این وضعیت، نشانه شکست سیاست اصلاح رفتار با کار فرهنگی و التماسدرمانی است و باید نسبت به این رویه تجدیدنظر کرد. اما در چنین وضعیتی کسانی ظاهر میشوند که مشکل را در این میبینند که دولتهای قبل در ساخت نیروگاههای جدید کوتاهی کردهاند و نتیجهای که میگیرند این است که باید وزیر نیرو کسی باشد که با صنعت نیروگاهسازی آشنا باشد تا بتواند در کوتاهترین زمان، نیروگاههای جدیدی را درست کرد و به مدار وارد کرد. این رویکرد دقیقا همان جستوجوی راهحل سریع است که در اینجا با راهحل درست فاصله دارد.
راهحل درست این است که با مردم صحبت و فلسفه افزایش شدید قیمت پلکانی برای پرمصرفها را تشریح کرد و برای وزارت نیرو فردی مناسب است که بتواند با مردم چنین گفتوگویی داشته باشد نه وزیر نیروگاهساز! وقتی میتوان با اصلاح رفتار، کمبود برق را تا حد زیادی منتفی کرد، چرا باید منابع محدود کشور را صرف ساخت نیروگاههای جدید کرد و به قیمت دست نزد؟ در اینجاست که تعارض پوپولیسم و جدیت در حکمرانی ظاهر میشود. کسانی که دنبال آن هستند که صدایی بلند نشود ایده نیروگاهسازی را دنبال میکنند، اما کسانی که اصلاح شیوه حکمرانی را طلب میکنند بر طبل افزایش زیاد قیمت برق برای پرمصرفها میکوبند.
در روش پوپولیستها مصرف، رشد شدیدی دارد و باید بخش عرضه برق تقلا کند که خود را به سطح مصرف برساند، اما در ایده طرفداران اصلاح حکمرانی، این بخش مصرف است که باید خود را با میزان عرضه تطبیق دهد. روشن است که اگر اقتصاد و خصوصا صنعت رشد کند نیاز به نیروگاه بیشتر میشود و باید نیروگاه بیشتری ساخته شود، ولی وقتی اقتصاد رشد زیادی ندارد تاکید صرف بر ساخت نیروگاههای جدید در کشور شیوه بیفرجامی است و بحران را تنها چند سال به عقب میاندازد و چند سال بعد دوباره با این معضل روبهرو خواهیم شد.