گروه اندیشه: گرامیداشت و بازخوانی اندیشه دکتر محمدعلی موحد، به همت گروه جامعه شناسی حقوق انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در این نشست ملی که روزهای ۲۳ و ۲۴ بهمن ماه به صورت آنلاین پخش شد، ۱۰ سخنران به ارایه بحث پرداختند.
عباس نعیمی جورشری مدیر گروه جامعهشناسی حقوق در ضرورت بحث به طرح نکاتی پرداخت. وی در اختتامیه سمپوزیوم گفت: «توجه مدون به فضای بین رشته ای یک ضرورت تحقیقاتی در علوم انسانی است که جامعه شناسی حقوق در این فضا قابل پیگیری است. محترم شمردن اندیشمندان و اهل فضل ذیل این رویه قابل تحقق است آنجا که آثار موجود مورد بازخوانی و نقد و بررسی قرار گیرد. بسیار نیکو خواهد بود اگر این گرامیداشت در حیات آن متفکران سرانجام برسد و برخلاف عرف رایج به زمانه ی پس از درگذشت آنها موکول نشود. از جمله آثار فاخر که به جهان بین رشته ای فلسفه، حقوق، جامعه شناسی و تاریخ و ادب تعلق دارد همانا کتاب در «هوای حق و عدالت» است.
او با اشاره به این که« استاد ارجمند دکتر محمدعلی موحد نگارنده این اثر کارنامه ای ارزشمند در حوزه تحقیق و تفحص و ترجمه دارد» به اهمیت گردهمایی پرداخت و افزود: «یکی از شیوه های ارج نهادن به آثار اهل اندیشه بررسی و ارزیابی آثار آنهاست. بسیار مهم خواهد بود که ورود به بحث از زوایای مختلف تخصصی رخ دهد. در این راستا از دانش آموختگانی چند از حوزه های جامعه شناسی، حقوق، علوم سیاسی و الهیات و فلسفه دعوت شده است تا در این همایش به بازخوانی در هوای حق و عدالت همت داشته باشند.»
عباس نعیمی جورشری مدیر گروه جامعهشناسی حقوق
او در باره اهمیت دیگر گردهمایی افزود: «اهمیت دیگر چنین گردهمایی در تعاملی است که متخصصان مختلف در هوای ذهنیت های بینا رشته ای رقم می زنند. نه تنها عیارهای آنها در این سخنان متفاوت است بلکه حتی ساختارهای زبانی متفاوتی را نیز عیان می سازند که خود می تواند سوژه مطالعه فراتحلیل باشد. شنیده شدن یکدیگر و همدلی های فکری که در این فضا رخ می دهد از یک سو، دگمهای تخصصی را کاهش خواهد داد و از سوی دیگر امکان کشف و بروز دریچه های معرفتی جدید را فراهم می کند.»
مدیر گروه جامعه شناسی حقوق افزود: «تدارک چنین نشستی مشکلات فراوان داشت و جمع کردن همکاران ارجمند من از حوزه های پژوهشی متعدد امری دشوار بود که با سعی بسیار، محقق شد. علاوه بر تنوع تخصصی، تنوع سنی نیز لحاظ شد تا استادانی از دو نسل متفاوت در جوار هم قرار گیرند. حضور یکایک این اهالی فضل سزاوار قدردانی است. خاصه اینکه محوریت مشترکی چون «در هوای حق و عدالت» و آرای استاد موحد را بر ضمیر داشته است. بسیار مهم خواهد بود آرای ارایه شده خود محل بازبینی و بازخوانی و بحث مجدد واقع شود بلکه کاروان اندیشه راهی امر استمراری باشد و این نشست ها تداوم یابد.»
درنگی کوتاه در نسبت عدالت و تاریخ
رحیـم محـمدی مدیر گروه جامعهشناسی ایران سخنرانی خود را با موضوع در هوای حق و عدالت؛ از حقوق طبیعی تا حقوق بشر انجام داد. او گفت: «برخلاف تصورات موجود هیچوقت و در هیچ یک از دورانهای قدیم و باستان، درک و فهم ثابت و مشترکی از عدل و عدالت و حتی حق و حقیقت وجود نداشت و تا عصر مدرن نیز درکی از «تاریخِ عدل و عدالت» تکوین نیافته بود و آگاهی تاریخی آن شکل نگرفته بود. بلکه هر یک از اقوام و سیاستها و تمدنها و امتها برحسب جهانبینی و باور و معرفت زمانه و زمینهی خویش یا بر حسب اوضاع و شرایط غالب سیاسی و اقتصادی و اجتماعی درکی منفرد و یگانه از عدالت داشتند (حالا هر معنای مثبت و منفی که میتوانست داشته باشد)، و اتفاقاً آن را اصیل و گاهی جهانی نیز میپنداشتند.»
