به گزارش خبرداغ به نقل از خبرآنلاین، فاطمه استیری: «مجلس خبرگان باید فعال تر و عملیاتی تر عمل کند»، «روحانیونی باید در مجلس خبرگان باشد که علاوه براجتهاد، در مسئولیت اجرایی هم بوده اند»، «مگر نهادهای غیرروحانی که لیست های مختلف می دهند چه فاجعه رخ می دهد؟»،«اشکال به نحوه بررسی صلاحیت ها توسط شورای نگهبان وارد است»،«چطور شورای نگهبان صلاحیت فردی که استاندار، فرماندار یا قاضی بوده را احراز نمی کند؟»؛«منعی برای حضور بانوان در مجلس خبرگان وجود ندارد» و ...
این جملات را حجت الاسلام و المسلمین علی رازینی، کاندیدای لیست جامعه روحانیت در انتخابات خبرگان ششم، که طی روزهای اخیر مهمان «کافه خبر» خبرگزاری خبرآنلاین بود مطرح می کند، او که سال ها در سمت هایی چون ریاست سازمان قضایی نیروهای مسلح، رئیس دیوان عدالت اداری، ریاست دادگاه ویژه روحانی، نمایندگان مجلس خبرگان و ... ایفای مسئولیت کرده، تاکید دارد؛«مجلس خبرگان باید فعال باشد و بتواند به مطالبات مردم توجه کند و در مسیر حل مطالبات گام بردارد.»
او نحوه بررسی صلاحیت ها از سوی شورای نگهبان را نقدپذیر می داند و می گوید؛«فردی مثلا قاضی است و برای کار قضاوت گزینش شده و برای جان و مال و ناموس مردم اختیار داده شده که قضاوت کند، بعد از ۱۰ سال ۲۰ سال که قاضی بوده در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت می کند می گویند التزام عملی به اسلام ندارد این مسئله برای مردم حیثیتی و دشوار است.»
رازینی همچنین درباره حضور زنان در مجلس خبرگان می گوید؛«منعی وجود ندارد اما...»
مشروح گفتگوی خبرگزاری خبرآنلاین با حجت الاسلام و المسلمین رازینی را بخوانید؛
******
*آقای رازینی! از جایگاه چهره ای که در تجربه حضور در مجلس خبرگان را داشته اید، چه توصیفی از مجلس خبرگان فعلی، جایگاه این مجلس، نقاط قوت و ضعف آن دارید؟ و چرا بعد از یک دوره غیبت اینبار هم کاندیدا شدید؟
مجلس خبرگان یکی از برترین و مهمترین بخش های نظام جمهوری اسلامی است. قانون اساسی ما مثل اغلب کشورهای دیگر برخی مواد معمولی و متعارف دارد. مثل اینکه ۴ سال یک بار انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار می شود.
برتری قانون اساسی ما نسبت به قانون های اساسی دیگر در ۳ نکته است؛ یک اصل ولایت فقیه که در واقع نهاد هماهنگ کننده بین قوا و محور انسجام در کشور است، در کشورهای دیگر در این مسئله مشکل دارند.
نکته دوم مسئله شورای نگهبان است که در واقع ضامن تداوم قانون اساسی است تا از مسیر اصلی خود خارج نشود. در برخی کشورهای دیگر هم نهادهایی شبیه دادگاه قانون اساسی وجود دارد اما هیچ کدام به قوت شورای نگهبان نیست.
امتیاز سوم قانون اساسی ما، مجلس خبرگان است که در واقع با یک نوع انتخابات دو مرحله ای، بحث حضور مردم در انتخاب رهبری را تضمین کرده است. حضور مردم در انتخاب رهبری اگر به شکل ریاست جمهوری نبود ممکن بود دچار مشکلاتی شویم.
خلاصه آنکه، قانون اساسی با تضمین سازوکارها، به گونه ای شرایط را فراهم کرده که انتقال قدرت یا تغییر رهبری هیچ گونه مسئله ای در روند جاری کشور ایجاد نکند. برای مثال بعد از رحلت امام، آن کسانی که رهبر را انتخاب کردند، پیشاپیش انتخاب شده بودند و در یک مجلس و در زمان بسیار کوتاهی در کمتر از ۲۴ ساعت رهبر بعدی را تعیین کردند و زمینه ای برای پیش بینی های دشمنان نظام جهموری اسلامی فراهم نشد.
بنابراین یک جهت مسئله این است که مجلس خبرگان تداوم اصل رهبری را برعهده دارد و مسئله دوم این است که در هیچ کجای دنیا اینگونه نهادی که علماء و دانشمندان یک نهاد منتخب داشته باشند، نداریم. ممکن است در جایی مثلا اساتید دانشگاه یا علماء و دانشمندان جلساتی داشته باشند که آنها بیشتر انتصابی است نه انتخابی.
اگر هم انتخابی باشد منتخب همان دسته است. پزشکان نظام پزشکی را خودشان انتخاب می کنند. اما اینکه مردم یک کشور و قاطبه ملت در انتخابات مجلس علماء شرکت کنند، در هیچ جای دنیا نیست و از کیفیت بالایی برخوردار است یعنی ۸۸ نفری که در مجلس خبرگان هستند عصاره ۸۰ میلیون جمعیت ایران هستند. در واقع ۸۰ میلیون جمعیت ایران در ۸۸ نفر خلاصه شده اند که ظرفیت بالا و مهمی است و از این جهت مجلس خبرگان مجلس پر اهمیتی است.
