رسیدگی به این پرونده از اواسط اسفند سال ۹۹ با گزارش یک درگیری خونین در منطقه پردیس تهران آغاز شد. پس از آن مأموران به محل اعزام شدند و در ادامه با بررسی های اولیه مشخص شد در جریان یک درگیری خونین مرد 65 سالهای با ضربههای چاقو به قتل رسیده است. با شروع تحقیقات پسرخوانده مقتول به نام سعید در توضیح ماجرا به مأموران گفت: ساعت نزدیک 3 صبح بود که نامزدم میترا و برادر ناتنیاش شهرام به مقابل خانه ما آمدند و شروع به داد و فریاد کردند.
من برای حل موضوع جلوی در رفتم اما ناگهان میترا با چاقو به دستم ضربهای زد و بعد هم شهرام به من حمله کرد و با هم درگیر شدیم به خاطر سروصدای ما ناپدریام از خانه بیرون آمد و قصد داشت ما را از هم جدا کند که میترا و شهرام او را با چاقو زدند و فرار کردند.
پس از اظهارات سعید، دختر جوان و برادر ناتنی او بازداشت شدند اما در مراحل مختلف بازجویی ادعا کردند که در قتل نقشی نداشتند و سعید به خاطر کینه قدیمی از ناپدریاش او را کشته است.
آنها مدعی شدند سعید با ناپدریاش اختلاف داشته و دنبال فرصتی بوده تا او را از بین ببرد و وقتی ما با او درگیر شدیم سعید با استفاده از این فرصت ناپدریاش را با چاقو زد.
وقتی ما این صحنه را دیدیم از ترس فرار کردیم و حالا او میخواهد از حضور ما در محل جنایت سوءاستفاده و ما را متهم به قتل کند.
به این ترتیب سعید هم بازداشت شد اما او نیز همانند دو متهم دیگر پرونده مدعی شد در جریان این جنایت نقشی نداشته است.
بدین ترتیب برای هر 3 نفر به اتهام مشارکت در قتل عمد کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه اولیای دم ضمن تأکید بر درخواستشان مبنی بر قصاص عنوان کردند: ما در ابتدا میخواهیم مشخص شود قاتل کیست و بعد هم قصاص میخواهیم و حاضر به مصالحه نیستیم.
سپس شهرام به جایگاه رفت و گفت: یکساعت پیش از حادثه متوجه شدم که میترا با نامزدش تلفنی دعوا میکنند و در نهایت هم او با عصبانیت قصد داشت به خانه سعید برود. چون دیروقت بود من هم با میترا همراه شدم تا مانع دعوای آنها شوم.
وقتی به خانه سعید رسیدیم او به سمت ما آمد و با هم درگیر شدیم در این میان ناپدریاش هم جلوی در آمد که سعید او را با چاقو زد.
در ادامه میترا نیز با تأیید اظهارات شهرام عنوان کرد: ما اصلاً با مقتول کاری نداشتیم، من رفته بودم تا مشکلم را با سعید حل کنم. از وقتی با سعید نامزد کردم متوجه شدم که از ناپدریاش کینه دارد و آن شب هم او را کشت.
سعید نیز به عنوان متهم به جایگاه رفت و گفت: من بیگناهم، میترا و شهرام دروغ میگویند. آنها ناپدریام را کشتند و حالا میخواهند مرا قاتل معرفی کنند. در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.