به گزارش خبرداغ ، مرجان احمدی: محسن کوهکن، فعال سیاسی اصولگرا و عضو جبهه پیروان خط امام و رهبری که سابقه ۸ سال حضور در هیئت رئیسه ادوار مجلس را در کارنامه دارد و ۴ دوره نیز نماینده بوده است، چم و خم و ریزهکاریهای «نماینده مجلس» بودن را خوب بلد است. با بیشتر روسای مجالس ۱۱ دوره از نزدیک نشست و برخواست داشته و از هر کدام خاطره های ناگفته زیادی دارد.
او با حضور در «کافه خبر» خبرگزاری خبرآنلاین، بیانات انتخاباتی رهبر انقلاب و چالش های کارکردی مجالس را تحلیل میکند، از ماجرای اخراج مسیح علینژاد از مجلس، تعریف و تمجید یک رئیس مجلس از پدر همسرش و ماجرای عزل یک مدیرکل مجلس توسط ناطق نوری می گوید، و اینکه محمدرضا باهنر ریاستطلب نیست و مجلس را میتوان طوری اداره کرد که بعضی از کلمه «پادگانی» استفاده نکنند.
مشروح گفتوگو با محسن کوهکن در کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین را در ادامه بخوانید.
***********
*آقای کوهکن؛ تحلیل شما از سخنان اخیر رهبر انقلاب درباره انتخابات و توصیههایی که درباره افزایش مشارکت داشتند، چیست؟
در چندین دوره انتخابات که در کشور برگزار شده است، تا آنجاییکه به خاطر دارم، دو یا سه ماه مانده با انتخابات مقام معظم رهبری به نوعی بحث انتخابات را مطرح کرده و توصیه و تاکید می کردند. این دفعه برداشت من این است که زودتر این مسئله را مطرح کردند. ایشان در فروردینماه و در ابتدای امسال یعنی حدودا یک سال مانده به زمان انتخابات، بسیار ساده و روان چهار کلمه را به کار بردند. آنچه که نقل شده و شنیدیم و بحث های جدیدی که چند روز پیش مطرح کردند، همان ۴ تا مولفه بود، اما ترتیب این ۴ مولفه فرق کرده است که برای من جالب بود.
اگر اشتباه نکنم ایشان اول مسئله مشارکت را مطرح کردند، بعد امنیت، سلامت و در آخر رقابت. برای کسانی که آشنا هستند، این مسائل و قضایا و اتفاقاتی که در گذشته افتاده مد نظرشان بود، می دانستند که ارتباط تنگاتنگی با این ۴ کلمه است. یعنی افزایش مشارکت از دل رقابت سالم و جدی بیرون می آید. شکل انتخابات و نهایتا حضور مردم و فعالیت های انتخاباتی در تهران متفاوت از جاهای دیگر است. ۵ یا ۶ مرکز استان که ۴ تا ۶ نماینده دارند، آهنگ خاص خود را هم دارد. باقی معمولا چند حوزه دو نفر و بیشتر حوزهها تک نفری هستند. در آنجا شاید عوامل دیگری در امر مشارکت موثر باشند.من وجود آقای باهنر را برای مجلس بسیار مفید می دانم. ایشان هفت سال هیات رئیسه بود و یک سال معاونت تدوین قوانین را برعهده داشتند. من ایشان را در مجلس کسی یافتم که بر مصالح کشور با یک دید کلان میایستد. یعنی اگر ۱۸۰ و ۲۰۰ نماینده مثل آن داشته باشیم خیلی وضعمان بهتر می شود اما نیست.
در زمینه بحث سلامت انتخابات همیشه افراد آن طرف مرز در انتخابات تحرکاتی دارند و در زمان بررسی صلاحیت ها هم حرف هایی می زنند تا انتخابات برگزار می شود. من استنباطم از فرمایشات رهبری این بود که احتمالا آنها اینبار هم برای ما برنامه دارند که اگر بشود امنیت فیزیکی انتخابات را بهم بزنند.
در انتخابات گذشته مجلس یکی از عوامل و نه ۱۰۰ درصد اما بی تاثیر در کاهش مشارکت نبود، بحث کرونا بود. اگر خاطرتان باشد حتی مرحله دوم انتخابات در زمان خود برگزار نشد و در شهریورماه برگزار شد. خود همان به نوعی امنیت بود اما امنیت سلامت؛ یعنی به خاطر امنیت سلامت مردم باید محدودیت هایی از نظر فاصله و ورود و خروج رعایت می کردند و عده ای هم می گفتند از اینکه به خاطر کرونا در صف انتخابات برویم نگرانی هایی دارند.
الان که خوشبختانه کرونا نیست؛ پس بحث امنیت می تواند مولفه های دیگر داشته باشد. وقتی ایشان مطرح می کنند، خطاب ایشان عمدتا برای این بخش امنیت با دستگاههای امنیتی است و خیلی کاری با احزاب و رسانه ها و ... ندارند تا تدابیر لازم را اندیشه شود. امنیت فیزیکی فقط منظور همان امنیت روز برگزاری انتخابات نیست؛ یعنی اگر اتفاقاتی رخ دهد که رقبا به جای رقابت سالم و به طور مثال انجام مناظره و بحث برای حضور به تخاصم و درگیری کشیده شوند، خود این هم بر روی امنیت اثر می گذارد.
بنابراین بخش عمده بحث سلامت انتخابات به دستگاههای اجرایی و نظارت باز می گردد که دقت کنند انتخابات بدون خدشه در سلامت برگزار شود. البته داوطلبان و طرفداران آنها هم طرف خطاب هستند چون اگر تخلفات در حدی باشد که سلامت یک حوزه هم را زیر سوال ببرد به همان میزان سلامت به خطر افتاده است؛ ولو یک یا دو حوزه باشد که معمولا طبق قانون قبلا هم سابقه داشته که حوزه هایی که اتفاقی رخ داده، آراء باطل شده است.
در بحث رقابت هم باید گفت که رقابت انتخاباتی به معنای رقابتِ داخلی یک سلیقه سیاسی نیست. وقتی می گویند رقابت در امر انتخابات است، معنا و مفهومش این است همه کسانی که با قانون انتخابات ورود پیدا کرده و تایید صلاحیت می شوند، وابسته به هر جریان سیاسی که باشند، رقابت کنند.