رحیـم محـمدی مدیر گروه جامعهشناسی ایران
مدیر گروه جامعهم شناسی ایران گفت: «اما با آغاز مدرنیته که بازاندیشی و بازسازی همهی مفاهیم و ارزشهای بنیادی و اساسی مورد توجه قرار گرفت، عدالت نیز چه به عنوان یک مفهوم ذهنی و نظری و چه به عنوان وضعیتی واقعی و ساختاری موضوع بازاندیشی و بازسازی واقع شد. به سخن دیگر در زمانهی مدرن امکانهایی در آگاهی و زبانها و علوم تکوین یافت که هنوز در زبانها و دانشها و علوم دورانهای قدیم و باستان تکوین نیافته بود. در نتیجه در دوران جدید هم درک و فهمی نو و متفاوت از عدالت و حقیقت تکوین یافت و هم تصوری از «تاریخِ عدالت» به وجود آمد و به دنبالش تاریخ عدالت در ابعاد و وجوه و سطوح گوناگون موضوع پژوهش و تفکر واقع شد.»
او نتیجه می گیرد:«بنابراین از این پس معلوم شد که همیشه در میان گروهها و اجتماعات مختلف، فهمها و درکهای چندگانه و پراکنده و حتی متعارض و متضاد از عدالت و حقیقت وجود داشته است و بعضی از اهل پژوهش و تفکر به این نتیجه رسیدند، حقیقت و عدالت در بسیاری از موقعیتهای تاریخی و اجتماعات عامل فریب و ستمگری و اُبژهسازی نیز بوده است. از این رو از این پس به تناسب هر زمان و مکانی پرسیده شد؛ در فلان زمان و مکانِ مشخص عدل و عدالت چه فهمیده میشد؟ یا حق و حقیقت چه بود؟ و چگونه ظهور کرده بود؟ و چگونه دگرگون شد؟ و چه پیامدها و نتایجی داشت؟ بنابراین نگارنده با این رویکرد جهت پاسخگویی فشرده به پرسشهای فوق، مرور بسیار کوتاهی به فهم از عدالت و نظریه عدالت در چهار دوره تاریخیِ یونان باستان، ایران باستان، ایران دوره اسلامی و دوره مدرن انجام داده است.
مروری انتقادی بر کتاب در هوای حق و عدالت
محمدمهدی مجاهدی عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به عنوان دیگر سخنران همایش گفت: «این مقاله مروری انتقادی است بر کتاب در هوای حق و عدالت و دربرگیرندهی چهار بخش است. در بخش نخست، جایگاه ممتاز و متمایز کتاب در جغرافیای ادبیات مرتبط با موضوع کتاب در زبان فارسی بررسی شده است. این کتاب از سویی نمونهای از نثر سلیم ادبی و بیان روشن و روان فارسی برای بیان مقاصد دقیق و معانی علمی در گسترهای گسترده از مباحث ناظر بر حقوق و اخلاق و تاریخ و سیاست است، و از سوی دیگر، بازنمایی درسآموزی از تواضع معرفتی به معنای دقیق کلمه است، یعنی شناختن دقیق قدر و حد و اندازهی سخن که ازجمله در این تعبیر نویسنده بازتافته است: «این کتاب نه فلسفه است و نه حقوق و نه فلسفهٔ حقوق؛ گشت و گذاری است در همهٔ این عوالم، بی هیچ ادعایی در هیچ قلمروِ خاص!» (ص ۳۲). نویسنده همزمان هشدار میدهد که این کتاب نه «مبتدیان» را به کاری میآید و نه بر فضل «منتهیان» میافزاید (ص ۲۲). گروه مخاطب او همهی رهروانی را در بر میگیرد که با مسألهها و نگرانیهای ژرف اخلاقی و معرفتی نویسنده که او را به پروردن این کتاب واداشته، دستبهگریبان اند، مسألهها و نگرانیهایی که او در «پیشگفتار» سودمند کتاب برشمرده است و هنوز پس از برآمدن نزدیک به بیستویک سال بر انتشار در هوای حق و عدالت: از حقوق طبیعی تا حقوق بشر تازه و بهروز است و بر دامنه و ژرفای آنها افزوده شده است. استاد محمدعلی موحد دست خواننده را میگیرد و او را با رشتهها و حلقههای گوناگون مباحثههای درازدامن دربارهی حق، اخلاق، سیاست، عدالت، قانون و حقوق آشنا میکند. در این بخش از این مقاله همچنین، ویژگیهای نثر علمی نویسنده و شیوهی گفتوگویی و تعلیمی او در این کتاب و همچنین شیوهی او در مواجهه با میراث دانشورانهی مسلمانان در کنار معرفی آشناسازانهی او از اندیشههای مدرن بررسی شده است.»