*اشاره کردید که مجلس خبرگان عصاره ۸۰ میلیون جمعیت است. نقدی که به مجلس خبرگان وارد می شود فاصله بین این مجلس با افکار عمومی و بدنه جامعه است. شاهید همین الان در فضای انتخاباتی رصد کنید آنقدرکه مردم با مجلس شورای اسلامی آشنا هستند با جایگاه مجلس خبرگان آشنا نباشند. خود شما این نقد را به مجلس خبرگان وارد می دانید و اینکه باید ارتباط بدنه جامعه با اعضای مجلس خبرگان بیشتر شود؟
بله این نقد وارد است. با اینکه اصل کارکرد مجلس شورای اسلامی و قوه مقننه قانون گذاری است و برای تدوین قانون طراحی شده است. ولی از این ظرفیت استفاده شده که علاوه بر تدوین قانون ، بر قوه مجریه نظارت کند یعنی مثلا می توانند از وزرا سوال کنند آنها را استیضاح کنند و با تحقیق و تفحص از اوضاع خبردار شوند.
علاوه براین مردم از مجلس توقعات دیگری دارند که نه قانون گذاری است و نه نظارت. مسائل عمومی، رفاهی و فرهنگی و ... را مردم در مناطق مختلف کشور از نمایندگان خودشان مطالبه می کنند. هرچند که مطالبه گری در قانون قید نشده ولی عملا جا افتاده است که نماینده مجلس پیگیری می کند که مثلا اگرشهری در حوزه انتخابیه اش راه نداشته باشد یا از نظر برخی مسائل رفاهی عقب باشد، این کمبودها برطرف شود.
اما اصل و اساس مجلس خبرگان برای تعیین رهبر و تضمین و تداوم شرایط رهبری است اما انصاف این است که از ظرفیت ۸۸ روحانی برجسته در حد اجتهاد که به وسیله مردم انتخاب می شوند و میلیون ها نفر برایشان رای می دهند، بیشتر استفاده می شد.
مثلا چقدر خوب بود که مجلس خبرگان به عنوان رابط میان مردم و مقام معظم رهبری و سایر مسئولین عمل می کرد. یعنی در بین مردم حضور داشتند و مطالبات مردم را بررسی و جمع بندی می کردند و مسئولین کشور برحسب مورد، اشکالات را خبرگان هر منطقه جمع آوری و به مقام معظم رهبری منتقل کنند. اگر این کار انجام می شد خیلی خوب بود.
البته ۲ نکته مهم وجود دارد؛ اول اینکه این موضوع ارتباط با مردم را باید خود خبرگان در برنامه هایشان داشته باشند. ما از مردم دعوت کردیم برای رای دادن به خبرگان کارآمد، منظور این است که مجلس خبرگانی داشته باشیم که صرف حضور در آن زمانی که نیاز شد تعیین رهبر کنند، فقط نباشد بلکه زیر مسئولیت رفته، بین مردم باشند، مطالبات مردم را دریافت کنند و در حل مشکلات مردم تلاش داشته باشند.
اما چه بهتر که این مسئله و وظیفه برای مجلس خبرگان به شکل قانونی درآید. خوشبختانه قانون اساسی وضع قانون و مقررات درباره مجلس خبرگان را به خود مجلس خبرگان محول کرده است. مجلس خبرگان می تواند مقررات مربوط به خود را تدوین کند. ای کاش که این فرصت را داشته باشند که تعیین اینگونه وظائف و ارتباط بین مردم و مجلس خبرگان را مشخص تر کنند و آنچه که مجلس خبرگان را به یک مجلس فعال و عملیاتی تبدیل می کند در قانون خبرگان پیش بینی شود و عملا تحقق پیدا کند.
من در دوره چهارم از استان همدان نماینده مجلس خبرگان بودم، در آن دوره عضو کمیسیون آیین نامه مجلس بودم. این کمیسیون مقررات مربوط به مجلس خبرگان را اگر لازم باشد اصلاح می کند. در همان زمان یکی از کارهایی که در کمیسیون ما انجام شد این بود که جلسات مجلس خبرگان را بیشتر کردیم. آن زمان انتقاد می کردند که این چه مجلسی است که سالی دوبار جلسه تشکیل می دهد، فروردین جلسه می گذارد و تا شهریوردیگر جلسه ای نیست و بعد دوباره می رود تا فروردین سال بعد.
دلیلی که وجود داشت این بود که خبرگان مجلس در اقصی نقاط کشور بودند و اینگونه نبود که در تهران باشند و خیلی از آنها مسئولیت های دیگری هم داشتند. چون شغل عضویت خبرگان با مسئولیت های دیگر منافات ندارد. مثلا امام جمعه یا رئیس یک نهادی بودند. بنابراین اینکه حضور زیادی داشته باشند مشکلاتی برایشان ایجاد می کرد و از سوی دیگر حضور کمرنگ شان هم خواسته و مطالبات مردم را پاسخ نمی داد.
در این کمیسیون سازوکاری تدوین شد که مجلس خبرگان اجلاس هایی بین الاجلاسین با ظرفیت فشرده تری داشته باشد. اینکه اجلاس ها با همه ۸۸ نفر برگزار شود امکانپذیر نیست اما با نصف این جمعیت یا ۳۰ و ۴۰ نفر می توان جلسه تشکیل داد.
برهمین اساس در حدود دهه اخیر مقرر شد که بین ۲ اجلاس اصلی، جلسات دیگری با حضور هیئت رئیسه و منتخبین مجلس خبرگان در حد ۳۰ نفر تشکیل شود. این قدم مثبتی در این مسیر بود.