در سخنان پیشین رهبری رقابتی که آخر گفته شده بود، بعد از مشارکت آمد. سپس ایشان تصریح کردند که رقابت آنچه که مطرح شده است، رقابت میان جناح ها است یعنی جناح هایی که هستند. حتی ایشان از کلمه (اگر اشتباه نکنم) جناح استفاده کردند.
وقتی تنور انتخابات گرم شد، حرف زیاد زده می شود، مناظره و مخالفت و موافقت دارید. به هر جهت به سمت و سویی می رود (به خصوص با تجربه ای که هم داوطلبان و هم مردم دارند،) که داوطلبان را به مهمیز سوال کردن بکشاند. یک اشکالی در فرهنگ عمومی ما مردم است که کمتر به سمت وسوی اینکه از داوطلبین سوال کنند، می روند. اگر هم سوالی بوده، عمدتا سیاسی و جناحی است.
مثلا من در ۴ دوره مجلس بودم و چندین دوره داوطلب بودم، یاد ندارم جایی آقا یا خانمی از من بپرسد که شما که داوطلب مجلس شدید و می خواهید مجلس بروید، همان ابتدا سوگند می خورید به کلام الله که به قانون اساسی پایبند باشید، بگویید قانون اساسی را چندبار خوانده اید؟ منظور از خواندن نه اینکه تنها از آن عبور کنید. مثلا وقتی مبحث اقتصادی را ورود پیدا کردید قانون اساسی چه می گوید؛ هیچ کس چنین سوالی نکرد. حدود ۹۵ درصد مباحث مردم هم مطالباتی است که باید از شوراهای شهر و روستا کنند.
الان سطح بحث ها و حرف ها در عموم مجامع در تراز مجلس شورای اسلامی نیست. اگر بخواهید مجلس قوی تشکیل شود چه اتفاقی باید رخ دهد؟ تراز این بحث ها باید به تراز مجلس نزدیک شود.
شاید بد نیست بدانید در مجلس بحثی به نام قوانین متروکه داریم. یعنی مصوبه ای تبدیل به قانون شده اما چون زمینه اجرایی این قانون فراهم نشده است، حالا یا دولت تخطی کرده و یا هر عنوان دیگر، ۱۰ سال گذشته و این قانون اجرا نشده است و جزو قوانین متروکه شدند که اصلا اجرا نمی شوند؛ اما باید مجلس قوی و توانمند سر کار باشد که چنین نشود.بعید می دانم در این دوره انتخابات مجلس دو لیست بیرون بیاید. هم اصولگرا و هم اصلاح طلب سخت می دانم که یک لیست بیرون بدهند. غیر ممکن نیست و بر اساس اطلاعاتی که دارم می گویم سخت است.
در مجموع از نظر تهیه قانون به نسبت دوره ها و سال های بعد از پیروزی انقلاب از کشورهای دارای مجالسی هستیم که خیلی قانون تصویب کردیم. یکی از دلایل آن شاید این باشد که مسیر روی میز گذاشتن طرح و یا لوایح برای تبدیل شدن به مصوبه خیلی راحت و روان است.
*رهبری نسبت به روی کار آمدن مجلس ضعیف هم هشدار دادند…
بله، مقام معظم رهبری به درستی اشاره فرمودند، مجلس تمام وجه چه ویژگی هایی دارد؟ مجلس توانمند حواسش جمع است که خروجی اش آنهم با اولویت بندی حل مشکلات کشور ، ریل گذاری برای دولت باشد. باید نه اهل تملق گویی دولت باشد نه اهل مچ گیری از دولت. دولت هم خطش باشد یا نه مهم نیست. وارد بحث های کارشناسی شود.
بنده که ۴ دوره تجربه مجلس را دارم دقت کردم چه در کمیسیون ها و چه در مجلس هرگاه بحث ها ۱۰۰ درصد کارشناسی و تخصصی می شده، مخالف و موافقها عمدتا مرزبندیهای سیاسی و جناحی را بهم ریختند و این موضوع را مثبت ارزیابی میکنم.
*مشخصا عملکرد مجلس یازدهم را با توجه به مواردی که اشاره کردید، چطور ارزیابی میکنید؟
وقتی بخواهیم مجلس را ارزیابی کنیم و به نوعی در فرمایشات رهبری هم بوده، باید خروجی را نگاه کنیم. زمانی یکی از دوستان میگفت که میان مدیریت در دستگاه اجرایی و قضایی و مجلس، مدیریت در مجلس بسیار مشکل است، خیلی انرژی صرف می کند و قابل مقایسه نیست. چرا؟ چون رئیسجمهور وزرایش را انتخاب کرده و با آنها جور دیگری مسائل را طرح میکند اما آیا هیات رئیسه مجلس می تواند به کسی بگوید کافی است دیگر حرف نزن؟ نماینده میگوید من ۱۰ دقیقه وقت برای حرف زدن دارم و شما رئیس مجلس کاری نمیتوانی بکنی!
حتی اگر نماینده تشخیص دهد بحثی مطابق آیین نامه نیست، تذکر آیین نامه می دهد، تذکر اگر وارد بود، باید ترتیب اثر داده شود. یعنی باید مذاکرات را قطع کنند، تذکر را بشنوند و ترتیب اثر دهند. اگر رئیس مجلس گفت تذکر وارد است باید ترتیب اثر دهد و نمی تواند از روی آن رد شود. پس این نوع مدیریت سخت است.
بنده معتقدم از ۲۹۰ نماینده مجلس ۲۷۰ نماینده کار مجلسی انجام نمی دهند و این شامل همه ادوار مجلس میشود(به جز دوره اول که فضا و بحثش کمی فرق میکرد). نمی گویم که کار بدی می کنند، می گویم کار مجلسی نمی کنند. یک مجلس امکان دارد مجلس انقلابی باشد، یعنی خروجی اش این است که بیانیه و اطلاعیه می دهند و تصمیماتش، تصمیمات وادادگی در مقابل دشمنان نیست. اما موردی که می گویم به ویژه رهبری در فرمایشاتشان از کلمه مجلس ضعیف هم استفاده کرده اند، اگر بخواهیم نمره دهیم؛ شما مجلس یازدهم را سوال کردید اما بنده می گویم تمام مجالس ما نمره شان از جهت اینکه برآیندشان از مذاکرات، رفت و آمد، حضور فیزیکی شان در مجلس و کمیسیون و صحن علنی مجلس، به هیچ یک از مجالس ۱۱ دوره نمره قبولی نمی دهم.