محمدمهدی مجاهدی عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
مجاهدی در سه بخش بعدی این مقاله، صورتبندی کتاب از مفهوم حق، مفهوم حقوق، و مفهوم انسان را مورد سنجش قرار داده و می گوید: ««بخش دوم دربارهی مفهوم حق است. در این کتاب در فصلی مستقل، و همچنین به تفاریق در برخی فصلهای دیگر، به آرای پرشماری دربارهی مفهوم حق و صورتبندیهای گوناگون ازآن اشاره شده است. مثلا اشاراتی دربارهی حق بهمثابهی امتیاز (ازجمله ص ۵۹)، یا اشاراتی دیگر دربارهی حق به عنوان محتوا و مضمون مدعایی که فرد ذیحق دربرابر دیگران میتواند مطرح کند و تکلیفی که بر دوش دیگران برای برآوردن آن مدعا بار میشود(همان، ذیل بحث از حق اخلاقی و حق قانونی). با این حال و با وجود همهی این تفاصیل، در این کتاب یکی از ابهامهای بسیار رایج دربارهی مفهوم حق رفع نشده است، و چهبسا ذکر برخی از دیدگاهها دربارهی حق، بدون آن که بهدقت از این جهت خاص نقد شوند، به ایجاد یا ترسیخ این خطا در ذهن خواننده دامن زده است. منظورم از آن ابهام رایج همان مفهومبندی حق به عنوان یک شیء (reification( یا به تعبیر دیگر، خطای شیءپنداری حق است. این خطا علاوه بر ریشههای ژرف نظری، زمینهای بسیار عام و آماده برای نادیده ماندن و تکثیر و رواج و شیوع دارد. در ادامهی این بخش، این زمینه بحث و بررسی شده است.»
این استاد دانشگاه می افزاید: «بخش بعد دربارهی مفهوم حقوق است. با همهی تفاصیل روشنگری که در این کتاب هست، هیچگاه بهروشنی برای خواننده توضیح داده نشده است که از همان آغاز راه اندیشیدن و سخن گفتن دربارهی حقوق، اگر تمایزی ساده میان دو معنا از حقوق را برجسته نکنیم، «این قافله تا به حشر لنگ است» و دائما بیآنکه بدانیم و بخواهیم، میان سپهرهای معنایی گوناگون حقوق و هالههای دلالتهای مرتبط با هریک غوطه خواهیم خورد و آنها را با هم برخواهیم آمیخت. در این کتاب هم گاهی چنین ابهامهایی هست. سادهترین یا آموزشیترین شکل بیان تمایز مورد نظر تأکید بر تمایز میان حقوقی است که صیغهی مفرد دارد و حقوقی که صیغهی مفرد ندارد. در فارسی و عربی، اولی را برابر rights و دومی را برای law نهادهاند. اولی مجموعهای است از حقها بهمثابهی عنصر مقوم و مفهوم معرف انسانیت تکتک افراد بشر، در حالی که دومی نام دانشی است که مشتقات و ترکیبات و همسایههای معنایی آن به تکنولوژیها یا همان نظامهای حقوقی و قانونی و کارها و وظایف دستگاههای مرتبط با قانون و قانونگذاری مربوط میشود.»
او در ادامه می گوید: «متأسفانه، هنگامی «حقوق بشر» به ابزارهای حقوقی و قانونیِ حقوق بشر تقلیل داده یا فروکاسته میشود، یا ترجمه یا برگردانده میشود، گوهر و خدمت و معنای اصلی حقوق بشر در این نقل و انتقال ناروای معنایی ناپدید و بلکه ساقط میشود (missed in translation) و چیزی که باقی می ماند صورت و پوستهای حقوقی و قانونی است که میتواند تا ابد مورد اعتراض بومیگرایان در روسیه و چین و ایران و دیگر نظامهای سیاسی نا هم فرهنگ با فرهنگ ابزاری حقوق بشر قرار گیرد و همهی داستان به تفاوت فرهنگی فروکاسته و در نهایت، به کورهی نسبی گرایی و چند فرهنگ گرایی سپرده شود.»
مجاهدی در ادامه با ذکر این که «بخش اخیر این مقاله، درمورد مفهوم انسان است، یعنی موضوع مشترک یا سوژهی مشترک حق و عدالت است.» می گوید: « بدون انسان نه حق معنا دارد، نه عدالت. در هر دو عرصهی حق و عدالت، انسان هم حامل (patient) است و هم عامل (agent). و این مطلب در این کتاب ارجمند هم بازتاب یافته است، ولی نه به شیوهای انتقادی و نه به اندازهای که در خور قدر و قیمت و اهمیت این مطلب است. در پرتو مباحث ناظر بر نسل کشی و رویدادهای تلخ و سیاه اخیر میان فلسطینیان و اسرائیل، تکملهای بر بحث دربارهی انسان در زمینهی مباحثه دربارهی حق و عدالت بیفزایم. پس از بیانیهای که در حمایت از اقدامات نسلکشانهی اسرائیل به بهانهی حمایت از حق اسراییل برای دفاع از خویشتن در منازعهی جاری با فلسطینیان به امضای مشترک نیکول دایتلهوف (Nicole Deitelhoff)، راینر فورست (Rainer Forst)، کلاوس گونتر (Klaus Günther)، و یورگن هابرماس (Jürgen Habermas) منتشر شد، عدهای از دانشگاهیان و روشنفکران، ازجمله آصف بیات، هابرماس را خطاب قرار دادند و به او هشدار دادند که حمایت او از اسرائیل با مبانی انسانشناختی و ارزششناختی او و نظریهی اجتماعی و سیاسی او هماهنگ نیست.»
