به گزارش خبرداغ به نقل از خبرآنلاین، الهه جعفرزاده: «پزشکبلاگری» پدیده نوظهوری که طی سالهای اخیر در فضای مجازی باب شده و بهواسطه این بستر رشد گستردهای یافته است؛ شاید بتوان پیدایش این پدیده را همسو با تغییرات زندگی امروز و پاسخی به نیاز انسان مدرن دانست، اما لازم است آن را از مناظر مختلف مورد بررسی و آسیبشناسی قرار داد.
افراد در این حوزه با سطح تحصیلات گوناگون، از دانشجوی پزشکی گرفته تا پزشک متخصص، با به اشتراک گذاشتن محتوای پزشکی با هدف آگاهیبخشی به فعالیت میپردازند. این نحوه فعالیت به شرطی که مبتنی بر شواهد و دادههای علمی باشد، ضرری نخواهد داشت. اما گاهی شاهد به اشتراک گذاشتن تصاویر یا محتوایی از فرد بیمار در صفحه پزشک هستیم که این مسئله ضمن تضاد با اخلاق پزشکی، به حریم شخصی بیمار خدشه وارد میکند و به عبارت دیگر ناقض اصل رازداری و محرمیت بین پزشک و بیمار است.
واقعیت این است که شبکههای اجتماعی، به موازات تغییراتی که در عرصههای مختلف زندگی روزمره ما ایجاد کرد، تغییراتی هم در چهره رسمی طب و طبابت به وجود آورد. بهگونهای که میتوان گفت امروزه در کنار پزشکی رسمی و مرسوم، یک پزشکی غیررسمی و مجازی هم داریم که مختصات و مقتضیات خودش را دارد.
محمد کیاسالار، دکترای تخصصی اخلاق پزشکی، پیرامون این موضوع در گفتوگو با خبرآنلاین میگوید: «اگر شاخصترین نماد و نمود پزشکی رسمی، رابطه پزشک-بیمار بود که صرفا با مراجعه بیمار به پزشک یا با حاضر شدن پزشک بر بالین بیمار شکل میگرفت، حالا در دنیای مجازی با انواع جدید و متنوعی از رابطه پزشک-بیمار مواجهیم که همه آنها را با عنوان کلی پزشکی غیررسمی میشناسیم. در بسیاری از این روابط ممکن است اصلا پزشک و بیمار یکدیگر را ندیده باشند و نبینند؛ اما رابطه مجازی به آسانی شکل بگیرد. نکته اینجاست که به هیچ عنوان نباید این رابطه مجازی و غیررسمی را کماهمیتتر از رابطه رسمی پزشک-بیمار تلقی کرد. اگر آن رابطه رسمی، رابطهای محدود، محرمانه و دارای حدود و حریم مشخص بود، حالا رابطه غیررسمی پزشک-بیمار در شبکههای اجتماعی در منظر هزاران نفر است و از آنجا که قابلیت همرسانی نیز در شبکههای اجتماعی وجود دارد، یعنی این رابطه در مقابل چشمان هزاران نفر شکل میگیرد.»
متن کامل این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
آیا انتشار اطلاعات پزشکی یا چهره بیمار در صفحات مجازی پزشکان ناقض اصل رازداری نیست؟ یا به حریم خصوصی افراد خدشه وارد نمیکند؟
چنانچه افراد به حرفهمندان سلامت مراجعه کنند و یک رابطه درمانی (مانند رابطه پزشک-بیمار) بین ایشان شکل بگیرد، آنچه از حرفهمند در چنین مواقعی انتظار میرود، ترجیح منفعت سلامت بیمار بر هر منفعت شخصی دیگر مانند کسب شهرت یا جلب رضایت عمومی است و قطعا اصل رازداری و رعایت حریم خصوصی بیمار و خانواده او باید محترم شمرده شود.
پایبندی به اصل رازداری چقدر در روابط پزشک و بیمار مطرح است؟
رازداری و حفظ محرمانگی اطلاعات پزشکی بیماران و مراجعان، یکی از اصول اساسی و خدشهناپذیر اخلاق پزشکی است که از حرفهمندان سلامت انتظار میرود آن را جدی بگیرند و در شبکههای اجتماعی حتی از بیان هرگونه سرنخ زمانی یا مکانی که ممکن است افشاگرانه تلقی شود، خودداری کنند.
«افشاگری» در این موضوع بخصوص چگونه تعریف میشود؟
به عنوان مثال، اگر یک پزشک در صفحه شخصی خودش بنویسد: «دیروز خانمی را در مطبم ویزیت کردم که به دلیل ابتلا به زگیل تناسلی قصد داشت از همسرش جدا شود»، این حرف دستکم برای خود بیمار و همسرش یا آشنایانش میتواند افشاگرانه تلقی شود، پس با اخلاق حرفهای مغایرت دارد.