در این زمینه به نظر من مجلس خبرگان باید فعال باشد و بتواند به مطالبات مردم توجه کند و در مسیر حل مطالبات گام بردارد. این لزوما به این معنا نیست که در اجرائیات مداخله داشته باشد. طبیعی است که قوه مجریه باید کارش را انجام دهد و کسی هم مداخله نکند. اما کمبودهای قوه مجریه و انتقادهایی بر او وارد است و همینطور دو قوه مقننه و قضائیه.
هر کدام از قوا که در انجام وظایفشان کوتاهی می کنند یا پیشنهاداتی برای بهبود انجام وظایفشان وجود داشته باشد، مجلس خبرگان یکی از بهترین جایگاههاست برای اینکه این اشکالات را دریافت و برای حلش پیشنهاد دهد. بهرحال اعضای مجلس خبرگان روحانی هستند و روحانیون در نماز جماعت یا مراسماتی دیگر با مشکلات آشنا می شوند.
این مطالبی که دریافت می کنند و مطالباتی که وجود دارد در جلسه خبرگان یا کمیسیون ها جمع بندی و به مسئولین مربوطه عرضه شود، یعنی هم اشکالات و نارسایی ها منتقل شود هم پیشنهادات و راه حلی هایی که در این جهت موثر باشند.
*یکی از نکاتی که اخیرا خیلی از نامزدهای خبرگان مطرح می کنند، علنی شدن جلسات خبرگان است، شما با این موضوع موافق هستید؟ چقدر از مباحث مجلس خبرگان قابل پخش برای مردم است؟
علنی بودن جلسات مجلس خبرگان به نظر من یک ضرورت نیست. مهم این است که میدان برای فعالیتشان باز باشد و کارهایی در این مسیر انجام دهند. البته اقدامات مجلس خبرگان باید منعکس شود. اما اینکه کل جلسات برای مردم مفید نیست. البته بایستی خلاصه و فشرده جلسات به مردم منعکس شود.
اگر مصوبات و تغییراتی در فرایند کارها بود، مسلما باید به اطلاع مردم برسد و در حال حاضر هم این کار انجام می شود. کما اینکه بخشی از اجلاس های مجلس خبرگان نطق های پیش از دستور مجلس خبرگان است که قسمت هایی از آنها هم منتشر می شود. مواردی که موضوعاتی عمومی در آنها مطرح است منعکس می شود.
*شما چندین بار اشاره کردید به نقشی که قانون اساسی برای مجلس خبرگان تعیین کرده است، قانون یک بخش نظارتی برای اعضای مجلس خبرگان تعیین کرده و حتی شخص رهبر انقلاب نیز بر این مهم تاکید کرده اند، به نظر می رسد برخی از اعضای مجلس خبرگان چندان قائل به این نقش نظارتی نیستند آنها را تضعیف جایگاه رهبری می دانند نه حمایت و صیانت از رهبری. یا از کلمه کشف به جای انتخاب استفاده می کنند، خود شما نقش نظارتی مجلس خبرگان را چطور توصیف می کنید؟
معیار ما قانون اساسی است که خون بهای شهیدان است و سند مهم نظام ماست و در مورد رهبری کلمه انتخاب را به کار می برد بنابراین ما هم انتخاب می کنیم. در اینکه منتخب یک نوع جنبه معنوی هم دارد، مربوط به مباحث کلامی پیچیده ای هست که نباید وارد آن شد، آنچه عرف است این است که مجلس تشکیل می شود تا رهبری را انتخاب کنند. یعنی اگر در زمان فوت حضرت امام ، مجلس خبرگان نبود، اینکه نحوه اداره امور چگونه باشد، مبهم بود بنابراین مجلس تشکیل شد و رای گیری کردند؛ هم در شیوه اینکه رهبری شورا باشد یا فردی و هم در مورد فرد رای گیری کردند. بحث بحث انتخاب است و معیار ما قانون است.
نظارت هم اینگونه است، آنچه در قانون اساسی قید شده، تضمین تداوم شرایط رهبر است. در هر دورهای از خبرگان اولا خبرگان بیانیه ای دارد و در آن بیانیه مطالبی را متناسب با زمان خود بیان می کند. از جمله نظر خود را درباره رهبر فعلی بیان می کند یعنی می گویند این خبرگانی که انتخاب شده اند آیا این رهبر را قبول دارند و آن را رهبر می دانند یا نه.
یعنی در هر اجلاس مجلس خبرگان یکبار دیگر به رهبری و صلاحیت و شرایط رهبر رأی می دهند و یکی از مواردی که در آن بیانیه صریحا مطرح می شود این است که با توجه به شرایطی که در این دوره انجام شده ، مدیریت رهبری در فتنه ها و حوادث، برخورد با دشمنان خارجی و داخلی را بیان می کنند و اعلام می کنند که ما رهبری ایشان را قبول داریم.
نکته دیگر اینکه در آخر هر اجلاس خدمت رهبری مشرف می شوند و رهنمودهای ایشان شنیده می شود و در آن جلسه هم مطالبی را که به نظرشان رسیده به خدمت آقا عرضه کرده و آقا توضیحاتی را ارائه می دهند.
بنابراین آن وظیفه ای که در رابطه با اشراف خبرگان بر فرامین وجود دارد الان عملا انجام می شود. اما بعضی از دوستان این را تعمیم دادند به اینکه نظارت باید نظارت بر نهادهای منصوب رهبری باشد ولی از قانون اساسی چنین برداشتی نمی شود، اگر در قانون تغییرات دیگری صورت گیرد، بحثش جداست، درحال حاضر قانون اساسی چنین چیزی را اعمال و تعیین نکرده است بلکه بر عکس در قوانین ما برای منصوبین مقام معظم رهبری سازوکارهای مناسب برای نظارت تعیین شده است به غیر از خبرگان.
