به گزارش خبرداغ به نقل از خبرآنلاین؛ابوالفضل خدائی: این روزها تهران و واشنگتن در تلاش برای یافتن راهی به منظور رسیدن به یک تفاهم هستند و کاخ سفید بیش از هر زمان دیگری برای رسیدن به یک توافق عجول به نظر می رسد. در کنار آن نیز هر از چندگاهی مقام های دولت ترامپ تهدیدات نظامی را علیه ایران مطرح می کنند. تهدیداتی که با واقعیات میز مذاکره در عمان با مسائل فنی و پیچیده فاصله زیادی داشته و تهران هنوز به حسن نیت و تعهدات واشنگتن در صورت هر گونه توافق بدبین است.
در سایه چنین تحولاتی و پس از حدود یک سال و شش ماه از حادثه هفتم اکتبر، جریان هایی در پی آتش افروزی هستند. با این استدلال که با چنین شرایطی ایران در ضعیف ترین حالت خود قرار گرفته و اکنون زمان مناسب برای اقدام نظامی برای از بین بردن برنامه هسته ای ایران است. اما پرسش مهم اینجاست که آیا چنین حرکت نسنجیده ای برای آمریکا بدون هزینه خواهد بود؟ به طور قطع چنین نیست و نکات زیر دور از ذهن سیاستمداران در کاخ سفید نیست.
جنگ با ایران می تواند پیامدهای مهمی برای ایالات متحده، هم از نظر استراتژیک و هم از نظر اقتصادی داشته باشد. موقعیت جغرافیایی ایران در خاورمیانه، ایران را به یک بازیگر کلیدی در منطقه تبدیل کرده است. اگرچه کاخ سفید تحریم های شدید و سنگینی را علیه ایران و صادرات نفت آن وضع کرده اما هر گونه درگیری می تواند عرضه نفت را مختل کند و منجر به افزایش سرسام آور قیمت ها و بی ثباتی اقتصادی در سراسر جهان شود.
هزینه های انسانی چنین اقدامی نیز با احتمال تلفات جانی در هر دو طرف و بی ثباتی منطقه بسیار زیاد خواهد بود. چنین جنگی می تواند روابط ایالات متحده با متحدان خود را تیره کند و سیاست خارجی آن را در خاورمیانه پیچیده تر کند. از نظر تاریخی، درگیری های طولانی مدت اغلب به نارضایتی داخلی و چالش های سیاسی برای دولت ایالات متحده منجر شده است.
بسیاری از متحدان ایالات متحده در اروپا و خاورمیانه نیز مذاکرات دیپلماتیک بر سر برنامه هسته ای ایران را به جنگ ترجیح می دهند. یک درگیری نظامی می تواند بر کشورهای اروپایی مانند فرانسه، آلمان و حتی کشورهای حاشیه خلیج فارس پیامدهای منفی داشته باشد. علاوه بر این، روابط دیپلماتیک و اقتصادی ایران با چین و روسیه می تواند سیاست خارجی آمریکا را پیچیده تر کند.
ضمن اینکه درگیر شدن در یک جنگ طولانی دیگر احتمالاً منجر به نارضایتی داخلی، اعتراضات و بی ثباتی سیاسی در داخل آمریکا خواهد شد. بسیاری از آمریکاییها جنگ عراق و افغانستان را به یاد میآورند و مخالفت قابل توجهی با درگیری طولانیمدت دیگر با نتایج نامشخص وجود خواهد داشت.
در دولت های قبلی آمریکا نیز تهران و واشنگتن لحظات تنش زای زیادی را سپری کردند. از جمله دولت تندرو و جنگ طلب جورش بوش که افرادی چون دیک چنی، کالین پاول و دونالد رامسفلد در آن حضور داشتند. جورج بوش در کتاب خاطرات خود با عنوان «لحظههای تصمیمگیری» در این باره نوشت: «به پنتاگون دستور دادم، بررسیهای لازم را درباره ضروریات حمله به ایران انجام دهد. چنین اقدامی میتوانست، لااقل به صورت موقت، بمب ساعتی را متوقف سازد.» بوش در کتاب خود نوشت که مشاوران امنیت ملی وی درباره پیشنهاد حمله به ایران با هم اختلاف نظر داشتند.
بوش همچنین در سال ۲۰۰۸ تقاضای اسرائیل برای حمله هوایی با استفاده از بمب های هوشمند و پیشرفته به نیروگاه های هستهای ایران را رد کرد. نیویورک تایمز درباره جزئیات این پیشنهاد نوشت که ایهود اولمرت در سفری به ایالات متحده از بوش خواسته بود، ایالات متحده بمب های پیشرفتهای که قدرت تخریبی بالایی دارند و قادرند مخفیگاهها را به طور کامل نابود کنند در اختیار اسرائیل قرار دهد. همچنین ایالات متحده اجازه دهد اسرائیل با استفاده از خاک عراق تاسیسات هسته ای نطنز در ایران که در آن عملیات غنی سازی اورانیوم صورت می گیرد را مورد حمله قرار دهد.
