به گزارش خبرداغ به نقل از ایبنا، کتاب «پسر آشیخ محمود» به تالیف حسین علایی در انتشارات ایران به چاپ رسیده است. این کتاب خاطرات زندگی پرفراز و نشیب حسین علایی از فرماندهان ارشد دوران هشت سال دفاع مقدس و مدیران کشور در عرصههای مختلف بعد از دوران جنگ است. درواقع، خواننده این کتاب از دریچه نگاه حسین علایی به فراسوی مهمترین وقایع و رخدادهای کشور در نیمقرن گذشته ورود پیدا میکند و از نزدیک با فرایند تصمیمگیریهای کلان کشور آشنا میشود و در جریان امور ناگفتهای قرار میگیرد که در این تصمیمات تأثیرگذار بودهاند. به مناسبت سالگرد تاسیس سپاه سطوری از این کتاب را مرور کردیم.
به محض پیروزی انقلاب، در تبریز هم مانند سایر شهرهای ایران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شکل گرفت. گروهی از دانشجویان و افرادی که در ابتدا سپاه تبریز را تشکیل دادند، بیشتر با وجهه ضدسرمایه داری و ضد فئودالی به میدان آمده بودند. چون در بعضی از روستاهای منطقه آذربایجان هنوز جو خان خانی و فئودالی حاکم بود.
سپاه در آن زمان تشکیلاتی بود که تلاش میکرد تا در مسیر آرمانهای اسلامی مردم و در راه امام خمینی گام بردارد. خیلی بهسرعت سازمان گرفت و کمک بزرگی به امنیت مردم کرد. آن موقع تشکیل سپاه هم مثل بقیه نهادها تا حدی یک حالت خودجوش داشت و با توجه به نیاز موجود شکل گرفته بود. اینگونه نبود که از ستاد مرکزی سپاه، سازماندهیاش کرده باشند. سپاه در ابتدا روی آموزش کار و تلاش میکرد مجموعه خوب و منسجمی به وجود بیاورد.
اما انقلاب روزهای سخت و پرماجرایی را در پیش گرفته بود و همین مسئله مشکلاتی را به وجود آورد. یکی از این دشواریها ممنوعیت روزنامه جمهوری اسلامی بود. تمامی روزنامههای آن زمان در حال انتشار بود و تنها از انتشار این روزنامه جلوگیری شد.
حسین علایی زمانی که فرمانده سپاه اذربایجان شرقی شد دستور پخش این روزنامه را داد و خواستار منتشر شدنش شد: «اگر قرار است اینجا مطالب و روزنامههای متفاوت عرضه بشود خوب است همه نشریات و روزنامهها عرضه بشود و اگر قرار نیست مطلبی عرضه بشود هرکسی برود و از فضای مطبوعاتی جامعه استفاده کند، چه اصراری به این کار هست که جلوی توزیع برخی از روزنامههای طرفدار انقلاب گرفته شود.»
پس از شروع جنگ تحمیلی ابتدا نیروهای بسیجی و سپاهی بودند که وارد میدان نبرد شدند، اما به دلیل اینکه وظیفه دفاع کشور به دست ارتش بود از ورود آنان جلوگیری میشد. همین دلیل باعث شده بود که اختلافاتی پیش بیاد. از سوی دیگر فرماندهان ارتش به دلیل تغییر حاکمیت احساس میکردند که باید بین سربازان و فرماندهان ردههای دیگر و تازهتری تعریف شود و به خاطر مشکلات داخلی که وجود داشت درگیر اختلافاتی بودند.
اما مردم تبریز با شروع جنگ نهتنها نیروی خلق مسلمان را رها کردند، بلکه نیروهایی در قالب بسیجیها به جبههها فرستاده شدند و ارتش ۳۱ عاشورا شکل گرفت. در ارومیه سپاه را امتی میخواندند و دلیل آن اختلاف بین نیروهای سپاه و امام جمعه وقت آن زمان غلامرضا حسنی بود. غلامرضا حسنی نیروها و گروه مسلح خود را داشت و آنها هرکجا که نیاز بود دست به اقدام میزدند و برعکس نیروهای سپاه که میخواستند با گفتوگو مسئله را حل کنند معتقد بود که این مسائل حلشدنی نیست. همین دلیل باعث شده بود تا طرفداران غلامرضا حسنی آنها را امتی بخوانند.