نظارت مسئله مهمی است و در سیستم حکمرانی اسلامی هم بر نظارت تاکید شده است. در نامه ای که حضرت علی برای مالک اشتر در زمان استانداری مصر نوشته اند در آن بر این مسئله تاکید شده است که شما باید بر منصوبین خود نظارت داشته باشید و صرف نصب یک نفر برای یک کار کافی نیست.
نظارت کردن امروزه که کشورها گسترش پیدا کرده و جمعیت افزایش یافته، کارها میان وزارت خانه و نهادها تقسیم شده، متفاوت است. برای هر سازمانی می توان یک نظارت پیش بینی کرد. مثلا بخشی از نهادهای ما نیروهای مسلح هستند که رهبری به عنوان فرمانده کل قوا مسئولینشان را منصوب می کنند. قانون اساسی تصویب کرده که نصب عالی ترین فرماندهان نیروهای مسلح بر عهده رهبری کل قوا است. آیا ارتش و سپاه نظارت می شوند یا نه ؟ از جهات مختلف رفتارهای نیروهای مسلح تحت نظارت است. سازمان عقیدتی و سیاسی بخشی از نظارت ها را انجام می دهد، حفاظت اطلاعات هم بخشی را انجام می دهد، دادگاههای نظامی و سازمان قضایی هم همینطور. یعنی از چند زاویه پرتو نظارت بر روی آنها می تابد و هیچ جای خالی بدون نظارت نیست.
اگر در حد جزئی و تذکری بود، عقیدتی و سیاسی انجام می دهد، اگر فراتر بود حفاظت اطلاعات پیگیری می کند و اگر بیشتر بود سازمان قضایی پیگیر می شود. پس عملکرد نیروهای مسلح بدون نظارت نیست.
براساس قانون اساسی رئیس قوه قضائیه توسط رهبری منصوب می شود و رئیس قوه قضائیه و دادستان کل کشور و مقامات دیگر هم نظارت دارند. هم دادسرای انتظامی قضات کنترل می کند، هم دیوان عالی کشور.
از جهات مختلف دادگاه صلاحیت وجود دارد . اگر کسی منصوب به سمتی شد و جرمی نکرد ولی شرایط را از دست داد یعنی قبلا عادل بود ولی دیگر عادل نیست، دادگاه می گوید چون عادل نیست برکنار شده و بازنشسته و بازخرید می شود یعنی نظارت می شود. بنابراین قوه قضائیه بی نظارت رها نشده است.
پس برای منصوبین مقام معظم رهبری قانون نظارت هایی را پیش بینی و سازوکارهای متفاوتی را تعیین کرده است. شاید مغالطه باشد که بگوییم از قانون اساسی استفاده شده که خبرگان نظارت بر نهادهای زیرمجموعه داشته باشند چون تامین بحث ممکن است باعث تداخل و هرج و مرج شود. مثلا اینکه فردی رئیس قوه قضائیه شود ولی نماینده خبرگان بگوید این فرد به درد نمی خورد. بنابراین اینجا نوعی ناهماهنگی و تنش ایجاد می شود. بنابراین نظارت های قوه قضائیه طبق قانون بر عهده مجلس خبرگان نیست.
*در این دوره از انتخابات مجلس خبرگان رقابت بین جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین را محسوس تر می بینیم، مشخصا در تهران شما و ۴ نفر از بزرگواران دیگر در لیست جامعه مدرسین نیستید، علت این اختلاف چیست و تغییرات در راس و ساختار این دو تشکل روحانی چقدر در لیست های متفاوتی که داده شد تاثیرگذار بود؟
روال است که تعدادی از تشکل های روحانی لیست های متعدد را می دهند که هر کدام مزایا و اشکالاتی دارد. به نظر من این روش به قانون و نظر مقام رهبری نزدیک تر است. چون آقا تاکید کردند که گروههای مختلف در انتخابات شرکت کنند و رقابت کنند چون باعث می شود سلیقه های مختلف از مردم و رای دهندگان به صحنه بیایند.
اگر بنا باشد یک لیست باشد همان لیست رای می آورد یعنی انگیزه برای شرکت در انتخابات پیدا نمی کنند. سلیقه های مختلف چه در انتخابات شوراها ، مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری داوطلب و کاندید معرفی کنند و مردم به فراخور برداشت خود که به یکی از این افراد نزدیک تر است، شرکت کرده و رای می دهد تا انتخابات رقابتی می شود.
البته دشمنان ما که ریاست رسانه های دنیا در دستشان است از هر مسئله ای به نحوی برای تضعیف نظام سوء استفاده می کنند . مثلا زمانکیه دو انتخابات باهم است در یکی ۱۵ میلیون و در دیگری ۱۴ میلیون شرکت می کنند، این ۱ میلیون تفاوت را تحلیل می کنند که مثلا مردم به رهبری گرایش ندارند و مجلس برایشان مهم تر است و در آن بیشتر رای داده اند، در حالیکه امری طبیعی است. کسی آنجا مطالعه دارد رای می دهد و جایی که مطالعه ندارد رای نمی دهد، اینجا انگیزه دارد چون نمایندگان مجلس درباره مسائل جاری شان تاثیر دارند، مطالعه کرده و رای می دهد ولی دشمنان از این موضوع سوء استفاده می کنند.