اگر این عمل بدون ذکر نام و مشخصات شخص صورت گیرد، چطور؟
بینامسازی اطلاعات پزشکی بیماران قبل از نشر آنها در شبکههای اجتماعی، لازم است ولی کافی نیست. به حرفهمندان سلامت توصیه میشود هنگام بینامسازی فیلمها و عکسها و اطلاعات بیماران، مراقب آن دسته از اطلاعات زمینهای که میتواند هویت بیمار را به شکلی غیرمستقیم در شبکههای اجتماعی افشا کند هم باشند و از افشا و انتشار اطلاعاتی مانند تاریخ بستری، نام بیمارستان، پسزمینه عکس و... خودداری کنند.
این رفتار از منظر «اخلاق پزشکی» چطور ارزیابی میشود؟
گاهی حرفهمندان سلامت در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی با پرسشی از سوی کاربران یا خبرنگاران مواجه میشوند که پاسخگویی به آن پرسش، مستلزم نقض محرمانگی اطلاعات پزشکی بیمار است. لازم است حرفهمندان سلامت در چنین مواقعی آشکارا با صراحت و صداقت بگویند که اخلاق پزشکی اجازه نمیدهد محرمانگی اطلاعات پزشکی بیمار نقض شود.
بدیهی است که رسانه فرصتی برای آموزش و آگاهیبخشی محسوب میشود؛ آیا این امر نمیتواند توجیهی برای افشای اطلاعات پزشکیِ بیمار در شبکههای اجتماعی به قصد اطلاعرسانی باشد؟
به هر حال، به نظر میرسد در روزگار ما که اسمش را عصر مدیاکراسی گذاشتهاند، مواجهه بسیاری از حرفهها و حرفهمندان با رسانهها اجتنابناپذیر شده و پزشکان و سایر حرفهمندان سلامت هم از این قاعده مستثنی نیستند. میتوان این رویارویی را برای حرفهمندان حوزه سلامت به سکهای تشبیه کرد که دو روی کاملا متفاوت دارد. یک روی آن، فرصت و فایده است و روی دیگرش، خطر و تهدید.
منظور از این «فرصت» و «تهدید» چیست؟
از بین فرصتها و فایدهها میتوان به مواردی مانند: آموزش بیماران، ارتقای سواد سلامت جامعه، کاهش بار بیماریها و افزایش اعتماد مردم به حرفهمندان سلامت اشاره کرد. از بین تهدیدها هم میتوان به مواردی مانند: ارائه ناقص یا نادرست آموزههای علمی، پررنگ شدن سویههای کالایی و تبلیغاتی علوم پزشکی در عرصه عمومی، نقض کدهای اخلاق حرفهای از سوی حرفهمندان در رسانههای رسمی یا غیررسمی و تزلزل جایگاه اجتماعی حرفه و حرفهمندان سلامت در جامعه اشاره کرد.
چطور میتوان خطرات و تهدیدهای مطرح را به حداقل رساند؟
در چنین شرایطی، یکی از بهترین راهکارهای تهدیدزدایی از این فرصت را باید نظاممندسازی این مواجهه در راستای حفظ و ارتقای سلامت جامعه دانست. یکی از بهترین راهکارهای دستیابی به این هدف، طراحی و تدوین شیوهنامههای اخلاقی و بومی برای فعالیت حرفهای و مسئولانه در شبکههای اجتماعی است که جای خالی آن در سپهر اخلاق حرفهای ما به چشم میآید.
رویکرد جهانی در مواجهه با این موضوع چیست؟ بهطور کل دنیا چگونه این جریان را مدیریت میکند؟
تدوین شیوهنامههای اخلاقی و ترغیب حرفهمندان به رعایت حداکثری آنها، راهی است که بیشتر کشورهای پیشگام دنیا در حوزه آموزش سلامت و آموزش پزشکی طی کردهاند. در بیشتر این شیوهنامهها، با جزئیات فراوان، حتی به موارد خاصی مانند لایک کردن، فالو کردن، کامنت گذاشتن و مواردی از این قیبل هم اشاره شده و مثلا به حرفهمندان سلامت توصیه شده است که در شبکههای اجتماعی برای هیچیک از بیماران خودشان درخواست دوستی یا دنبال کردن (فالو) نفرستند و اگر با چنین درخواستی از سوی یکی از بیماران خود مواجه شدند، او را از صفحه شخصی خودشان به صفحه حرفهای یا عمومی خود راهنمایی کنند.
همین تفکیک بین صفحه شخصی و حرفهای که در آن شیوهنامههای جهانی بر آن تأکید میشود، یکی از مواردی است که جدی نگرفتنش در همان ایام کرونا برای نظام سلامت ما کلی حاشیه درست کرد. به عنوان مثال، در یک برهه سخنگوی نظام پزشکی یا وزارت بهداشت صرفا نظر شخصی خودش را در صفحهاش منتشر میکرد؛ اما مخاطب عام که میدید در همین صفحه، نظرات رسمی سازمان متبوع هم منتشر میشود، نمیتوانست بین اینها تفکیک قائل شود و به جای انتقاد از آن شخص و اظهار نظر شخصیاش، سازمان را به باد انتقاد میگرفت.