیرد. شما تفاوت این دو را در چه میبینید؟جشنواره
فجر اعتبار ویژهای دارد و بِرند بزرگی است. «موسیقی ما» هم به هر حال
مرجع موسیقی است. تجربه «موسیقی ما» در داوریها و نحوه اجرای آن یکمقدار
جلوتر است چرا که چندین سال است شما این کار را انجام میدهید. به این دلیل
که شما در بخش خصوصی این کار را میکنید، به نظرم مکانیزم کارتان اصولیتر
است. میتواند خیلی بهتر شود و قطعاً هم باید بشود، اما اگر آنها به
پیشنهادهای ما گوش کنند احتمال دارد در سالهای آینده جشنوارهای بهتر از
شما برگزار کنند.
انتقادی که
نسبت به جایزه «باربد» وجود داشت این بود که چرا باید بخش زیادی از جوایز
به مسئولان برگزاری و داوران جشنواره تعلق بگیرد و این سوال مطرح شده بود
که چرا باید کسی که قرار است اثرش مورد بررسی قرار بگیرد، خودش هم به عنوان
داور حضور داشته باشد.منظورتان فقط من هستم؟ چون فکر نکنم شخص دیگری از داوران جایزه گرفته باشد.
نه. بودند هنرمندان دیگری که در بخش داوری حضور داشتند و آثارشان به عنوان اثر برگزیده انتخاب شد.من
میخواهم بدانم اگر این افراد در بخش داوری نبودند، به نظر خیلی از اهالی
موسیقی باز هم این افراد رأی میآوردند یا نه؟ نظر من این است که در
اینصورت، باز هم جایزه را میگرفتند. در هر بخش حدوداً سی داور وجود داشت
که یک عده شایعه کرده بودند خیلی از آنها دوستان ما هستند که خود من
بهشخصه فقط یک دوست صمیمی در آن جمع داشتم. طبق مدارک و مستندات، من و
آدمهای دیگر حق هیچگونه رأی روی آثارمان و حرف زدن راجع به آن را نداشتیم
و علاوه بر آن، خیلی از افرادی که در آن جمع حضور داشتند، اصلاً
نمیدانستند که مثلاً آلبوم «عشق یعنی...» فریدون آسرایی، ساخته من است.
یعنی نام عوامل آلبوم عنوان نمیشد؟نه. فقط نام خواننده آلبوم گفته میشد.
پس داوران روی آلبوم خودشان حق رای نداشتند؟نه.
برگه من در مستندات مرکز موسیقی وجود دارد. بخش مربوط به اثر خودم پر نشده
و فقط روی آن توضیح دادم که این آلبوم، اثر خود من است و امتیازی داده
نمیشود.
این جزو قوانین داوری بود یا فقط شخص شما چنین کاری کردید؟من
آنجا این موضوع را مطرح کردم و رأی هم ندادم. دکتر ریاحی هم اتفاقاً در
آن جلسه حضور داشت و فکر میکنم با توجه به استقبال او، این اتفاق برای
بخشهای دیگر هم افتاد. قاعدتاً کسی نباید به کار خودش رأی بدهد. چرا که
طبیعتاً بهترین کاری را که میتوانسته، انجام داده و بالاترین امتیاز را به
خودش میدهد. من در هر دو مراسم -جشنواره موسیقی فجر و جشن سالانه موسیقی
ما- که آلبوم «عشق یعنی...» به عنوان اثر برگزیده انتخاب شد، دخالتی نداشتم
و افراد دیگر آن را انتخاب کردند.