به این دلیل که من ۸ سال هیئت رئیسه بودم و دو دوره هم نماینده پارلمانی بودم و با مجالس کار کردم؛ از نزدیک میدیدم که از ۲۹۰ نفر ۲۷۰ نفر کار مجلسی انجام نمیدهند. شاید بگویید کار مجلسی چیست؟ یعنی اکثرا می خواهند کارهایی انجام دهند که فقط در حوزه انتخابیهشان برای چندسال دیگر هم کاندیدا شوند، مجلسی که چنین تفکری داشته باشد، مجلس قوی نیست و متاسفانه این تفکر در همه مجالس در این ۱۱ دوره بوده است.
*یعنی شما معتقدید هیچکدام از این مجالس قویتر یا ضعیفتر نبوده است؟
خیر. در کل نمراتی که بخواهم بدهم بالا نیست. من هیچ یک از مجالس را به علت اشکالاتی که ما نمایندگان داشتیم، مجلس قوی نمیدانم. امکان دارد بگویید مجلس قوی چیست؟ من عرض می کنم؛ مجلسی را قوی می دانم که ضمن اینکه در اصلاح ساختار اقتصادی کشور قدم به قدم با برنامه جلو می رود، از آن طرف هم خارج از شعار در بخش فرهنگ عمومی مردم کار می کند و تلاش می کند که آن فرهنگ را با اصلاحات همراه کند.
الان کدام یک از مجالس ما اینگونه است؟ هفته تعطیلی مجلس به حوزه انتخابیه می رویم؛ در چهار جلسه بررسی می شود که گرانی شده ، قیمت گوشت اینقدر شده است. منِ نماینده که در حوزه انتخابیه اینها را می شنوم وظیفه ام این است که نطق بکنم که آهای دولت وامصیبتا این چه وضعی است؟ آیا این درست است یا اینکه نه، این توانایی را داشته باشم که به مسئولان مربوطه به صورت دوستانه یا در جلسه غیرعلنی یا کمیسیون مربوطه بگویم که چنین اشکالاتی وجود دارد، برنامه و پیشنهادتان چیست؟بنده رفتم خدمت آقای لاریجانی و گفتم فردا پالرمو در دستور کار است از شما خواهش دارم آن موضوعی که در برجام از نظر وقت دادن و ندادن وجود داشته فردا اتفاق نیفتد که یکی گریه کند! شما فردا آزاد بگذارید هرکس خواست حرف بزند و تذکر دهد، در نهایت یک ساعت بیشتر مجلس برای پالرمو وقت می گذارد.
مجلس قوی مجلسی است که طرف توان و فهم این را داشته باشد که وقتی موکلش مطالباتی دارد، آن مطالبات یا قانونی نیست یا قانونی هست توان کشور نمی تواند پاسخ دهد، اینها را برایشان تقسیمبندی کند و توضیح دهد.
ویژگی دیگر مجلس قوی این است که اهم را از مهم تشخیص دهد. مهم تر از اهم و مهم این است که مصوبه ای را که می خواهد دنبال کند، ببیند بعدش چه می شود؟ مثلا؛ یکی از نمایندگان زن مرحوم در دوره چهارم (می دانستند که من طرح هایی که مربوط به خانمها بود توجه داشتم و کمک می کردم)، طرحی را به این شرح آوردند که زنان کارگر به عنوان مرخصی استحقاقی یک ساعتی قرار دهند که اگر فرزندانی دارند، در محل کار شیر دهند. ظاهر این بود که ارفاقی برای زنان قائل می شویم که خانمی که از شیر خود به فرزندش دهد و نخواهد مرخصی بگیرد.
من به خواهرانی که این طرح را تهیه می کردند گفتم ظاهر این طرح کمک به خانم هاست. اما در باطن نه. به این دلیل (اینکه می گویم یک مجلس و نماینده قوی باید پسِ آوارِ قانونی که تصویب می شود را بخواند این است) که وقتی که کارفرما نگاه می کند که مخیر است که کارگر مرد یا زن بگیرد، حالا یک کارگر خانم گرفتید، برای دوران بارداری باید مرخصی استحقاقی دهد، در دوره شیردهی هم دوباره باید مرخصی دهد، می بیند آقا مرخصی زایمان و شیردهی ندارد، پس کارگر مرد استخدام می کند و این مصوبه باعث خواهد شد که سطح اشتغال و به کارگیری زنان در این بخش پایین بیاید و این به ضرر زنان است اما باز به این موضوع توجه نکرده و قانون کردند. یکی دوسال بعد وزارت کار آن دوران گزارش داد که میزان سطح اشتغال زنان پایین آمده است!
بنابراین برای توجیه دو طرفه در فرهنگ عمومی فرهنگ سازی کردن به خصوص در مسائل اقتصادی که مردم حساس هستند، بسیار مهم است.
*شما در دوران نمایندگی سه رئیس مجلس را تجریه کردید، آقایان ناطق نوری، لاریجانی و حدادعادل. اگر قیاسی بین نوع ریاستشان با آقای قالیباف داشته باشیم (قطعا که افراد متفاوت هستند)، عملکردها را چطور ارزیابی میکنید؟
باز هم تاکید میکنم مدیریت در مجلس کار سختی است؛ برای اینکه تنها جایی است که فرد باید با روش اقناعی نظراتش را جلو ببرد اما در اجرا اینگونه نیست. وزیر نمی تواند بگوید که آقای رئیس جمهور مرا قانع کن. در دستگاه قضا هم اینگونه است.
بنابراین اول باید بپذیریم که مدیریت در مجلس و اداره جلسات مجلس نه تنها علنی حتی در بقیه امور سخت است. برای اینکه یک رئیس مجلس است و ۲۸۹ نفر دیگر که می گویند ما هم مثل تو هستیم. شاید شنیده اید که می گفتند رئیس مجلس اختیاری ندارد او فقط اسپیکر است.