ما توصیه می کنیم که هر کسی در انتخابات شرکت می کند سعی کند در دو انتخابات رای دهد ولو با رای کم هم باشد. اگر همه کاندیداها را نمی شناسند و فقط ۴ یا ۵ نفر را می شناسند شرکت کنند تا این شائبه به وجود نیاید. اما اینکه می گوییم نهادهای روحانی با هم اختلاف دارند مگر نهادهای غیر روحانی که لیست های مختلف می دهند چه فاجعه ای رخ می دهد؟
طبیعی است سلیقه های مختلف داوطلبان مختلف را پیشنهاد می کنند و مردم هم بر مبنای شناخت از داوطلبان اقدام می کنند. حتی اگر دو لیست هم نباشد و ۱۰ لیست باشد و اشترک هم نداشته باشند. در این دوره لیست جامعتین ۷۰ یا ۸۰ درصد مشترک است و ۱۰ یا ۲۰ درصد متفاوت است. به نظر من کلا هم متفاوت باشند هیچ مشکلی پیش نمی آید.
مردم تعیین کننده هستند و میزان رای مردم است و با بصیرت بیشتری بر مبنای مطالعه زندگینامه و شرح حال آن افراد رای می دهند. اما درباره مقایسه این دو لیست به ویژه در تهران که تعدادشان ۱۶ نفر است و از بین آنها ۱۱ نفر مشترک و ۵ نفر متفاوت هستند، توضیحی عرض می کنم.
ما البته هر دو تشکل را جزو ارکان نظام می دانیم و از اول انقلاب و قبل از آن حضور داشتند و در استقرار نظام اسلامی کمک کردند و پیرو مسیر امام راحل بودند و در ترغیب مردم به انقلاب و رهنمود کردنشان به مسیر صحیح نقش موثری داشتند. اساتید و بزرگان ما بودند، آنهایی که به رحمت خدا رفتند خدا رحمت کند و آنها که ماندند خدا سلامتی وطول عمر دهد، هر دو نهاد مغتنم هستند.
اما در مقایسه با این دولیست به نکاتی اشاره می کنم:
اول اینکه مثلا فردی که نماینده اصفهان است، آیا از اصفهان باشد بهتر است یا اینکه از شهری دیگر آنجا برود؟ البته به صورت قانونی اشکال و منعی ندارد اما اینکه نمایندگان اصفهان که ۴ نفر هستند یکی از مشهد بیاید یکی از شیراز این به نظرتان خوب است؟ از نظر عرفی مناسب است که نمایندگان خبرگان ساکن همان شهر باشند و با مردم آن شهر ارتباط روشن داشته باشند. به خصوص که می خواهیم خبرگان را کارآمد و از ظرفیتش استفاده کامل تر کنیم .
پس این لیستی که جامعه روحانیت مبارز دادند از این نظر که تکیه بر افرادی است که از آن استان هستند نه از افرادی که از جاهای دیگر آمدند. البته مواردی هست مثلا استان دورافتاده ای که روحانی کم دارد و کاندیدای روحانی ندارد طبعا استان قم و شهرهای دیگر که در انجا کاندیدا بیشتر دارند خیلی خوب است به آن شهرهای کوچک بروند و کاندیدا شوند اما شهری که خود روحانیون متعددی دارد و در امتحان اجتهاد شورای نگهبان شرکت کرده و قبول شدند و شرایطشان بررسی شده و واجد شرایط هستند، چرا باید کاندیدا از یک شهر دیگر وارد کنیم این به نظر من معنادار نیست.
مسئله دیگر این است که برخی از بزرگانی که در مجلس خبرگان بودند در کارهای حوزه ای بودند، تحصیل کرده مجتهد شده و تدریس کردند و عمده عمر و خدمتشان در حوزه بوده است که این برای عضویت در خبرگان مناسب است. اما چون خبرگان می خواهد رهبری را انتخاب کند که دارای اجتهاد مطلق، مدیریت و مدیر و مدبر است، طبعا برای تشخیص مدیر و مدبر بودن رهبر، باید روحانیونی در مجلس باشند که علاوه بر اجتهاد در مسئولیت های اجرایی هم بوده باشند یعنی شانه زیر بار مسئولیت دارند.
مثلا روحانی بوده که سال ها در جبهه بوده، روحانی است که سال ها در عقیدتی - سیاسی ارتش بوده و با قانون نیروهای مسلح آشناست، روحانی است که نماینده رهبری در جهاد یا هلال احمر یا هر نهاد دیگر بوده است . بنابراین نماینده ای که مثلا در هلال احمر بوده به مسائل زیادی اشراف دارد و طبعا در مجلس خبرگان می تواند مفیدتر باشد. ما معتقدیم که به کسانی که مسئولیت در سمت ها داشتند و چند دهه در دانشگاه، دستگاه قضایی و مسئولیت های مختلف روحانیتی بودند، که علاوه بر اجتهاد این مسئولیت ها را هم داشتند به نظر من اولویت با این دسته از روحانیت است.
مسئله دیگر این است که هر چند از نظر قانون محدودیت سنی برای خبرگان وجود ندارد کسی که ۸۰ ساله و بالاتر هم باشد می تواند کماکان عضو خبرگان باشد ولی چقدر خوب است در کنار کسانی که اساتید ما و یادگاران انقلاب هستند و زحمت کشیدند در خبرگان باشند، از مجتهدینی جوانتر هم در مجلس خبرگان حضور داشته باشند. اگر مجتهدین جوانتر باشند در کنار آن بزرگواران، فعالیت مجلس خبرگان بیشتر و کارها سهل تر و بهتر انجام می شود.
به این ۳ دلیل بنده لیست جامعه روحانیت مبارز را مناسب تر می دانم و توصیه می کنم که مردم به این لیست رای دهند. افردی جوانتر از نظر سنی و دارای مسئولیت های مختلف حکومتی و مسئولیت پذیری در نظام و ساکن در آن شهر باشند. این به نظر من بهتر از این است که به کسانی که در حوزه علمیه بودند و خیلی تحرک و مسئولیت نداشتند رای داده شود.