موضوع
دیگر دستهبندی آثار بود که به نظر میرسید جامع و کامل نیست. مثلاً
نوازندگان به عدم حضورشان در این بخش انتقاد داشتند یا بخش تلفیقی که
معتقدند بودند چرا نباید جایزه بهترین خواننده در این قسمت وجود داشته باشد
یا بخش بهترین تنظیمکننده و مسائلی از این قبیل.مطمئناً
بخش داوری دچار این اشکالها بود اما ما نمیتوانستیم بخش بهترین نوازنده
داشته باشیم و فکر هم نمیکنم در سالهای آینده اضافه شود. هیچ جای دنیا
این اتفاق نمیافتد، مگر اینکه بخواهند تقدیری از یک پیشکسوت خاص انجام
دهند. در زمینه صدابرداری و میکس و مسترینگ هم همینطور. میتوان در قسمت
دیگری، بخشی را به تشویق آنها اختصاص داد. بخش تنظیم هم از کار حذف شده بود
که طبق آماری که از شورا داشتم، در این بخش، با فاصله خیلی زیادی جایزه به
من تعلق میگرفت اما این بخش اصلاً وجود نداشت. به هر حال اولین سالی است
که این قسمت در جشنواره وجود دارد و مسئولان برگزاری، پیش از جشنواره
نتوانستند جلسات کاملی هم برای پیدا کردن و رفع مشکلات این برنامه برگزار
کنند. اما حتماً برای سالهای آینده باید این مشکلات برطرف شود.
موضوع
دیگر بررسی آثار در دو سال اخیر بود. اینکه اگر قرار است این جایزه
سالانه برگزار شود، دلیلی وجود ندارد که در دوره اول، آثار دو سال گذشته
بررسی شود. با این کار شایعاتی به وجود آمد که سیاستی پشت کار است تا به
این ترتیب برخی از آلبومها هم که برای دو سال پیش هستند، شامل این جایزه
شوند.بله. خیلی از امتیازات این جشنواره به آن طرف سرازیر
شده بود اما من جوابی که از مسئولان شنیدم این بود که ما سال گذشته، پایه
بخش رقابتی جشنواره را برنامهریزی کرده بودیم و قرار ما این بود که از سال
92 کارهای داوری را شروع کنیم. به این ترتیب آثار از همان موقع جمعآوری
شده بودند اما نتوانستیم آنزمان این کار را انجام دهیم و به این ترتیب
امسال، آثار هر دو سال را بررسی کردیم. البته در جلسات، کسی به این سیستم
اعتراض خاصی نداشت و فکر میکنم الان چون جوایز داده شده و سمتوسو گرفته،
این قدر موضوع برای همه حساس شده است. در صورتی که پیش از آن، کسی به این
قضیه اعتراض نکرده بود. به هر حال از نظر من این جشنواره 50 درصد موفق و 50
درصد مشکلدار بود که امیدوارم اشکالات آن برطرف شوند. به هر حال جشنواره،
دولتی است و وقتی اجرای این موارد، دست سیستم دولتی میافتد، خیلی
نمیتوان به پایدار بودن کیفیت آن اعتماد داشت.
شما
امسال در جشنواره فیلم فجر هم یک قطعه برای فیلم «نفس» (ساخته نرگس آبیار)
با صدای حجت اشرفزاده داشتید. کمی راجع به این همکاری توضیح دهید.این
همکاری از طریق احمد امیرخلیلی به من پیشنهاد شد. من فیلم را دیدم و آن را
دوست داشتم. احمد پیش از این یک ترانه خوب نوشته بود اما آن پیامی را که
من میخواستم، نداشت. من کلاً یک نگاه ضدجنگ دارم که آن را با ادبیات و
نگاه خودم بیشتر میپسندم. در نتیجه آنچه را که میخواستم، برایش توضیح
دادم و او هم یک ترانه دیگر نوشت که به نظرم پیام بسیار خوبی را میرساند.
در بین کسانی که در موسیقی کلاسیک ایرانی فعالیت میکنند، حجت اشرفزاده
رنگ صدای متفاوت دارد و احتمالاً آینده خوبی هم خواهد داشت.
در
قطعهای که برای فیلم «نفس» ساخته شده، نسبت به آلبوم حجت اشرفزاده، با
جنس دیگری از صدای این خواننده روبهرو شده بودیم. امکان اینکه بخواهید با
چنین خواننده و چنین جنس صدایی کار کنید هم وجود دارد یا فقط در حد همین
تکآهنگها خواهد ماند؟خیلی سال است دغدغه کارهای اینچنینی
دارم که این اواخر صحبت آن با سینا سرلک و علی چراغی هم شد. راستش را
بخواهید نزدیک بیست سال است کارهایی را که از من میشناسید، انجام میدهم و
کمی خسته شدهام. برای همین میخواهم کمی تغییر موقعیت بدهم و برای تنوع،
کارهای دیگری بکنم. من همهچیز را امتحان کردهام اما حالا میخواهم وارد
جهانی دیگر شوم و کارهایی را که دوست دارم، انجام دهم؛ حالا میتواند
خوانندگی باشد، تکآهنگهای بیکلام باشد یا کارهای دیگر.