در ادوار مجلس هم هر یک از آقایان ویژگی های خاص خود را داشتند، مثلا در دفاع از اقتدار مجلس و نمایندگان آقای ناطق نوری بسیار قوی وارد می شد. خاطرم است یکی از نمایندگان اصلاح طلب شمال کشور به من گفت که درست است که از لحاظ فکری و سیاسی با آقای ناطق اختلاف دید داریم اما ایشان خیلی برایم محترم است و قبولش دارم. چرا ؟ گفت من با رئیس سازمان برنامه و بودجه وقت اختلاف پیدا کردم؛ آقای ناطق جلسهای را در دفتر خود گذاشت که من و رئیس سازمان برنامه و بودجه وقت حضور داشتیم. در حین صحبت ها، رئیس سازمان برنامه تند شد و جسارتی کرد، آقای ناطق جلسه را متوقف و رئیس سازمان برنامه و بودجه را به خاطر تندی مکلف به عذرخواهی از من کرد.
شاید هرکس دیگر بود رد می شد و می گفت خودش جواب دهد. آقای ناطق نوری در دفاع از اقتدار و استقلال مجلس با همان شیوه محترمانه و اخلاقی بسیار قوی ورود می کرد و نمره بسیار عالی در دوره مدیریتش دارد که کمتر کسی به آن توجه کرده است، اینکه در این مملکت در انتخابات کسانی بودند که به صرف اینکه من رای نیاوردم، دستمال قیصری را می خواستند به آتش بکشند؛ اما یادمان هست دو هفته مانده به انتخابات دوم خرداد همه می گفتند که آقای ناطق رئیس جمهور می شود. روز رای گیری ستادش به ایشان گفتند که ظواهر نشان می دهد که آقای خاتمی رای آوردند. ایشان اولین کسی بودند که برای آقای خاتمی نامه تبریک نوشت. این نشان از ظرفیتش است.مجلس را می توان به نوعی اداره کرد که بعضی از دوستان از کلمه پادگانی استفاده نکنند، نه اینکه بخواهم بگویم او پادگانی اداره می کرد. اما نحوه اداره به شکلی باشد که یک همکار چنین استنباطی نکند.
سپس بسیار دقت کرد که در اداره مجلس کسی استنباط نکند که رقیب آقای خاتمی و رئیس جمهور، رئیس مجلس است و طوری مدیریت می کرد که چوب لای چرخ رئیس جمهور نگذارد. این یعنی تدبیر، فهم و کلان نگری و یعنی اینکه مثل برخی دستمال قیصری را به آتش نکشید. در این زمینه آقای ناطق بسیار عالی بود.
آقای حداد عادل، فوق العاده دلسوز بود . وی بر روی بیت المال، هزینه ها و هرکار را چارچوبدار جلو بردن، حساسیت داشت همچنین دلرحم بود. وقت می گذاشت و دقت می کرد و دلسوزانه کار می کرد. من هیئت رئیسه آقایان حداد و لاریجانی بودم. هر کدام طبیعت و ویژگی های خاص خود را دارد. حدادعادل محاسن زیادی داشت. اما در یک جاهایی که قرار بود با نماینده درگیر شود برای اینکه پای موضوعی بایستد، با شیوه های آرام و ملایمی جلو میرفت که گاهی اوقات در مجلس کمتر جواب می دهد.
برای نمونه به ایشان عرض کردم آقایان تحت عنوان تذکر آیین نامه ای به شما تذکر می دهند و شما به همه وقت می دهید. یک روی سکه این است که شما باید مثبت ارزیابی کنید، اما این نمایندگان با وقت تذکر آیین نامه ای که می گیرند، به آیین نامه تذکر نمی دهند بلکه به نحوه اداره مجلس تذکر می دهند. از طرف دیگر نماینده ای دوباره به عنوان تذکر آیین نامه، برای حوزه انتخابیه اش نطق می کند، این خلاف قانون است. اگر به عنوان یک پشتوانه نیاز دارید، من نامه ای از نمایندگان جمع کنم و از شما بخواهیم که در مراعات آیین نامه اجازه ندهید که افراد به عنوان تذکر آیین نامه وقت بگیرند و سراغ مشکلات حوزه انتخابیه شان بروند، بلکه آن را جای خود باید بگویند. بنده یک و نیم روز در مجلس بیش از ۲۰۰ امضا گرفتم و روی میز ایشان گذاشتم.
در کل مرحوم هاشمی و آقایان کروبی ، ناطق، حداد، لاریجانی و قالیباف هر کدام با یک شیوه و نحوه ای مدیریت می کردند. کروبی معمولا می خواست با شیخوخیت خود مجلس را اداره کند.
*جواب می داد؟
در بخشی جواب می داد در بخشی دیگر نه. ایشان اهل اغماض و مماشات بود. اینگونه بود که مثلا خبرنگاری که اصلا ارزش ندارد اسمش را ببرم، در مجلس ششم جولان داد. در مجلس هفتم من چندبار تذکر دادم و گفتم که دیگر به مجلس نیاید. آن زمان خیلی علیه ما جوسازی کردند اما همکار ایشان که او نیز از همان نشریه بود، از من خصوصی تشکر کرد. گفتم به مدیر مسئولتان بگویید که خانم را اخراج کنند. گفت فلانی دست شما درد نکند ، منی که خانم بودم و همکارش در یک نشریه، حرمت من را نگه نمی داشت و بارها برخورد توهین آمیز داشت. خبرنگاری جاافتاده از صداوسیما به من بعد از آن اتفاق گفت که کار خوبی کردید، شأن مجلس داشت خراب می شد.
آن خبرنگار به من گفت: یک اتفاقی را برایتان بازگو می کنم؛ یکبار در اطراف مجلس بودم دیدم همین خبرنگار خانم برای یکی از نمایندگان مجلس لنگ بست تا ایشان زمین بخورد. اما خبرنگاران شان خود را دارند و چارچوبی را باید رعایت کنند. بنابراین آقای کروبی اینگونه مجلس را اداره می کرد و با مماشات وی این اتفاقات افتاد.
در مجلس چهارم و ریاست مرحوم آقای هاشمی من جزو سه چهار نفر منتقدین ایشان بودم، اما الحق هاشمی کلان نگری اش و اهم و مهم کردن مسائل و وقت خود را به عنوان رئیس مجلس بر روی مسائل مهم بگذارد، نمره بالایی داشت. در همین بخش آقای ناطق هم نمره بالایی داشت اما شیوه اش با شیوه آقای هاشمی متفاوت بود.