با پیشروی و گسترش جنگ، توان نیروی نظامی ایران هم باید گسترش پیدا میکرد و این امر نیازمند این مسئله بود که علاوه بر اتکا کردن به نیروهای ارتش به نیروهای سپاه نیز توجه شود. امام به این نتیجه رسیده بودند که این توسعه توان رزمی در سپاه میتواند اتفاق بیفتد، چون قابلیت نیروی انسانی و فکری این کار را دارد و از همه مهمتر انگیزه این کار در بین سپاه پاسداران وجود دارد، زیرا بدون اینکه کسی از سپاه خواسته باشد واحدهای دریایی و هوایی بنا به احساس خودش این یگانها درست و ایجاد شد.
در شهریور ۱۳۶۴ بود که حاج احمدآقا، فرزند امام به محسن رضایی گفت که نامهای به امام بزند و دستور تشکیل نیروی سهگانه را صادر کنند. اما محسن رضایی برای جلوگیری از حساسیت ارتش، اسم نیرو را به کار نبرد و درخواست خود را ارسال کرد. در پاسخ به این نامه امام دستور تشکیل سه نیروی دریایی، هوایی و زمینی را صادر کرد. امام به این نتیجه رسیده بود که ما زمانی میتوانیم به مقابله با دشمن بپردازیم که توان خود را افزایش دهیم و بتوانیم از ظرفیتهای موجود در کشور به صورت سازمان یافته استفاده کنیم.
بلافاصله پس از صدور حکم امام خمینی قرار بر این شد به صورت رسمی تشکیلاتی به نام نیروی دریایی سپاه درست شود. ستاد نیروی دریایی در مجموعه اسبدوانی تهران راهاندازی شد. این مجموعه قبلا در اختیار اسدالله لاجوردی، دادستان تهران بود… ساختمان کلاه فرنگی یکی از کاخهای تفریحی دوران قاجار برای آموزش اختصاص داده شده بود. منزل یکی از فرماندهان نظامی دوران شاه برای دفتر و تشکیلات فرماندهی منظور شد. به این ترتیب ستاد نیروی دریایی سپاه در یک مجموعه وسیع با فضای سبز پر درخت و شاداب شد.
«در سال ۶۴ با دو مسئله مهم مواجه بودیم: یکی از مسائل بحثهای مربوط به اینکه چگونه میشود عملیاتها را از بنبست درآورد و به سمت پایان جنگ رفت یعنی از نظر انجام عملیات، نظامی موفق بود. بالاخره هیچ جنگی نمیتواند تا بینهایت ادامه پیدا کند ولی چگونه پایان پیدا کردن آن مسئله مهمی بود. امام هم میفرمودند که «جنگ جنگ تا پیروزی» یا «جنگ جنگ تا رفع فتنه» یعنی بجنگیم و فتنه صدام را از بین ببریم تا جنگ تمام شود. به همین خاطر در همه دورانها بحث در قرارگاهها این بود که چطور میتوانیم عملیاتها را با موفقیت جلو ببریم تا جنگ تمام شود. از مسائل مهم دیگر هم شدت حملات ارتش عراق در خلیجفارس بخصوص به تأسیسات نفتی و اسکلههای جزیره خارک بود و هدفش هم این بود که صادرات نفت ایران را قطع کند، یعنی فشار اقتصادی عظیمی به دولت و مردم کشور وارد کند.»
سپاه چهار پیشنهاد به شرح زیر مطرح کرد:
۱. با توان موجود و اصلاحات در آن به جنگ ادامه دهیم که در این صورت فقط قادر به انجام عملیات محدود هستیم و زمان جنگ طولانی میشود توانی که سپاه تا آن زمان فراهم کرده و حدود ۱۰۰ گردان بود.