او در ادامه گفت: «حمید دباشی با اشاره به نقد آصف بیات بر هابرماس، استدلال کرد که موضع گیری هابرماس نه تنها با مبانی او ناسازگار نیست، بلکه نتیجهی مستقیم آنها است. دباشی به عناصر دیگریستیزانه در اندیشهی متأخر غربی و خصوصا در فرهنگ فلسفی و سیاسی آلمانی در آستانهی جنگ جهانگیر دوم (به ویژه کارنامهی فکری و سیاسی هیدگر)، و همچنین شرمندگی ملی آلمانیها پس از هولوکاست اشاره کرد و آنها را به عنوان مقوم و شاهد مدعای خود مطرح کرد. با نقد دباشی میتوان همراه شد. ولی این نقد به قدر کافی ریشهای نیست. پرسشهایی که حمید دباشی به آن نمیپردازد یکی این است که ریشههای تاریخی عمیق عناصر دیگریستیز در تاریخ فکر غربیان دربارهی حق و عدالت و دربارهی انسانی که موضوع حق و عدالت است، چیست؟ پرسش دیگر این است که ریشهی نظری این دیگریستیزی چیست؟ به تعبیر دیگر، چرا در خردگراترین، انسانمحورترین، گفتوگوییترین، و حتی دگرخواهانهترین نظریههای سیاسی و فلسفی و حقوقی و جامعهشناختی متفکران غربی، همچنان درونمایههای مسلطی از دیگریستیزی تضمین شده است، چنان که بزرگترین فیلسوف زندهی آلمانی نظیر هابرماس چنین متنی را با همهی دلالتهای انسانستیز آن در حمایت از نسلکشی اسرائیل امضا میکنند؟ به نظر میرسد ریشهی ماجرا به نزاع قدیمی مونیسم دربرابر پلورالیسم (monism vs. pluralism) باز میگردد. در این بخش، پس از صورتبندی مفهوم مونیسم، ریشههای اندیشهی مونیستی را از دوران باستان تا امروز در اندیشهی غربی پی گرفته شده است و تسلط آن بر اندیشهی سیاسی امروزین نشان داده میشود.»
حق و مبنای آن با نگاهی به نظریه های مؤید و نافیِ حق
زهره رحمانی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد بندر انزلی گفت:« یکی از بخشهای مهم تاریخ حیات بشر نمایانگر تلاش آدمیان برای تضمین، رعایت و احترام به حقوق همه انسانهاست. موضوع اساسی و قابل توجه در این میان، پایهگذاری یک نظریه حقِ مبتنی بر کرامت ذاتی بشر و داشتن قدرت اراده و انتخاب است و در این راستا توجه به نظریههای مؤید حقها مانند نظریه حقوق طبیعی، نظریههای آزادیگرا و برابریگرای کانتی، نظریه قراردادگرا که به یک معنا حیثیت و شأن انسانی افراد را به رسمیت می شناسند و نظریههای نافی حق مانند نظریه محافظه کاری، نظریه سودانگاری، نظریه نسبیگرای فرهنگی، نظریه پوزیتیویسم حقوقی ونظریه فضیلتگرا که یا ناقض کرامت ذاتی انسانها هستند یعنی در بنیاد ناقضاند و یا قیم مآبند ( البته نه لزوماً )، بدین معنا که فاعلیت اخلاقی انسانها را برنمیتابند، ارزشمند میباشد.»
او افزود:« کتاب در هوای حق و عدالت دکتر محمدعلی موحد، اثری بیبدیل، روان و رسا در نوع خود بوده و مملوّ از نشانههای خرد، اعتدال، بینش و استدلال است که در حوزه فلسفه حق، فلسفه حقوق، حقوق اساسی، حقوق شهروندی، تاریخ و ادبیات و غیره میتوان بهرههای فراوان از آن برد. در این کتاب از اندیشمندان بزرگی چون جان لاک، ایمانوئل کانت، توماس هابز، ژان ژاک روسو، جان رالز، رابرت نوزیک، رونالد دورکین، لان فولر سخن به میان آمده است. استاد موحد از حق ذاتی بشر با مبنای حقوق طبیعی شروع میکند و سه ویژگی برای آن ذکر مینماید: جهانشمولی، ضرورت و ثبات. در بحث از دولت، به دولت حداقلی نظر داشته و آن را شرّ غیرقابل اجتنابی میداند که به حکم ضرورت بدان گردن نهاده و لذا باید به حداقل آن قناعت ورزید. وی بر این باور است که فضای عاری از دوراندیشی از جانب دولت، راه را بر عقلانیت و اعتدال خواهد بست و در این راستا به نظر میرسد که همنوا با لیبرتارینها قائل به محدودیت دولتها حتی در توزیع برابر منابع جهت تأمین عدالت و تعدیل نابرابریهای اجتماعی است.»
