تماس با برادر
یاسر از بیمارستان با برادرش تماس گرفت و مخفیانه از او درخواست کمک کرد. همین تماس کافی بود تا برادرش با همدستی چند نفر دیگر نقشه فرارهالیوودی یاسر از بیمارستان را عملی کنند. آنها ساکن تهران نبودند و در یکی ازشهرهای مرکزی کشور زندگی میکردند. ابتدا 3نفراز برادران یاسر راهی تهران و بیمارستانی شدند که برادرشان در آنجا بستری و تحت نظر بود. آنها ساختمان بیمارستان و راههای ورود و خروج را بررسی کردند و در نهایت برای اجرای نقشه نهایی آماده شدند.
روز حمله
برادران یاسر باید زودتر نقشه را اجرا میکردند چون ممکن بود هر لحظه یاسر از بیمارستان مرخص و به اداره پلیس منتقل شود. وقتی همهچیز برای حمله مسلحانه به بیمارستان فراهم شد، برادران یاسر به همراه چند نفر دیگر که مسلح به کلاشنیکف بودند به بیمارستان حمله کردند. آنها اقدام به تیراندازی هوایی کردند تا وحشت به دل کارکنان بیمارستان بیندازند. سپس بالای تخت یاسر (مجرم حرفهای) حاضر شدند و با تهدید سرباز محافظ و ضرب و شتم وی، دستبند متهم را شکستند و او را با خود از بیمارستان خارج کردند.
گزارش به پلیس
دقایقی از فرار هالیوودی متهم از بیمارستان میگذشت که گزارش این حادثه هولناک به پلیس پایتخت اعلام شد و تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی تهران تحقیقات خود را در این پرونده حساس آغاز کردند. فیلم دوربینها نشان میداد که مردان مسلح صورتهایشان را پوشانده و سپس وارد بیمارستان شده بودند. با وجود اینکه چهره متهمان قابل شناسایی نبود اما کارآگاهان با انجام اقدامات اطلاعاتی و پلیسی موفق شدند اکثر مهاجمان را شناسایی کنند، آنها از بستگان درجه یک تبهکار فراری بودند. اما یاسر تبهکاری که از بیمارستان فراریاش داده بودند که بود؟ وی با وجود سن کمی که داشت یک مجرم حرفهای بود که تخصصاش دستبرد به خانههای پایتخت بود. وی اهل یکی از شهرستانها بود که اغلب برای انجام سرقتهای سریالی منازل به پایتخت سفر میکرد و پس از ورود به خانههای شمال تهران، اموال قیمتی آنجا به سرقت میبرد.
دستگیری
کارآگاهانی که ماموریتشان شناسایی یاسر متهم فراری و مردان مسلح بود، تلاششان بعد از گذشت 4ماه نتیجه داد و به شناسایی مخفیگاه آنها در شهرهای مختلف کشور منجر شد. کارآگاهان در چند روز گذشته و در عملیاتهای جداگانه موفق شدند همه متهمان این پرونده را دستگیر کنند.
یاسر تبهکاری که در بیمارستان بستری و نقشه فرار خودش را کشیده بود دربازجوییها گفت: من در جریان درگیری با چاقو چند نفر را زخمی کردم اما خودم هم زخمی شدم. چون خون زیادی از دست داده بودم از هوش رفتم. وقتی چشمانم را باز کردم در بیمارستان بودم و با دستبند دستانم را به تخت بیمارستان بسته بودند. تازه یادم افتاد که در جریان درگیری زخمی شدهام چون اگر هوشیار بودم قطعا همان موقع فرار میکردم به 2دلیل؛ دلیل اول اینکه پلیس دنبالم بود به جرم سرقتهای سریالی منازل و دوم اینکه در جریان درگیری هم چند نفر را زخمی کرده بودم و میترسیدم یکی از آنها جانش را از دست بدهد. هر طور بود باید فرار میکردم از بیمارستان؛ چون طاقت سالها زندانی شدن را نداشتم. در این شرایط بود که از برادرانم کمک خواستم. با 3برادرم به خانهها دستبرد میزدیم و از آنها خواستم تا مرا از بیمارستان فراری بدهند.
وی ادامه داد: پس از فرار، به شهرهای مختلف رفتیم و با هویت جعلی زندگی میکردیم. در فکر این بودیم که قاچاقی از کشور خارج شویم اما پلیس ردمان را زد و دستگیر شدیم. برادران این مجرم نیز اعتراف کردند که برای آزادی برادر بزرگترشان به دل خطر رفتهاند و فکرش را نمیکردهاند شناسایی و دستگیر شوند. متهمان این پرونده برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار پلیس آگاهی تهران قرار گرفتهاند.