*درباره این انتخابات پیش رو بارها شنیدیم که خیلی از چهره های شاخص اصلا کاندیدا نشدند و مبنا و اساس را بر این قرار می دهند که معیارهای بررسی صلاحیت ها خیلی تنگ و محدود شده و این بزرگان ترس از ...
من عمدتا در دستگاه قضایی بودم و مدتی از طرف امام در جامعه الزهرا که حوزه علمیه خواهران است،منصوب بودم و جزو هیات امنای آن مجموعه بودم که درس های طلبگی خانم ها را در قم انجام می دهند. مدتی رئیس دانشکده علوم قضایی بودم محلی که مخصوص تربیت قضات است و در کارهای فرهنگی هم بودم ولی عمدتا مسئولیت من قضایی بوده است ، دادگاههای سازمان های قضایی، نیروهای مسلح و نظارت اداری و .. اما بخشی از کار من حضور در داگاه ویژه روحانیت بود که این خارج از قوه قضائیه است و رئیس و دادستان این دادگاه از جانب امام راحل نصب شده است یعنی بخاطر اهمیتی که این مجموعه دارد، امام فردی را به عنوان حاکم شرع این دادگاه و فردی را به عنوان دادستان این دادگاه تعیین کردند. این موضوع در من نوعی حس مسئولیت ایجاد کرد چون اگر امام راحل فردی را مناسب می دانند که به تخلفات روحانیت رسیدگی کند معلوم است که بنده در آسیب شناسی روحانیت آشنایی داشته ام و این حکم بعد از فوت امام راحل و استقرار رهبری ایت الله خامنه ای هم تنفیذ شد؛ یعنی مقام معظم رهبری به عنوان امام دوم انقلاب این را تایید کردند .
بنابراین ما در زمان هر دو امام انقلاب برای کار آسیب شناسی روحانیت انتخاب شدیم و حدود ۱۸ سال در این مسئولیت بودم. این نوعی در من احساس ایجاد می کرد که در مجلس خبرگان حضور داشته باشم. به خصوص بخاطر مسئله حضور عوامل نفوذی در نهادها که در رسانه ها زیاد مطرح و نمونه هایی برجسته شده بود.
من به عنوان کسی که دو دهه از عمر خود را دادگاه ویژه روحانیت به سر برده ام احساس کردم که ضرورت دارد در این مجلس حضور داشته باشم. البته دعا می کنیم که این شرایط ادامه پیدا کند و تا آخر این دوره اگر هم رای آوردیم به آن مسئله انتخاب رهبر نیازی نباشد و این پرچم به دست حضرت آیت الله العظمی خامنه ای به حضرت ولی عصر تقدیم شود، البته این مسئله را هم باید عرض کنم که مجلس خبرگان جنبه بازدارندگی و پیش گیری هم دارد، چون با بودن این سازوکار تعیین رهبر، دشمن از توطئه علیه رهبر پرهیز می کند.
به هر حال امیدواریم که این وضع تداوم پیدا کند. منتها اگر زمانی تعیین رهبر نیاز شود تجربه بنده در دادگاه ویژه روحانیت و در شناخت از مشکلاتی که در برخی از روحانیون است، می تواند تاثیر داشته باشد. از این جهت من احساس تکلیف کردم که در این چند دوره ثبت نام کنم.
*حاج آقا من جواب سوالم را نگرفتم شما چقدر نتیجه بررسی صلاحیت ها را تاثیرگذار می دانید در اینکه برخی از چهره های شاخص روحانی کاندیدا نشوند؟ مشخصا در این دوره رد صلاحیت چند تا از چهره های مطرح مثل آقایان علوی و روحانی را داشتیم، این ردصلاحیت ها چقدر فضا را سرد می کند در اینکه برخی از روحانیون و علمای شاخص بخواهند وارد عرصه کاندیداتوری شوند؟
ما اشکال این مسئله رانه فقط در انتخابات خبرگان بلکه در انتخابات مجلس شورای اسلامی داریم و انصافا اشکال وارد است. ولی الان چاره ای به غیر از این نیست، اصل وجود شورای نگهبان از امتیازات مهم این نظام ماست که بایستی در انتخابات، صلاحیت فردی که کاندید می شود بررسی شود اگر بررسی نشود عوامل نفوذی دشمن وارد شده و کشور از مسیر صحیح خارج می شود.بنابراین هم شورای نگهبان ضرورت دارد و هم اینکه شورای نگهبان بیشتر از این دقت نظر داشته باشد. اما با این حال معتقدم که کار شورای نگهبان باید باشد و دقت و سخت گیری هم لازم است. لذا سازوکار قانونی که تنظیم شده متناسب نیست و قدیمی است و مشکل امروز را حل نمی کند.
مثلا در یک زمانی که ۲۷۰ نفر نماینده مجلس داریم تصوری که آقایان داشتند این بود که ۵۰۰ نفر یا ۱۰۰۰ ثبت نام می کنند یعنی برای هر کرسی ۳ یا ۴ نفر.
۱۰۰۰ نفر را ۱۲ نفر بین خودشان تقسیم و در ۲۰ روز بررسی می کردند، این کار می شود. اما اگر ۱۰۰۰ نفر ۱۰۰۰۰ نفر شد چه؟ به زحمت انجام می دهند اما اگر ۱۰۰۰۰۰نفر یا یک میلون نفر شد چه؟ ثبت نام که منع قانونی ندارد اما ۱۲ نفر عضو شورای نگهبان که در سنین بالا هم هستند چگونه می توانند در ۲۰ روز بررسی صلاحیت کنند؟
بنابراین این مشکلات از اینجا ناشی می شود و قانون در اینجا بسیار ناقص است و ما هم از مجلس شورای اسلامی و هم شورای نگهبان خواهش می کنیم به عنوان یک مطالبه مردم که بسیاری به این روند معترض هستند و آبروی افراد در اینجا از بین می رود، این مشکل را رفع کنند.