آقای ناطق در بخشی از برخوردهای خود مثل همان شیوه ای که عرض کردم، رفاقتی اعمال می کرد، اما رفاقتی چارچوب دار که داخلش اقتدار بود. در یکی از جلسات علنی مجلس، یک لحظه برق مجلس قطع شد و تا برق اضطراری وصل شود فاصله افتاد، از همانجا مدیرکل مربوطه را عزل کرد. این یعنی اقتدار تا بقیه حواسشان را جمع کنند.
آقای لاریجانی از لحاظ متین و سنگین حرف زدن، تراز حرفهایی که میزد، در تراز ریاست مجلس بود. گاهی با ایشان شوخی هم می کردیم، سالی که ایشان رئیس مجلس شد؛ در خرداد و ایام شهادت شهید مطهری بود، شهید مطهری پدرخانم ایشان است و ایشان نطق ده دقیقه ای کرد به علت اینکه ایشان هم نزدیک و هم آشنا بود. واقعا یکی از زیباترین و عمیق ترین صحبت ها را در مورد شهید مطهری کرد.
من سپس یک شوخی با ایشان کردم و برایشان نوشتم که جناب آقای لاریجانی شاید در طول تاریخ پیش نیامده باشد که یک رئیس مجلس ده دقیقه از پشت تریبون مجلس از پدرخانم خود تعریف کند.
تفاوت مدیریت آقایان حداد و لاریجانی این بود که حداد حساسیت داشت که بسیاری کارها حتی کارهای جزء را هم خود ورود کند که این کار یک حسن و یک عیب دارد؛ عیبش این است که رئیس مجلس آنقدر وقت ندارد؛ اما حسنش این است که چیزی از جلوی چشمش مخفی نماند.
برعکس آقای لاریجانی اهل اعتماد به افراد و دادن اختیار بود که کار را انجام دهند؛ این حسن است اما از طرف دیگر باید نظارت کرده و چارچوب مشخص کند که کسی که به آن اختیار می دهید کاری نکند که شما هزینه اش را بدهید.در مجلس چهارم و ریاست مرحوم آقای هاشمی من جزو سه چهار نفر منتقدین ایشان بودم، اما الحق هاشمی کلان نگری اش و اهم و مهم کردن مسائل و وقت خود را به عنوان رئیس مجلس بر روی مسائل مهم بگذارد، نمره بالایی داشت.
نگاه من به تحلیل روسای مجلس نگاه صفر و صدی نیست. یعنی برای هرکدام مجموعه ای از خصلت هایی را که بارز بود، می توانم ارائه بدهم. شما می گویید بهترین رئیس مجلس چه کسی می تواند باشد، می گویم اگر وقت بود از مجلس اول تا یازدهم، یک خصلت از هرکدام از روساء می آوردم.
آقای قالیباف پرکاری و وقت گذاشتنش مشهور است. ایشان زمانی هم که شهردار بود، اینگونه بود. من در میان اطرافیان ایشان از نظر سیاسی(حالا تعریف از خود نباشد) مخالف ایشان نبودم. اما اگر حق را بگویم کسی که در زمان مسئولیتش زمان را از دست نمی داد و وقت می گذارد.( آنوقتی که شما می گذارید؛ چقدر کیفی باشد یا نه بحث دیگری است، طرف رئیس جمهور بود ۲۰ تا از نمایندگان ۴ سال از او وقت می خواستند نمی داد) ایشان پرکاری اش مزیت است.
واقعا علاقه مند است که یک سری مسائل و مشکلات از طریق مجلس حل شود. اما آن طرف قضیه این است که اگر رئیس مجلس قرار شد در جایی شرکت کند و نقطه نظراتی درباره اصلاح امور اقتصادی و هرچیزی بگوید، یا باید عمده نظرات کارشناسی را از بدنه دولت و مرکز پژوهشهای مجلس گرفته باشد، یا اینکه مشاورینی داشته باشد که به هر جهت کاملا تسلط داشته باشند.
ایشان اوایل کار جلسه ای داشتند که درباره مسائل اقتصادی صحبت کردند. من فکر می کنم ایشان حتما باید در ارتباط با برخی مسائل اقتصادی، از مشاوران قوی و توانمند تری استفاده می کرد.
ایشان جایی تشریف آوردند، مطلبی درباره مالیات ها گفتند. ذهنیت من این بود که این مسئله باید به نوعی دیگر حل شود، بنابراین سه چهار صفحه برای ایشان نوشتم. پرکاری ایشان و ضعف در مشاوران در بعضی بخشها، مولفه وی است.
مجلس را می توان به نوعی اداره کرد که بعضی از دوستان از کلمه پادگانی استفاده نکنند، نه اینکه بخواهم بگویم او پادگانی اداره می کرد. اما نحوه اداره به شکلی باشد که یک همکار چنین استنباطی نکند. مثالی بزنم، در زمان ریاست آقای لاریجانی بحث پالرمو مطرح بود. پالرمو هم به نسبت برجام اما نه در آن حد ولی حساسیت داشتند.
در مجلس نهم که برجام تصویب شد، بنده نبودم و در مجلس دهم زمان پالرمو بودم. یکی از ویژگی های آقای لاریجانی این بود که وقتی با ایشان صحبت می کردی و نظر مشورتی میدادی و استدلال می کردی ایشان قبول می کرد که آقای ناطق هم همین ویژگی را داشت. یعنی آقای ناطق از روسای مجلسی بود که فوق العاده به نظرات کارشناسی اهمیت می داد و توجه می کرد و من از نزدیک شاهد بودم.
بنده رفتم خدمت آقای لاریجانی و گفتم فردا پالرمو در دستور کار است از شما خواهش دارم آن موضوعی که در برجام از نظر وقت دادن و ندادن وجود داشته فردا اتفاق نیفتد که یکی گریه کند! شما فردا آزاد بگذارید هرکس خواست حرف بزند و تذکر دهد، در نهایت یک ساعت بیشتر مجلس برای پالرمو وقت می گذارد. ایشان با لطفی که من داشت و می دانست از باب خیرخواهی به ایشان مشورت می دهم، اینکار را کرد. در اعمال مدیریت ایشان در زمان بررسی پالرمو یک مدیریت کاملا دموکرات که وقت داد همه صحبت کنند، اتفاق افتاد.