پس از این درخواست، مسئولان عالی رتبه امریکا و در راس آن رابرت گیتس، وزیر دفاع وقت امریکا جورج بوش را قانع کردند که هر گونه حمله به ایران نه تنها تهران را به همکاری بیشتر با مجامع بین المللی ترغیب نمی کند و هیچ دستاوردی در برنخواهد داشت بلکه باعث خواهد شد تهران بازرسان آژانس بین المللی را طرد کرده و تدابیر تازه ای برای مخفی نگه داشتن برنامه های هسته ایش اتخاذ کند.
این مسیر سبب شد تا دولت بعدی آمریکا یعنی باراک اوباما مسیر دیپلماسی با تهران از طریق توافق هسته ای را دنبال کند که در نهایت به یک توافق مهم در عرصه بین الملل تبدیل شد. اوباما حدود ۱۲ سال پیش در یک جلسه گفتوشنود در مرکز سابان مؤسسه بروکینگز متوقف کردن برنامه هستهای ایران را گزینهای غیرواقعگرایانه توصیف کرد و گفت: «میخواهم همه این را درک کنند که چنین گزینهای امکان پذیر نیست.» اوباما تصریح کرد: «اگر من گزینهای در اختیار داشتم که در آن ایران یک یک پیچها و مهرههای برنامه هستهای خود را از بین میبرد و امکان داشتن برنامه هستهای را برای همیشه از دست میداد و در اثر آن، از شر همه تواناییهای نظامیاش رها میشد، این گزینه را انتخاب میکردم، ولی... دوست دارم همه این را درک کنند که چنین گزینه (خاصی) در دسترس نیست، در نتیجه کاری که ما باید انجام بدهیم، این است که تصمیمی بگیریم که با توجه به گزینههای موجود، بهترین راه برای اطمینان از عدمدستیابی ایران به سلاح هستهای باشد.» او گفت که بهترین راه این کار، راهحل دیپلماتیک است.
این توافق پس از سه سال در سال ۲۰۱۸ توسط دولت ترامپ از بین رفت تا بار دیگر تنش ها اوج بگیرد. ترور سردار سلیمانی، حمله ایران به پایگاه عین الاسد، سقوط پهپاد گلوبال هاوک و تهدید ترامپ به بمباران ۵۲ نقطه در ایران از جمله مواردی بود که سطح تنش بین ایران و آمریکا را به اوج رساند تا در دوره چهارساله جو بایدن هم پرونده توافق ایران و آمریکا همچنان باز بماند. دولت دوم ترامپ از زمان آغاز به کار خود بارها ایران را به حمله نظامی تهدید کرده و با اقداماتی چون اعزام ناو و بمب افکن به منطقه در تلاش برای تحت فشار قرار دادن ایران است اما این در حالی است که با شروع مذاکرات غیرمستقیم تهران و واشنگتن در عمان، واقعیات میز مذاکره و مسائل مهم فنی بر روند مذاکرات غالب می شود و کاخ سفید را با حقایق موجود بیشتر منطبق میکند.
به باور بسیاری از کارشناسان نظامی هر گونه حمله محدود و یا تمام عیار علیه ایران پیامدهای گسترده ای دارد و موقعیت جغرافیایی ایران نیز یک چالش بزرگ برای آمریکا به شمار خواهد رفت. چرا که زیرساخت های هسته ای ایران در سراسر این کشور پهناور پراکنده است. این بدان معناست که سناریوهای "بزن در رو" که شامل تعداد کمی هواپیما میشود، مانند آنچه که توسط نیروی هوایی اسرائیل در عراق در سال ۱۹۸۱ یا سوریه در سال ۲۰۰۷ اجرا شد، در مورد ایران کاملا بی ربط است و سناریوی لیبی سازی بیشتر به یک رویا و یا آرزوی دست نیافتنی شباهت دارد.
«مادر همه باتلاق ها» عنوان تحلیل پر سر و صدایی بود که در سال ۲۰۱۹ به قلم مکس بوت در واشنگتن پست به انتشار رسید. در این گزارش تـأکید شد که حملات هوایی معمولا تنها زمانی قاطع خواهد بود که با حملات زمینی همراه شود. اما امریکا در حمله به ایران فاقد یک گزینه زمینی واقع بینانه است. ایران هم از لحاظ جمعیت و هم از نظر وسعت جغرافیایی بسیار بزرگ تر از عراق است. طبق محاسبات، برای کنترل ایران، به بیش از یک میلیون و ششصد هزار نیرو نیاز است.