فردی مثلا قاضی است و برای کار قضاوت گزینش شده و برای جان و مال و ناموس مردم اختیار داده شده که قضاوت کند، بعد از ۱۰ سال ۲۰ سال که قاضی بوده در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت می کند می گویند التزام عملی به اسلام ندارد این مسئله برای مردم حیثیتی و دشوار است.
از طرفی آقا دعوت می کنند که کسانی که فکر می کنند در حل مسائل کشور موثر هستند در انتخابات کاندید شوند و مردم با این دید ثبت نام می کنند و با این مسئله مواجه می شوند و شورای نگهبان هم کاری از دستش بر نمی آید چون این مقدار جمعیت را در این بازه زمانی به این شکل بررسی کردن با مشکلات زیادی که وجود دارد، سخت است.
مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان واقعا باید تلاش کنند تا این مشکل را حل کنند. نظارت بر منتخبین چه ریاست جمهوری، چه مجلس و چه خبرگان لازم است و این سازوکار بسیار نادرست حتما باید عوض شود. در واقع به نوعی اذیت کردن مردم است و گاهی دیده شده در جایی بیش از افرادی که ثبت نام کردند، ردصلاحیت شدند و کسانی عدم احراز خوردند که سوابق روشنی دارند.
اگر کسی بوده که مثلا مغازه داشته و کاسبی می کرده و جای دیگر نبوده می گویند تو صلاحیتت احراز نشده است این طبیعی است. اما کسی که چند دوره استاندار، فرماندار و قاضی بوده و مسئولیت های خاصی داشته است می گویند که ما احراز نکردیم. خب چرا احراز نمی کنید؟ بالاخره شما سازوکارهایی در وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و سپاه دارید و باید ابزارهایی داشته باشید. چرا باید این موارد را عدم احراز کنید؟
این برای مردم قابل فهم نیست. لذا باید ابزارهای لازم برای این کار باتوجه به شرایط فعلی که تکنولوژی توسعه پیدا کرده به نحوی که معقول باشد، درست شود؛ یا مدت اضافه شود یا مثل این دفعه که پیش ثبت نام بود انجام شود، این یک مشکل عمومی است و مختص مجلس خبرگان نیست.
*مسئولیت قانون خبرگان دست خود نمایندگان این مجلس است، مثلا می توانند به جای شورای نگهبان نهاد دیگری را قرار دهند و...
نظارت شورای نگهبان، اصل قانون اساسی است و ما نمی توانیم آن را عوض کنیم .
*نه منظورم در موضوع بررسی صلاحیت هاست.
قانون اساسی تصریح کرده است که نظارت بر انتخابات ریاست جمهوری، مجلس و خبرگان با شورای نگهبان است اما این نظارت سازوکار و ابزارش نارساست و این ابزار باید عوض شود. یک نکته مهمی را مطرح کنم، قانون اساسی اصل اجتهاد را در نمایندگان مجلس خبرگان شرط کرده است که در گذشته به روش سنتی از دو راه احراز می شد؛ یکی اینکه افرادی که رهبری حکم دادند و در آن حکم بر اجتهادشان تصریح کرده باشند، یعنی وقتی امام و مقام رهبری حکمی داده بودند که اجتهاد او را احراز کرده بودند دیگر نیازی به امتحان ندارند.
دیگر اینکه طبق قانون امتحان می گیرند تا اجتهاد را احراز کنند. روش سومی وجود دارد که در ادوار مختلف انتخابات خبرگان، شورای محترم نگهبان دوگانه برخورد کرده است. برخی سمت ها هستند به عنوان مثال رئیس دیوان عالی کشور ، دادستان کل کشور و وزیر اطلاعات که شرط احراز آنها اجتهاد است و قانون گفته که اینها باید مجتهد باشند. اگر کسی به عنوان دادستان کل کشور یا وزیر اطلاعات منصوب شد پس اجتهاد او توسط سیستم ما احراز شده است و در مجلس خبرگان شرکت می کند. بسیاری از حقوق دانان معتقدند که او دیگر نیازی به امتحان ندارد .
همانگونه که در مورد نمایندگان مجلس، قانون عالی گفته است که باید فوق لیسانس داشته باشند وقتی مدرک فوق لیسانس از دانشگاه ارائه می دهند دیگر شورای نگهبان بررسی نمی کند که تو امتحان فیزیکی در آن دانشگاه داده ای یا نه، تقلب کردی یا نه و مدرک وی فوق لیسانس تلقی می شود و کنکاش دوباره نمی کنند. فرض بر این است که اعمال نهادها را در حوزه خود محترم بشماریم .
وقتی برای دادستان کل کشور یا رئیس دیوان عالی کشور قانون گفته شده که باید مجتهد باشد و تشخیص آن را به قوه قضائیه محول کرده است و رئیس وقت قوه قضائیه او را به عنوان دادستان و رئیس دیوان منصوب می کند، معلوم است که قانونگذار به آن آقا اینقدر صلاحیت قائل بوده که یک مجتهد را تعیین کند و اگر در تعیین مجتهد مشکل دارید باید به همان قانون ایراد بگیرید.