۲. دوم این که با توان ۳۰ لشکر بجنگیم که در این صورت خواهیم توانست روی تصرف شهرهای بصره ، فاو و سلیمانیه و نیز تصرف جاده بغداد بصره طرحریزی کنیم. اگر توان بازسازی ما از این ۳۰ لشکری که عملیات انجام میدهند و آسیب میبینند یکساله باشد، جنگ ظرف ۷ سال تمام خواهد شد. به همین نسبت اگر بتوانیم این ۳۰ لشکر را که در عملیات آسیب می بینند ۶ ماهه بازسازی کنیم، ۵/۳ سال و در صورتی که بازسازی سهماهه باشد، جنگ قریب دو سال طول میکشد. امر بازسازی را هم باید مسئولین کشور انجام بدهند، یعنی باید بتوانند نیروها را تدارک و آنها را جایگزین و هزینهها و سلاحشان را نیز تأمین کنند.
۳. طرح بعدی این بود که با توان ۶۰ لشکر بجنگیم که در مدت نصف زمان ۳۰ لشکر و یا شاید کمتر جنگ به پایان برسد. چون وقتی که توان یک کشور از نظر نظامی افزایش پیدا میکند، قدرت رزمی به همان اندازه افزایش پیدا نمیکند بلکه تصاعدی توان قدرت نبرد افزایش پیدا میکند.
۴. طرح بعدی این بود که در صورتی که با توان ۱۲۰ لشکر به نبرد ادامه دهیم در مدتی کمتر از ۶ ماه جنگ خاتمه پیدا میکند، یعنی سپاه میگفت ما باید یک چنین کاری انجام بدهیم و تمرکز قوا ایجاد کنیم تا افزایش توان رزمی صورت گیرد.
عملیات بیتالمقدس یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین عملیاتهای نظامی ایران در طول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود که با هدف آزادسازی خرمشهر و عقب راندن نیروهای دشمن از خاک کشور، در اردیبهشت و خرداد ۱۳۶۱ اجرا شد. این عملیات نماد وحدت و هماهنگی میان نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی ایران بود و توانست یکی از بزرگترین پیروزیهای ایران را در جریان جنگ رقم بزند.
نقش سپاه پاسداران در این عملیات بسیار برجسته و کلیدی بود. از مرحله طراحی و شناسایی تا اجرای عملیات، نیروهای سپاه با تکیه بر ایمان، انگیزه بالا، تاکتیکهای چریکی و کلاسیک و تجربههایی که در عملیاتهای قبلی به دست آورده بودند، توانستند در کنار ارتش، یکی از پیچیدهترین و موفقترین عملیاتهای جنگ را پیش ببرند. فرماندهانی چون محسن رضایی (فرمانده کل سپاه در آن زمان)، شهید حسین خرازی، شهید احمد کاظمی و دیگر سرداران سپاه، نقش چشمگیری در هدایت نیروها و تثبیت مواضع داشتند.
عملیات بیتالمقدس در چهار مرحله اجرا شد و سرانجام در سوم خرداد ۱۳۶۱، شهر استراتژیک خرمشهر پس از ۵۷۸ روز اشغال، بهطور کامل آزاد شد. در جریان این عملیات، بیش از ۱۵ هزار نیروی عراقی به اسارت درآمدند و هزاران نفر دیگر کشته یا زخمی شدند. این پیروزی بزرگ، نهتنها تأثیر روانی و سیاسی عمیقی در داخل کشور داشت، بلکه معادلات منطقهای و بینالمللی جنگ را نیز به نفع ایران تغییر داد.
آزادسازی خرمشهر به عنوان نماد مقاومت و ایثار ملت ایران، در تاریخ دفاع مقدس جایگاهی ویژه دارد و نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این موفقیت بزرگ، به عنوان یکی از عوامل اصلی پیروزی، بهخوبی میدرخشد.