بالاخره مردم باید کمتر آب مصرف کنند یا باید مخزن و پمپ بخرند و آب ذخیره کنند؟
در روزگاری که جانوران هم حرف میزدند و به زبان آدمیان صحبت میکردند، مردی از شتر خود که کمرش در زیر بار سنگین خم شده بود پرسید: «ای شتر! دوست داری راهی که میرویم سربالا باشد یا سرازیر؟»، شتر بینوا پاسخ داد: «ای آدمیزاد! آیا راه صاف وجود ندارد که مجبور نباشم با این بار سنگین به بالا و پایین بروم؟».
به گزارش خبرداغ به نقل ازخبرآنلاین؛ دکتر فربد فدایی روانپزشک در روزنامه اطلاعات نوشت: اکنون حکایت مردم است با کارگزاران حکومت: از یکسو فشار آب را کم میکنند تا مصرف آن کم شود، از سوی دیگر به مردم میگویند مخزن آب و پمپ بخرید تا فشار آب بالا برود و همیشه آب داشته باشید! یاالعجب! در مثل مناقشه نیست. میگویند جحی گوسفند مردم را میدزدید و گوشتش صدقه میکرد. از او پرسیدند این چه معنی دارد؟ گفت ثواب صدقه با بزهِ دزدی برابر گردد و در میانه پیه و دنبهاش توفیر باشد. فشار آب را کم میکنند تا مصرف کم شود، سپس توصیه خرید مخزن و پمپ میکنند تا آب با فشار بالا به میزان مصرف قبل تأمین شود.
در این میان هزینه پمپ مخزن هم توفیر باشد! اینجا هم حکایت چاههای بدون آب حاج میرزا آقاسی صدق میکند که اگر برای او آب نداشت اما برای چاهکن نان داشت. اگر این مخزن و پمپها سرانجام برای مردم آب نداشت، برای فروشندگان و نصبکنندگان آنها نان که دارد. واقعاً نمیشود بدون سفتکن و شلکن همان مسیر مستقیم و صاف را طی کرد و بالا و پایین نرفت؟
به هر حال حکمت عامه میگوید روز چهارشنبه یک نفر پول گم میکند و در مقابل یک نفر پول پیدا میکند. مردم پول گم میکنند و در عوض فروشنده مخزن و پمپ، پول پیدا میکند. این روزها بین مراجعان عادی روانپزشکی، دوگروه شاخص نیز به چشم میخورند.
یکی کارگران و کارمندانی که کار خود را از دست دادهاند، و دوم کارخانهدار و صاحبان کارگاههای کوچک و صنعتگران و رستورانداران و شیرینیفروشان، که نزدیک به ورشکستگی هستند. دیگر کلام سعدی هم مصداق ندارد که فرمود: هرکه شیرینی فروشد، مشتری بر وی بجوشد. مشتری در کار نیست. مشتری را فقط در آسمان شب میتوان دید و البته از تأثیر نحس زحل باید هراسید و به خداوند پناه برد.