انگارهٔ حق در شرع شیعه و نسبت آن با امر سیاسی
حمیدرضا اثیمی دکترای حقوق جزا و جرمشناسی نیز معتقد بود « فقهای شیعه، به دلیل دوری تاریخی از حکومت، انبوه تولیدات را خویش در حیطهٔ حقوق خصوصی متمرکز کرده بودند. از اینرو، در زمان رویارویی فقها با انگارههای وارداتی از غرب و جنبش مشروطهخواهی، ایشان مجبور شدند تا برای یافتن پایگاهی برای امر سیاسی در فقه، به حوزهٔ حقوقی خصوصی رفته و از آن به اصطیاد قواعد سیاسی اقدام کنند. از این چشمانداز، حق، درواقع در مقام فقدان حکم تکلیفی حرمت یا وجوب معنا میشود و برای صاحب آن اختیار تصرف و تصمیمگیری به همراه میآورد. بنابراین، به باور فقهای هواخواه مشروطه، مسلمانان میتوانند در مواردی که نص شرعی در خصوص تکلیف دینی وجود ندارد، آزادانه در حوزهٔ خصوصی خود تصرف کنند.»
او در ادامه می افزاید: «با اینحال، فقدان مرز مشخص در خصوص ماهیت منصوصات و غیرمنصوصات دینی، باعث شد که مرزهای تصرف آزادانهٔ مسلمانان در قلمرو عمومی بخشی از چالشهای حلناپذیر حکومت در ایران باقی بماند. از طرف دیگر، عدم پردازش مفاهیم وارداتی از غرب و فقدان فهم درست در خصوص تعارض آنها با شرع موجب شد تا ورود آنها به نظام حقوقی در ایران، دستگاه حقوقی را در گام نخست، بحرانزده سازد و در ادامه، تصمیمگیران کوشیدند تا آن نهادهای وارداتی را، با قصد غلبهٔ بر اختلال دستگاهی، از معنای خاستگاهی خویش تهی سازند.»
بومیگرایی در آسمان ابری حق و عدالت: درخششهای تیره قانون اساسیگرایی
علیاکبر گرجی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی در سخنان خود، به این که «انسان از حق و با حق زاده میشود و باید بتواند در طول حیات خویش با حق و آزادی زندگی کند» اشاره کرد و گفت: «زیستجهان بدون حق و آزادی، به جهنمی میماند که ارزش زیستن ندارد. حق و آزادی همزاد آدمی است و برای برخورداری از آن هیچ دلیل دیگری لازم نیست.جهانشمول بودن(فراگیر، همهشمول، همگانی)، حقوق و آزادیهای بشری ریشه در این تفکر دارد که انسان به صرف انسانبودن و فارغ از تعلقات و عرضیات جغرافیایی، قومیتی، دینی، نژادی، جنسیتی و زبانی دارای حقوق و آزادیهای سلب ناشدنی است. این حقها و آزادیها، افزون بر جهانشمولی از ویژگی دیگری برخوردارند که میتوان آن را بههم پیوستگی نامید. حقها و آزادیها را نمیتوان به بهانههایی مانند بومیگرایی زیر ضرب تعرض و تجاوز برد.»
علیاکبر گرجی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی
او در ادامه افزود:«قانون اساسیگرایی خورشید درخشانی در تاریخ رشد انسان است، اما نباید به بهانهی آن جهانشمولی و بههمپیوستگی حقوق بشر را زیر سوال برد، زیرا نتیجه این کار، چنانکه در دیباچه اعلامیه جهانی تصریح شده، "بیاعتنایی و تحقیر حقوق انسان، به رنجافکندن وجدان آدمی و تداوم هراس و نیازمندی" اوست. در فرصت پیش رو، با نیمنگاهی به کتاب بینظیر "در هوای حق و عدالت" اثر استاد محمدعلی موحد، خواهیم کوشید مساله بومیگرایی حقوق بشری را مورد واکاوی و بازاندیشی قرار دهیم و به برخی از درخششهای تیره قانون اساسیگرایی اشاره کنیم.»
ارزیابی کتاب «در هوای حق و عدالت» از منظر سنت برساختگرایی اجتماعی
سپیده میرمجیدی عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی از دیگر سخنرانان این همایش بود. او گفت: « ارزیابی کتاب در هوای حق و عدالت نوشته استاد گرانقدر جناب آقای دکتر محمدعلی موحد؛ که خود آمیزهای از حقوق، تاریخ، فلسفه، شعر و عرفانند؛ به یقین کار دشواری است. از اینرو، سعی شد تا تنها در حد بضاعت علمی و با در نظر داشت تخصص و علاقه نگارنده در زمینه جرمشناسی انتقادی، ملاحظاتی ارائه شود.
از این منظر، آنچه بیش از هرچیز محل تأمل بود، کاربست الفاظ قانون، حقوق و جرم در کتاب چنان بود که گویی کاملا واضح اند و لازم نیست در مورد آنچه راجع به چیستی و چگونگی خلق جرم بدیهی و عقل سلیمی انگاشته میشود، ابدا تردید کرد. لذا، نوعی نگاه انتقادی به نحوهی برساخت و خلق جرم و کیفر در جامعه اتخاذ شد. بدین منظور ضروری بود برداشتی نسبیگرایانه از معانی فوق جایگزین برداشتی مطلق از آنها گردد. به دیگر سخن، تحلیلهای سنتی از قانون و جرم و مفهومسازیهای متعارفی که در جای جای کتاب به چشم میخورد، در این رویکرد انتقادی به عنوان مجموعهای انتزاعی و مستقل از قواعد رد و به جای آن، برداشتی جایگزین شد که از آن با عنوان قانون/جرم/کیفر/حق در عمل یاد میشود.»