کارهای بیکلام در چه سبک و سیاقی؟فکر
میکنم میتواند کارهای بینالمللی باشند که با موسیقی ایرانی همراهاند؛
در واقع کارهای دلی. این سالها میخواهم کمی به خودم نزدیک شوم و کارهایی
را که خودم دوست دارم، انجام دهم.
سال گذشته در این جنس از موسیقی بیکلام که میگویی، آلبوم گروه «کاکوبند» منتشر شد. نظرت راجع به آن چه بود؟از
اینکه یک کار متفاوت بود خیلی خوشحال شدم. دیدید که موفق هم شد. ما در
جشنواره با گوش کردن آلبومها متوجه شدیم تقریباً تمام آنها یک ساختار
دارند و در چنین شرایطی، وجود این آلبوم نعمت است. وجود کاوه یغمایی هم یک
نعمت است و در واقع این تفاوتها خیلی خوب است. چیزی که ما به آن نیاز
داریم، جرئتِ ایجاد تفاوتها است. «کاکوبند» هم جسارت و یک پیام
دوستداشتنی داشت. در پله اول چون رقیبی وجود ندارد و خودش با خودش مقایسه
میشود، به نظرم اتفاق خوبی برایش افتاد.
الان در کنسرتهای پاپ
هیچ اتفاق خاصی نمیافتد و هر بار همان کارهای سابق تکرار میشوند. طبیعتاً
منِ نوعی در چنین شرایطی ترجیح میدهم کنسرتهای گروه «پالت»، «چارتار» یا
همین «کاکوبند» را ببینم. البته حق این گروهها هم هست، چون فعلاً کارهای
متفاوت انجام میدهند. کدام خواننده است که یک درصد از پولی که از مردم
میسازد را به شعور خود مردم برگرداند؟ همه آن پولها تبدیل به سیمان و آهن
میشوند! اما مثلاً در آمریکا یکی از دلایلی که روی استیج اتفاقهای خوبی
میافتد، این است که هنرمند فکر میکند و تصمیم میگیرد دفعه بعد برای
مخاطبش سرمایهگذاری کند. خوانندههای اینجا فقط از مخاطبان خود پول
میگیرند تا ماشین و خانه خود را عوض کنند. شما به من بگویید کدام خواننده
است که کمی به شعور مخاطب خود احترام بگذارد و بخواهد از پولی که از آنها
میگیرد، درصدی را با کارهایش به آنها بازگرداند؟ همه دنبال این هستند که
اجراهایشان ارزانتر تمام شود تا پول بیشتری برایشان بماند. در این شرایط
چرا نباید کنسرتها افت کنند؟
البته حمایت تهیهکننده هم خیلی مؤثر است؛ چرا که کم پیش میآید یک تهیهکننده ریسک کند و روی کار متفاوتی سرمایه بگذارد.صدرصد.
به نظر من جلال مشفق تنها کسی است که از نقطه اول روی یک آلبوم تصمیمگیری
میکند و میداند چه میخواهد و آخر هم آن را به نتیجه میرساند. همانطور
که گفتم، آدمهای دیگر یکسری شکارچی هستند و منتظرند یک نفر موفق شود تا
از روابطشان استفاده و یک مدت از او بهرهبرداری کنند. اینجا هیچکس
تهیهکننده نیست و همه فقط شکار میکنند. بنیامین یک آهنگ خواند و به سراغش
رفتند. محمد علیزاده، دو تا از آهنگهایش گرفت و تهیهکننده به سراغش رفت.
بین افرادی که یک استعداد را شناسایی کند و از اول بخواهد او را بالا
بکشد، من فقط مشفق را میشناسم. اگر دید تهیهکنندهها عوض شود و از
استعدادهای متفاوتی مثل گروه «پالت» و «چارتار» حمایت شود، رنگهای مختلف و
رقابتها زیاد میشود. در نتیجه برای این که از کنسرتهایشان استقبال شود،
کمکم شروع به دادن سرویسهای دیگری مثل پرفورمنس، کارگردانی و کوریوگرافی
میکنند.