پالرمو با یک رای ضعیفی تصویب شد. دو روز بعد خدمت ایشان رفتم و گفتم تا قیامت همه روزنامه ها را بخوانید یک نفر ننوشته که پالرمو را آقای لاریجانی تصویب کرد بلکه می گویند پالرمو را مجلس تصویب کرد. ایشان خنده ای کردند. بنابراین من به روسای مجلس صفر و صدی نگاه نمی کنم و به اعتقاد من نماینده های توانمند و فهیم که کلان نگر باشند، خیلی می توانند کمک کنند که رئیس مجلس با موفقیت بیشتر و بهتری مجلس را اداره کند.
*آقای کوهکن؛ مدت کمی به برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان باقی مانده است و هنوز تنور انتخابات به نوعی گرم نشده است. در رابطه تازه ترین فعالیت های انتخاباتی اصولگرایان مشخصا شورای وحدت توضیح دهید.
من بارها گفته ام نباید انتظار یک کارکرد حزبی را از یک جریان سیاسی داشت، نه در جریان اصولگرا نه اصلاح طلب و باقی. کارکرد حزبی این است که کنگره، حوزه و کانون دارد و در رفت و برگشت مطالب حتی در انتخابات ریاست جمهوری بررسی می کند می گوید فلانی کاندیدای من است، از او حمایت می کند و باید هزینه اش را بدهد و بر روی کارش هم نظارت می کند. چون عملکرد مثبت او به نفع حزب و عملکرد منفی او به ضرر حزب است.
اگر کسی در حزب به یک مطلبی رای نداد و آن مطلب رای آورد، فرد خلاف نیروی حزبی عمل نمی کند ، در نهایت سکوت می کند یا میزان فعالیتش را کم می کند. بنابراین نه جریان اصلاح طلب نه اصولگرا اصولگرا، اعتدالیون و مجموعه هایی که هستند حزب محسوب نمیشوند و چون با ساختار حزبی هم اداره نمی شوند، شما انتظار اختلاف نظر، اصطکاک، قهر، آشتی و چند دسته شدن را باید داشته باشید، آنهم در جمهوری اسلامی.
جمهوری اسلامی ایران یک ویژگی دارد که با همه کشورهای دیگر متفاوت است. در غرب طرف وقتی حزبی را می پذیرد می گوید من این حزب را قبول دارم و هرکس را کاندیدا کرد رای می دهم. او با یک محک دیگری رفتار و تصمیمات حزب مورد قبول خود را می سنجد، اما در ایران اینگونه نیست. فرد می گوید من مسلمان هستم و تصمیم حزب را برای رفع تکلیف قبول نمی کنم و در پیشگاه خدا جوابگو هستم. حزب این حرف را زده می گویید زده که زده ، اشتباه کرده است و تشخیص من این است. این کارکرد حزبی را کمی سخت می کند.
پس باید این واقعیت را بپذیریم که جریان اصولگرایی و اصلاح طلبی به خاطر اینکه حزب نیستند با این چالش ها روبرو هستند. راه کاهش این چالش ها خیلی ساده است. این که در انتخابات، قبل از اینکه مصادیق را مطرح کنیم و سر مصادیق بحث کنیم به سراغ معیارها برویم و بر روی معیارها اجماع کنیم. این برای همه جریانات صدق می کند.
*در جریان اصولگرایی بحث اجماع بر روی معیارها نمود دارد؟
مدتی قبل در صحبت با دوستان شورای وحدت در مورد معیارها بحث داشتیم، یکی از این دوستان تماس گرفت و گفت همین را مطرح کردیم و آقایان هم چون حرف منطقی بود پذیرفتند. وقتی می خواهید بر روی معیارها بحث کنید، اختلاف نیست و به اجماع می رسیم. هم در جریان اصولگرا و اصلاح طلب و ... اینکه چه کسی به درد نماینده مجلس می خورد و چه ویژگی هایی دارد، می گویند مثلا تخصص داشته باشد سواد و تجربه داشته باشد و در نهایت اجماع می شود.
قدم دوم برای اینکه فرآیند اجرایی به اختلاف نکشد این معیارها را با این تعداد افرادی که شرایط کف شما را دارند در غربال معیارگرایی بریزید و مثلا در تهران ۳۰ نفر در تبریز ۶ نفر و ... بیرون بیاید. راهکاری که وجود دارد این است که معیارهایی که بر روی آن به تفاهم رسیدید را کمّی کنید و روی کاغذ بیاورید و تعدادشان را هم زیاد کنید. در مورد افرادی که در صحنه هستند به هر تعدادی که هستند اسم بنویسید و یک هیات اجرایی به هرکدام نمره بدهند. نمره را که دادند قبل از اینکه جمع کنند سربرگ ها را کنده و با شماره ای که خورده از بین ۶۰ یا ۷۰ یا هر تعداد نفر امتیازاتشان را می نویسید. سپس آن هیات که می خواهد تصمیم گیری کند سربرگ ها را بچسباند تا مشخص شود و از بین آن تعداد مثلا بیست و سی نفر تعیین می شوند. این چه اثری دارد؟ اولین اثرش این است کسانی که تصمیم گیری می کنند از اتهام فامیل بازی و دوست بودن و این مسائل مبرا می شوند. من هیچ یک از مجالس را به علت اشکالاتی که ما نمایندگان داشتیم، مجلس قوی نمیدانم. امکان دارد بگویید مجلس قوی چیست؟ من عرض می کنم؛ مجلسی را قوی می دانم که ضمن اینکه در اصلاح ساختار اقتصادی کشور قدم به قدم با برنامه جلو می رود، از آن طرف هم خارج از شعار در بخش فرهنگ عمومی مردم کار می کند و تلاش می کند که آن فرهنگ را با اصلاحات همراه کند.
اگر قرار شد بندهی نوعی که جزو سی نفر باشم، اما بنا بر هر دلیلی به شیوه معقول بگویند که از سی نفر پانزدهم شدی اما منطق حکم می کند در این جمع مثلا هر سی نفر که همه آقا شدند خانم نیست، می گویند از بین این سی نفر داوطلبانه کدام حاضر هستید که از امتیازات بعدی استفاده کنیم. من می بینم که هیات درست عمل کرده است؛ شک نکنید کسی که انتخاب می کنید و در تراز مجلس است، اگر از او بخواهید از کاندیداتوری بگذرد، راحت قبول می کند تا کسی که در تراز مجلس نیست و مجلس رفتن را یک فرصت برای خود می داند. می دانید که عده ای به مجلس می روند و از آن اعتبارشخصیتی می گیرند و کسی هم هست که به مجلس اعتبار می دهد.