حق کرامت انسان و تضمین حقوق بشر؛ برداشتی آزاد از کتاب در هوای حق و عدالت
سخنان الناز پروانه زاد استادیارعلوم سیاسی دانشگاه بجنورد نیز همچون دیگر سخنرانی های انجام شده در همایش دارای نکته های جدید و تازه بود. او در باره کتاب «درهوای حق و عدالت» گفت: «دکتر محمدعلی موحد از جمله اندیشمندانی است که با مفهوم «حق»، نقش «حقوق» و نسبت آن با «تکالیف»، آشنایی مکفی و قابل توجهی دارد. کتاب «در هوای حق و عدالت» گلگشتی حکمت آلود است که در سال ۱۳۸۱ به سفارش اداره گفت وگوی تمدن ها در آن دوره نوشته و به زیور طبع آراسته شد.»
این استادیار علوم سیاسی دانشگاه بجنورد گفت: «رابطه قلبی موحد با مقولات حق و عدالت و معرفت شناسی قوانین موضوعه موجب شد تا او فردی مصلح باشد که در رابطه با اصلاح قوانین به سود جامعه مدنی قلم می زند. او که اعلامیه جهانی حقوق بشر را به تناسب روابط خارجه در دوره خود- و به مثابه یک میثاق بین المللی معرفی می کند- خیلی زود مطمح نظر جریان های سیاسی قرار گرفت تا در زمره این و آن قرار گیرد. اما با کنکاشی مختصر می توان فهمید که نویسنده کتاب را نمی توان چونان یک کنش گر ورزیده یا فعال سیاسی در راستای امیال احزاب شناخت، بلکه انصاف و میانه روی او در فرایندهای سیاسی افراط گرایانه و تفریطی ناشی از اطلاعات دقیق و عمیقی بود که از ماهیت حق در هستی داشت و انسان را همچون «ذی حق» ی که در عین حال فاعل «من علی الحق» نیز هست، مورد تکریم قرار می داد و مایل به گسترش صلح و صفا و توسعه روابط در میان ملل جهان بود.»
او افزود: «نقد و بررسی فنی و تخصصی آثار موحد کاری است نسبتا دشوار که در خلال تبیین هستی شناسانه مفاهیم حقوقی به سختی صورت می پذیرد. به ویژه چون دامنه این مباحث بسیار گسترده است و اساسا مفاهیم حقوقی دال بر نتایج خویشند، مواجهه نقادانه با آثار این نویسنده، نافی نگاه تایید آمیز به مولفه هایی خواهد بود که آدمی را موجودی شریف می داند و برای این شرافت قائل به «حق تضمین» است. لذا مهم ترین نقدی که می توان متوجه این متفکر جامع الاطراف دانست، انتخاب قالب تجمیعی برای معانی و مفاهیمی است که اغلب معرفت شناسی آنها در هستی شناسی شان ملفوف است؛ چنین تساوقی ما را بر آن می دارد از خود بپرسیم سخن گفتن از همه چیز به چه معناست؟ آیا بهتر نبود استاد موحد به جای نُه فصل با معانی مختلف- اما با ریشه ای نسبتا واحد- کوتاه تر می نوشت و نوشته خود را به مقصدی معلوم می رساند؟»
او در ادامه گفت: «بنده در تدوین و تنظیم سخنانم، بحث حقوق بشر را به «حق کرامت انسان» و «تضمین حقوق بشر» در حلقه های قدرت سیاسی معطوف کرده و نوشته خود را با قالبی مشخص، در سه بخش ارائه نمودم. حداقل برای نقد و برررسی یک کتاب مختلف الاضلاع که در صور تبیینی- و کمتر تحلیلی- بیان شده است و مقولات آن را نه می توان نفی کرد و نه برای اثبات شان نیازی به دلالت های نوآورانه هست، شاید هم قدمی با استاد موحد بهترین کاری باشد که از یک دانش آموخته سیاسی قابل درک است. بنابراین مطلب خود را با عنوان «حق کرامت انسان و تضمین حقوق بشر» در سه بخش سامان دادم: بخش اول را به تعریف برخی مفاهیم اختصاص دادم و البته در موانست با نویسنده «در هوای حق و عدالت» به اصل بزرگداشت کرامت انسان پرداخته ام و آن را ذیل حقوق مسلمی که برای هر انسان قابل تصور است، مورد بحث قرار داده و برخی از فرازها را با آنچه ایشان در کتاب آدرس داده اند همسو ساخته ام.»
