درباره جرمانگاری جادوگری هم باید به لایحه مجازات اسلامی اشاره کرد. در لایحه قانون مجازات اسلامی مادهای بود که سحر و جادو را جرمانگاری کرده و مجازات مرگ را برای آن در نظر گرفته بود. البته ایراداتی اساسی بر این ماده وارد بود، ازجمله نبود تعریف سحر و جادوگری و تعیین دقیق محدوده آن، تعیین مجازات سنگین اعدام برای آن، نبود تعیین کیفر و درواقع نبود جرمانگاری سحر و جادوگری برای غیرمسلمانان و... که سرانجام ماده مذکور نیز از لایحه حذف شد.
البته میتوان در نظر گرفت که عموم افرادی که اقدام به رمالی و مانند آن میکنند، درواقع مردم را به امور واهی امیدوار میکنند و عمل آنها میتواند مصداق بارز کلاهبرداری باشد و مطابق ماده یک قانون تشدید مجازات ارتکابکنندگان اختلاس، ارتشا و کلاهبرداری، مرتکب به حبس از دو تا ۱۰ سال و انفصال دائم از خدمات دولتی و پرداخت جزای نقدی معادل مالی که اخذ کرده است، محکوم میشوند و چنانچه عمل رمال یا فالگیر را بتوان ذیل ماده 712 در تکدیگری و کلاشی آورد، تعقیب چنین اعمالی منعی نخواهد داشت. درعینحال دیده شده است که رمالان و جادوگران با سوءاستفاده از اعتماد میان خود و مشتریان دست به اقداماتی مانند آزار و اذیت جنسی و سرقت هم میزنند که در جای خود قابل بررسی است و مجازاتهای خاص خود را دارد.
نمونههای زیادی از مسمومیتهای با فلزات با طلسمهای خوراکی یا ابتلا به بیماریهای انگلی و عفونی متعاقب مصرف طلسمهایی که بر پایه مدفوع جانوران هستند تا تجاوز جنسی به بهانه باطلکردن سحر و اعمالی شنیع بوده است و در حال گسترش نیز هست اما شوربختانه در شرایط امروز انگار حساسیت زیادی را برنمیانگیزد.
قسمتی از جامعه به جادواندیشی بسیار متمایل شده است و متأسفانه شیادان این را خوب میدانند و از این فرصت نهایت استفاده را میکنند اما قسمت ناراحتکنندهتر ماجرا راه اشتباه مبارزه با آن است؛ اینجاست که بهجای آگاهکردن مردم و همچنین تأدیب قضائی شیادان، تألیف و ساخت باطلالسحر و طلسم در ابعاد بزرگ و آموزشهای اینستاگرامی و فروش حرزهایی که روی پوست حیوانات نوشته شدهاند، بهعنوان راهحل برگزیده شده و این کارها تأیید ضمنی اثربخشی شیادانی است که اکثرا رگ خواب مردم را خوب یاد گرفتهاند.
یک طرف متنی از یک کتاب قدیمی را روی فلزی حکاکی میکند و بهعنوان طلسم میفروشد و طرف دیگر هم متنی دیگر را روی پوست حیوان مینویسند و بهعنوان باطلکننده اثر جادو میفروشد و در بین نبردی که یک طرف آن شیادان و کلاهبرداران و طرف دیگرش کسانی که مشتاق به متافیزیک و باطلکننده سحر و جادو هستند، سلامت روانی مردمِ عمدتا ناآگاه در حال قربانیشدن است. متأسفانه بهجای حل اصولی این معضل که بیشتر مبتنی بر شیادی است و با تأکیدهای نابجا بر ارتباط هرگونه مشکلی به امور فرامادی، به شکل غیرمستقیم در حال ترویج خرافات هستیم و اینگونه درستکردن اَبرو به کورکردن چشم میرسد.
شکلگیری تفکر جادویی و ازدیاد افرادی که جادومآبانه زندگی و فکر میکنند، طی چند سال ما را به سمت قبایل بدوی ساکن آفریقا شدن میبرد و باید گفت این بلا با توسعه فرهنگی در تعارض و تضاد است و سالها زمان میبرد تا بتوان جامعهای را که به سمت وهم و خیال رفته است، دوباره آگاه کرد.