آنچه که مسلم است هیچکدام از جریانات سیاسی؛ (من مشخصا تهران را می گویم) برای امر انتخابات نسخه واحد برای کشور نمی توانند بچینند. تعداد بسیار زیادی که ۱۶۰ یا ۱۷۰ حوزه تک نماینده ای است.
در حوزه های تک نماینده ای جناح و اصولگرا و اصلاح طلب را مردم در می نوردند. بر روی شخص شناخت دارند و به شخص رای می دهند. گاهی اوقات دوستان ایراد هم می گرفتند، من در حوزه انتخابیه خودم که قبلا هم اتفاق افتاده بود، از دوستان اصلاح طلب تماس گرفتند که ثبت نام کنید چون کاندیدای ما شمایید. در شهرستان ها که تک نفری است کسانی که رای می دهند طرف را می شناسند. اما در لیست ۳۰ نفره تهران در ۱۱ دوره مجلس اگر بتوانید ۱۰ نفر را نام ببرید من به شما جایزه میدهم. نمی توانید. اما در شهرستان ها از یک دانش آموز و کاسب گرفته تا هر کس دیگر سوال کنید می گوید نماینده که بود و پدرش کیست و همانطور دوره های بعد.
یعنی اکثریت قاطع حوزه انتخابیه تک نفره است، جریانات سیاسی در حاشیه هستند و شناخت مردم حرف اول را می زند. چهار و پنج مرکز استان را جدا کنید اصفهان، شیراز، مشهد، تبریز و اهواز. اینها ترکیبی از شناخت و قومیت و جریانات سیاسی دارند. اگر سطح بندی کنید در استانی دوز سیاسی بیشتر است و در استانی دیگر دوز سیاسی کمتر است.
*فکر می کنید در تهران چطور است؟
تهران استثناست. در تهران اگر چنانچه دو جریان سیاسی به وحدت خود برسند. جریان اصلاح طلب زیر این ۳۰ نفر جمع شدند و جریان اصولگرا همه زیر ۳۰ نفر جمع شدند. تبلیغات می شود و مردم تهران با دو جریان روبرو می شوند. به ۳۰ نفر اصلاح طلب رای دهند یا ۳۰ نفر اصولگرا. اگر شما ترکیب را نگاه کنید معمولا در برخی دوره ها یک سی ام این قاعده بهم خورده است و آن به خاطر این بوده است که آن شخص خود به خاطر ارتباطاتی که بوده یا صنفی که داشته بهم زده است. اما اینگونه نبوده که پانزده به پانزده شود..
*تحلیلتان از این دوره انتخابات چیست؟
بعید می دانم در این دوره انتخابات مجلس دو لیست بیرون بیاید. هم اصولگرا و هم اصلاح طلب سخت می دانم که یک لیست بیرون بدهند. غیر ممکن نیست و بر اساس اطلاعاتی که دارم می گویم سخت است. شنیدم بعضی ها دنبال این هستند که شاید بخواهند تابو شکنی کنند. یعنی صلاحیت ها که تایید شد به افراد نگاه کنند و بگویند سیاسی و جناحی را کنار می گذاریم این ۳۰ نفر افراد توانمند از این چند لیست بیرون کشیده و یک لیست ارائه دهیم.
آیا این لیست موفق می شود یا نه قضاوت نمی کنم اما شاید چنین اتفاقی در مشارکت بی تاثیر نباشد. از یک طرف لیست های مختلف و تعداد کاندیداها بالا باشد، در مشارکت اثر می گذارد به خصوص در شهرستان ها. در شهرستانی که مثلا ۷۰ هزار رای دارد وقتی ۵۰ نفر کاندیدا دارند، هرکدام فامیل و دوست آشنا دارند به طور میانگین هر کدام هزار رای بیاورند ۵۰ هزار رای می شود. یعنی به شدت بر روی مشارکت موثر است. برای همین در این مدت از عوامل اجرایی و نظارت خواهشم این بوده که در شهرستان ها مثلا در شهرستانی ۱۵۰ نفر مقدماتی ثبت نام کردند و ثبت نام قطعی نود و خورده ای بوده است. اگر هشتاد نفر را خواستید رد کنید، ادله می خواهد و مصلحت اندیشی کردید که رای مردم پراکنده نشود و به ناحق کنار گذاشتید، همین ها به صراحت می گویم که از صندوق قهر می کنند.
همین ها که قرار بود خودشان مبلغ باشند و به مردم بگویند به ما رای دهید اینکار را نمی کنند. پس این در مشارکت اثر می گذارد. در تهران هم اگر چند لیستی شود روی مشارکت تاثیر دارد.
ما که طرفدار افزایش مشارکت هستیم در این دوره نباید تفکرمان را تنگ کنیم و بگوییم که باید دو تا لیست ۳۰ تایی باشد و هیچ کس دیگر نباشد. نه اینگونه نیست عده ای هم هستند که امکان دارد اصلاح طلب و اصولگرا را قبول نداشته باشند.
اگر از من سوال کنید فلانی که از تهران کاندیدا شدی اگر ۹۰۰ هزار نفر مردم بیایند و تو با ۹۰۰ هزار نفر نماینده تهران شوی این را ترجیح می دهی یا اینکه ۳ میلیون نفر پای صندوق رای بیایند و تو مجلس نروی؛ من دومی را ترجیح می دهم. یعنی همان نگاه کلان نگری که نماینده باید داشته باشد، من موافقم که در تهران سه میلیون و ۲۰۰ هزار نفر پای صندوق رای بیایند.
*آقای باهنر بهتازگی از احتمال کنارهگیری از انتخابات سخن گفتند، دلیل ثبتنامشان از ابتدا گرم کردن تنور انتخابات بود؟
من وجود آقای باهنر را برای مجلس بسیار مفید می دانم. ایشان هفت سال هیات رئیسه بود و یک سال معاونت تدوین قوانین را برعهده داشتند. من ایشان را در مجلس کسی یافتم که بر مصالح کشور با یک دید کلان میایستد. یعنی اگر ۱۸۰ و ۲۰۰ نماینده مثل آن داشته باشیم خیلی وضعمان بهتر می شود اما نیست.