استادیارعلوم سیاسی دانشگاه بجنورد در باره بخش دوم و سوم نقد خود گفت: «در بخش دوم، ویژگی های جامعه ای مفروض را که از سر دلسوزی و ترحم و شفقت، انسان ها حقوق هم را رعایت می کنند با جوامع توسعه یافته که در مبانی فلسفه و علم حقوق، و قانونی کردن قواعد زیست اجتماعی در کنار اخلاقی هدفمند، به ثباتی نسبی در امور قضا و قانون رسیده اند مقایسه کرده و تفاوت های فکری و رفتاری آن ها را مورد بحث قرار داده ام. در این بخش به حقوق بشر توجهی خاص می شود و به خصوص آنچه ذیل عبارت کلیدی «تضمین حقوق بشر» قابل درک است، اجمالا مورد تحلیل قرار می گیرد. در بخش سوم، بیراهه های نقض حقوق بشر ارزیابی می شوند و همچنانکه در کتاب محمدعلی موحد هم به نوعی دیگر بیان شده، نقش ایجابی و سلبی دولت ها- به ویژه دولت هایی با رویکرد سیاسی به حقوق بشر- را بررسی کرده ایم. این مقطع، سیاسی ترین مطالب کتاب «در هوای حق و عدالت» را در خود جای داده است، اما چون سخن از وضع قوانین و صحت اجرای آن ها در میان حلقه هایی است که منظومه سیاسی دولت ها بر آن نظارت می کند، بنابراین نمی توان حکم یک کنش گر سیاسی یا نویسنده ای ملازم با جریان های سیاسی را بر محمد علی موحد صادق دانست و وجهه حِکمی و حقوقی وی را که در ایجاد تعادل اجتماعی بسیار موثر است از او دریغ نمود.»
نسبت حق و تکلیف نزد محمدعلی موحد و سیمون وی
امینرضا نوشین مدرس دانشگاه و فلسفه پژوه کتاب درهوای حق و عدالت را از زاویه نگاه فیلسوفان و حقوقدان مورد بررسی قرار داد و گفت: «بررسی نسبت حق و تکلیف موضوعی است که هماره اذهان فیلسوفان و حقوقدانان را به خود مشغول داشته و معرکه آرا بوده است. از این رو عجیب نیست که این موضوع، در کنار فراوان موضوعات دیگر، در کتاب "در هوای حق و عدالت" مورد توجه نویسنده محترم قرار گرفته است. گرچه دیدگاهها در این باب متعدد، متنوع و بعضا دورازهماند، دیدگاه یکی از متفکران نامبردار نسبتا معاصر، "سیمون وی" تا اندازه زیاد بدیع و بعید به نظر میرسد و از اینرو محتاج بحث و بررسی است. دیدگاه متفکر نامبرده، متفاوت با دیدگاه طرح شده توسط موحد در کتاب فوقالذکر است.سیمون وی با انکار تناسب بین حق و تکلیف، به اولویت و مطلقیت تکلیف یا وظیفه معتقد بود و انسان را اصالتا و بالذات موجودی مکلف میدانست. موجودی که فارغ از هرگونه حقوق، وظائفی بر ذمه دارد. این درحالی است که ظاهرا موحد، به مرام مختار عموم و باور به تناسب بین حق و تکلیف قائل است. اما چرا؟»
این مدرس دانشگاه و فلسفه پژوه گفت: «در پاسخ به این پرسش باید به ثنویت اخلاقی ناظر به احسانمحوری و عدالتمحوری یا تفاوت نظامهای اخلاقی احسانمحور و عدالتمحور ارجاع داد. وی، با احسانمحوری و موحد، با عدالتمحوری به چنان نتایج متفاوت دست یافتهاند.ثنویتی که با آن، دو نظام اخلاقی، یکی احسانمحور و دیگری عدالتمحور ظهور یافته است.
روشن است که مقایسه دیدگاههای وی و موحد، نه تنها به فهم بیشتر هر دو موضع یاد شده میانجامد و نوری هرچند کم فروغ بر وجه تعلیل نسبت بین حق و تکلیف میافکند بلکه به ما کمک میکند که از این رهگذر بیش از پیش، مرزهای متمایز کننده نظامهای اخلاقی احسانمحور و عدالتمحور را بکاویم و بشناسیم.»
محمدعلی موحد و مسئله امکان/ امتناع همنشینی آزادی و عدالت
مختار نوری دکترای علوم سیاسی و مدیر گروه روندهای فکری مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه در سخنان خود به موضوع امکان / امتناع هم نشینی آزادی و عدالت پرداخت و گفت: «بحث من در این نشست و ذیل مباحثی که استاد گرانسنگمان محمدعلی موحد با یک قرن زندگی پربار و در قالب ده فصل در کتاب " در هوای حق و عدالت" در انداخته است، به "امکان/ امتناع همنشینی آزادی و عدالت در جهانزیست معاصر ما" اختصاص دارد. هدف رهایی از افراط و تفریطهای دو طیف فکری و سیاسی چپاندیش و راستگراست که دو غایت سترگ جهان سیاست یعنی آزادی و عدالت را در تقابل با هم نشانده و آنها را بازیچه کشمکش و بازیهای کودکانه خود ساختهاند! دو غایتی که انسان برای جلوگیری از حقیر شدن( آزادی) و فقیر شدن (عدالت)، سخت و چون نان شب به آنها محتاج است.»