وقتی قبول کردید که رئیس قوه قضائیه دادستان کل را تعیین کند و مجتهد باشد دیگر نباید بعد از اینکه این آقا در انتخابات خبرگان شرکت کرد، زیر ذره بین قرار دهید و بگویید دوباره امتحان دهد.
این قسمت از عملکرد شورای نگهبان در این دوره و در ادوار گذشته قابل نقد است. در این دوره از برخی از کسانی که دارای اجتهاد در سمت های قانونی بودند از آنها خواسته شده امتحان دهند. به نظر من این وجاهت قانونی ندارد و ای کاش شورای نگهبان عملکردشان را در این زمینه تغییر دهند و به همان شیوه ای که معمول بوده صورت گیرد.
*نکته ای که درباره شورای نگهبان و بررسی صلاحیت مطرح است بحث اعلام دلائل است، نسبت به این موضوع چه نظری دارید، آیا ایراد به شماره نگهبان است وقتی خود نامزدها بگویند که شما دلایل ما را اعلام کنید و شورای نگهبان همچنان ابا کند یا...؟
این ایراد وارد نیست و کار شورای نگهبان کاملا صحیح است. اگر رد صلاحیت شوند و هیچ اقدامی نکنند اشکال وارد است اما رد صلاحیت کنند و اعلام عمومی نکنند و به خود فرد اعلام کنند اینجا اشکال وارد نیست.
چون اعلام عمومی هتک حیثیت یک فرد است و اگر فردی متهم به مسائلی است و اثبات شده و کسی نمی داند و در مجلس یا خبرگان ثبت نام کرده و ما به همه اعلام کنیم؛ درست نیست. برخی هم که به این مسئله گیر می دهند و اعتراض می کنند مغالطه می کنند. خب برادر عزیز به خود شما اعلام شده که دلایل رد صلاحیت چیست و شما که اشکال می گیرید جواب شورای نگهبان را خودتان به رسانه ها بدهید و انتقاد کنید نه اینکه بگویید شما اعلام کنید و این بار را بر دوش شورای نگهبان بگذارید و بگویید که رسانه ای کند این درست نیست. اینکه به هر فردی دلائل رد صلاحیتش را اعلام کنند شرعی و قانونی است ولی اینکه بگویند رسانه ای کنند مغالطه است .
*حاج آقا! بارها گفته شده که منعی برای حضور بانوان و غیر روحانیون در مجلس خبرگان وجود ندارد؛ ولی عملا ما این اتفاق را نمی بینیم و به غیر از آقای اسماعیلی به عنوان نماینده غیرروحانی، خانم و فرد دیگری تاکنون در مجلس خبرگان حضور نداشته، به نظر شما مانعی وجود دارد که تابوی حضور بانوان شکسته شود ؟
منعی ندارد. همان سخت گیری در امتحان است چون امتحان دشواری است و هم اینکه برخی چهره ها نمی آیند ، یک دلیلش همین مورد است. اگر این سازوکار در ۲۰ یا ۳۰ سال پیش آن زمان که تازه از مدرسه بیرون آمده بودند، آمادگی برای امتحان داشتند. ولی مثلا به کسی در ۴۰ سالگی بگویند شنا یا دوچرخه سواری یاد بگیری برایش دشوار است . در اینجا هم وقتی کسی که نماینده ولی فقیه در یک استان است و سمت هایی دارد به او بگویند امتحان دهد برایش مقداری دشوار است. خیلی از آقایان به دلیل اینکه از زمان درس خواندنشان فاصله افتاده، امتحان برایشان دشوار است.
آن آقایان هم من ندیدم جوسازی کنند. خودشان امتحان نمی دهند و اهالی می گویند در مجلس خبرگان شرکت کند و او چشم می گوید اما عملا شرکت نمی کند، چون می بینند که امتحان انجام می شود و امتحان عادلانه ای است و هیچ گونه ملاحظه ای نمی شود؛ یعنی سربرگ جدا می شود و کسی که اوراق را بررسی می کند نمی داند مال کیست، مطالعه می کند و نظر می دهند. من تا آنجا که می شناسم آدم های حاذق ، متدین و عادل هستند و هیچ گونه اعمال نظر نمی شود.
طبعا خانم و آقا ندارد و او مطالعه می کند و می گوید در آن حد نیست. نه تنها خانم ها بلکه آقایان زیادی که شرکت کردند، قبول نشدند. اما مشخص است که آقایان در این زمینه با دقت خاصی برخورد می کنند. آقای اسماعیلی هم به قول شما تابو را شکستند و آمدند و نشان می دهد منعی در این باره وجود ندارد کما اینکه افرادی که در این زمینه تحقیق می کنند باید بدانند کسانی در صلاحیتشان توسط شورای نگهبان احراز نشد که جزو دوستان همین آقایان هستند یعنی در سمت امام جمعه تهران یا جاها و سمت های دیگر بودند.
ولی پذیرفته نشدند که در انتخابات شرکت کنند. این نشان می دهد که هیچ گونه ملاحظه ای نمی کنند. من خودم که شاگرد این بزرگواران بودم شهادت می دهم که مسائل خطی نقشی در این مسئله ندارد. ولی خب سلیقه هایی وجود دارد اینکه کسی که مجتهد است دیگر نیازی نیست دوباره امتحان بگیرند، ولی اینکه مثلا از فلان جریان بود قبول می کنند یا نه این دیگر بی انصافی است.
در انتها از مردم تقاضا می کنم که این انتخابات را جدی بگیرند و حضور حداکثری مردم در انتخابات سرنوشت ساز است. یک پیروزی چشم گیر در انتخابات کار چند جنگ را بر ما آسان می کند و ما را از چند تا جنگ مستغنی می کند.