جوسازی ها هم بر روی او اثر نمی کند. منهای زرنگی های خاص خودش که در اداره مجلس دارد، یک ویژگی ایشان خیلی بارز است که اصلا ریاست طلب نیست. تنها شاهد او من بودم. در فراکسیون رای گیری شد آقایان باهنر و صدر برای نائب رئیسی رای آوردند. ایشان به هیات رئیسه آمدند حاج آقا ابوترابی و باهنر و من آمدیم. من شاهد و ناظر بودم که آقای باهنر واقعا هم تعارف نمی کرد از عمق دل می گفت و سوگند داد ابوترابی را که من فردا جلسه نمی آیم و شما بیایید و جزو نائب رئیسی باشید اما ابوترابی قبول نکرد.
چنین فردی با کسی که جناحش یا خودش دست و پا می شکند برای اینکه هیات رئیسه یا نائب رئیس باشد خیلی تفاوت دارد. شک نکنید که آقای باهنر خودش هیچ انگیزه شخصی برای رفتن به مجلس ندارد. او چندین دوره مجلس که بوده است.
خود وی هم شخصا نمی خواست ثبت نام کند و یکی از کسانی که دنبال می کرد او ثبت نام کند من بودم . از دوستان و از جامعه به من زنگ زدند که ایشان برای ثبت نام نرفته که قطعی کند. من برای ریاست جمهوری هم بحثی با ایشان داشتم و ۱۳ دلیل آوردم در جلسه جبهه که شما اولی هستید و از روی این دلایل با خنده رد نشو و استدلال کردم و شما اگر قانع نشدید قبول نکنید.
خلاصه من آماده شدم و با ایشان تماس گرفتم که جواب نداد، اما برخی دوستان صحبت کردند و ایشان ثبت نام را نهایی کرد. کسی که بر این اساس ورود پیدا می کند احساس کرده است که به درد مجلس می خورد و آمده است واما فردا اگر بگویند سرلیست باش می شود، یا انصراف بدهید انصراف می دهد مثل ریاست جمهوری.رقابت انتخاباتی به معنای رقابتِ داخل یک سلیقه نیست. وقتی می گویند رقابت در امر انتخابات است، معنا و مفهومش این است همه کسانی که با قانون انتخابات ورود پیدا کرده و تایید صلاحیت می شوند، وابسته به هر جریان سیاسی که باشند، رقابت کنند.
*یعنی با مشورت به نتیجه برسند برای انصراف؟
من وقتی می گویم آقای باهنر برای اینها خودی نمی بیند یعنی مطابق مقتضیات زمان تصمیم می گیرد. تصمیم با مصلحت مجلس نه شخص خود. امیدواریم که نه تنها از تهران بلکه از سراسر کشور کسانی مجلس بیایند که این فرمایش اخیر مقام معظم رهبری تحقق پیدا کند. مجلس قوی یار و کمک حال دولت است. مچ از دولت نمی گیرد. ما خطای دولت را هم چشم پوشی نمی کنیم. یکی از ضعف های مجلس دهم همین چشم پوشی ها بود. برادری از اصلاح طلبان گفت میخواهیم یک وزیری را استیضاح کنیم و از من خواست امضا کنم.
گفتم آقای مهندس تا آخر می ایستید؟ چون من هم می خواهم این وزیر را استیضاح کنم. ۲۴ ساعت قبل از استیضاح جلسه گذاشتیم کسانی که قرار بود در استیضاح صحبت کنند مشخص شدند. یکی من و دیگری دکتر محمود صادقی بود. از این لحاظ قرار شد صحبت کنیم که مشخص شود خرده حساب جناحی نیست. تقسیم کار کردیم. روز استیضاح دیدم که دوستان دور هیات رئیسه جمع شدند، دیدیم که فلان آقا فلان شخصیت را خواسته گفتند که به استیضاح رای ندهید و تلاش کنید وزیر هم نیفتد.
*کدام وزیر؟
وزیر جهاد کشاورزی، آقای حجتی.
دوستانی که سردمدار امضا گرفتن استیضاح بودند و ما امضا کردیم و همراه شدیم دقیقه نود صحبت را کنار گذاشته و تنها ما صحبت کردیم و استیضاح هم رای نیاورد. این خوب نیست. من معتقدم مجلس یا وزیری را نباید استیضاح کند و یا استیضاح کرد حتما باید آن وزیر بیفتد؛ امکان دارد بگویید یعنی چه؟ ولو وزیر هم حرف هایش درست بود ، این درست نیست که کنار گذاشته شود. در موارد استیضاح آنقدر باید کار قوی کارشناسی بکنند و استدلال داشته باشند که در مقابل دفاعیات وزیر منطق آنها به جواب او بچربد و مجلس به استیضاح رای دهد نه ماندن وزیر.
*برخی افراد مانند جبهه پایداری چند وقت پیش گفتند که باهنر کاره ای نیست که بخواهد در جریان اصولگرایی صحبت کند. این تخریب ها از زمانیکه وی ثبت نام کرد آغاز شد. نظر شما چیست؟
به این مسائل نباید توجه کرد و باید رد شد. اینها هزینه های انتخابات هستند. افراد اگر عمیق نگاه کنند این نوع قرائت و صحبت کردن درست نیست. این حرف پاسخ دارد و پاسخش همان عرایض اولیه بنده است. یک موقعی ما حزب هستیم و شما خارج از حزب هستید و از قول حزب حرف می زنید. باید گفت شما در کدام کانون و حوزه حزب هستید؟ اصلا شما عضو حزب ما هستید؟ اگر نیستید پس از طرف حزب حرف نزنید. اما وقتی می گوییم اصولگرایی و اصلاح طلبی حزب نیستند، اگر فردی که هیچ یک از آقایان را هم نمی شناسد از ته کشور درآمد گفت من این افکار را دارم،من اصلاح طلبم یا اصولگرا، باید گفت تو حق نداری حرف بزنی؟ آقای باهنر که جای خود دارد، بله انتقاد آن آقا وقتی وارد بود که دو جریان دو حزب بودند و کسی خارج از این حزب از طرف حزب حرف می زد باید به او گفته می شد تو چه کاره حزب هستی؟ حزب سخنگو دارد و او باید صحبت کند. اما وقتی در کشور یک عده داعیه اصلاح طلبی دارند و عده ای داعیه اصولگرایی دارند و کسی حرفی میزند حق نداریم چنین چیزی به او بگوییم و باید بگوییم شما هم نظرت را بگو!