او در ادامه افزود: «من این را میدانم که وزن علمی و اخلاقی شخصیت روزگار دیدهای چون موحد بسیار بیشتر از بنده و امثال بنده است، اما خصلت اساتید بزرگ این است که باب گفت وگو را همچنان برای نسلهای جوانتر نیز باز میگذارند و هراسی از نقد شدن ندارند و بادیگاردگونه بر درگاههای فکر و اندیشه نمیایستند. من چنانکه موحد بیان داشته، نه از مبتدیانی هستم که الفبای حق و عدالت را ندانم و نه از منتهیانی که هفت شهر عشق را با جفت پر پرواز حق و عدالت گشتهاند، من نیز در این میان خوش دست و پایی میزنم و در هوای حق و عدالت ترسیم شده توسط موحد که از بخت بد توسط صاحبان قدرت سیاسی از ما سلب شده میکوشم امکان زندگی نیک، حقطلبانه و شایسته را بیایم و به علاقه مندان این نوع مباحث معرفی کنم.»
مختار نوری در ادامه نظر خودش را در باره کتاب این گونه بیان می کند: «به نظر من کتاب موحد شبیه باغ بزرگی است با میوههای رنگارنگ، باغی که اندیشههای متفکران مختلف در یک بازه زمانی دراز دامنه از دوران قدیم تا جدید و معاصر میوههای خوشطعم آن هستند و هر کسی میتواند میوه خود را از باغ موحد بچیند. اگرچه موحد به سیاق بسیاری از ما ایرانیان بر مقوله حق تاکید ورزیده است، اما چه خوب بود به همراه همیشگی حق یعنی تکلیف هم توجه شود، چرا که این از خصوصیات جوامع بسامان است که در هوای حق و تکلیف زندگی میکنند. درست است که در طول یک قرن اخیر همواره حقوق شهروندی ما ایرانیان پایمال شده است، اما ما ضمن طلب کردن حق و حقوق فردی و شهروندی خویش، باید کمر همت برای انجام تکالیف شهروندیمان نیز ببندیم و خود را از تکلیفگریزیهای رایج در جامعه دور کنیم. با چنین اوصافی که اثر موحد دارد و با توجه به خصلت دایرهالمعارفی در هوای حق و عدالت، من بیشتر میکوشم بر مباحث فصل هفتم کتاب با عنوان " نگرشهای تازه در بحث عدالت" متمرکز شوم و یافتههای این استاد ارجمند ایرانی را در پیوند با آنچه متفکران شهیر و نامداری چون جان راولز و اجتماعگرایانی چون السدیر مکاینتایر، مایکل سندل، مایکل والزر و چارلز تیلور در حدود ۵۵ سال (از ابتدای دهه ۱۹۷۰ میلادی که نظریه عدالت رالز انتشار یافت و پس از آن) اخیر پیرامون مقولاتی چون آزادی، عدالت، خیر و مواردی از این دست مطرح ساختهاند مورد بحث و بررسی قرار دهم تا ببینیم داستان از چه قرار است.»
این مدیر گروه روندهای فکری مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه گفت: «بنده به عنوان دانشجویی پیگیر و دغدغهمند که در هوای حق و عدالت نفس میکشد و به پیروی از راولز عدالت را فضیلت نخست نهادهای اجتماعی میدانم، در طی یک دهه اخیر بیشتر وقت و زندگی ام را صرف فلسفه رالزی و پسارالزی ساختهام و تا حدی از ادبیات و آثار این حوزه اطلاع دارم. برداشت من از مباحث مطرح شده در فصل هفتم کتاب این است که موحد به خوبی دعوای آزادی و عدالت مطرح شده در اندیشه راولز را فهم کرده است و از منتقدان اجتماعگرای او نیز شناخت کافی دارد. چنانکه میدانیم، نظریه عدالت به مثابه انصاف راولز و تکاپوی او در آشتی دادن دو بال چپ و راست مدرنیته و همنشینی آزادی و عدالت کار ماندگاری بود که زمینهساز احیای فلسفه سیاسی به عنوان دانشی مرده به تعبیر پیتر لاسلت در اواخر قرن بیستم شد. کاری که موحد نیز اهمیت و ضرورت آن را برای جامعه ایرانی درک کرده است و به دقت ابعاد و زوایای کلی و امهات آن را در قالب فصلی از کتابش ترسیم کرده است.توجه داشته باشیم که موحد کتابش را در اوایل دهه ۱۳۸۰ منتشر ساخته است، زمانی که هنوز هیچ یک از آثار راولز، سندل و رابرت نوزیک و برخی دیگر از متفکران این حوزه به زبان فارسی ترجمه نشده بود. باور من این است که در آن مقطع نوع نگاه موحد به این مباحث نگاه تازه و جدیدی بوده است و مباحث طرح شده توسط وی نشانگر تسلط او بر ادبیات موجود در این حوزه است. عمرش درازتر باد.»