به گزارش خبرداغ به نقل از ایران نوشت: مدتی قبل زن جوانی در تماس با کارآگاهان پایگاه ششم پلیس آگاهی پایتخت از سرقت خانهاش در خیابان پیروزی خبر داد. طبق اظهارات شاکی حدود ۴۰۰ میلیون تومان از اموال خانهاش سرقت شده بود.
همزمان با شروع تحقیقات و ردیابی برای شناسایی سارقان، مأموران با شکایتهای سریالی دیگری روبهرو شدند که در تمام سرقتها، سارقان به شیوه توپیزنی از خانهها سرقت کرده بودند. با بررسی تصاویر دوربینها مشخص شد که همه سرقتها از سوی اعضای یک باند انجام شده است.
در ادامه بررسیها کارآگاهان با ردیابی تلفن همراه یکی از شاکیها که سرقت شده بود مرد جوانی را شناسایی کرده و مشخص شد او صاحب مغازه موبایل فروشی در مرکز تهران است. مرد جوان در تحقیقات اولیه مدعی شد: چند روز قبل مردی به مغازهام آمد و یک گوشی تلفن همراه را برای فروش آورد. از آنجایی که قیمتی که میگفت پایینتر از قیمت بازار بود و کارتن هم داشت، گوشی را خریداری و از آن استفاده کردم.
سارق سابقه دار
به دنبال اظهارات صاحب مغازه، کارآگاهان به بازبینی دوربینهای مداربسته مغازه پرداخته و تصویر فروشنده تلفن همراه را بهدست آوردند. با این احتمال که فروشنده تلفن همراه، سارقی سابقهدار باشد به سراغ آلبوم متهمان اداره آگاهی رفته و با بررسی تصاویر، هویت فروشنده تلفن به نام اشکان بهدست آمد.
با شناسایی مخفیگاه اشکان، مأموران بهصورت نامحسوس آنجا را زیر نظر گرفتند و مشخص شد که سه عضو دیگر باند نیز در مخفیگاه هستند. پس از هماهنگیهای قضایی، مأموران وارد مخفیگاه شده و متهمان که سعی داشتند با سلاح سرد از دست مأموران فرار کنند، در نهایت تسلیم شدند.
در بازرسی از مخفیگاه متهمان علاوه بر اموال سرقتی، وسایل و ابزار سرقت نیز کشف شد. متهمان در تحقیقات اولیه منکر سرقت بودند اما زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شدند به سرقتهای سریالی خانههای پایتخت اعتراف کردند.
گفتوگو با سردسته باند
اشکان، سردسته باند سرقت، یک زندانی محکوم به اعدام بوده است. وی به اتهام حمل مواد مخدر از سوی دادگاه به اعدام محکوم شده اما توانسته بود از دست مأمور بدرقه فرار کند.
چطور از دست مأمور فرار کردی؟
چند سال قبل در کار خرید و فروش مواد مخدر بودم. زمانی که قصد داشتم 10 کیلو هروئین را ترانزیت کنم، دستگیر شدم. دادگاه مرا به اعدام محکوم کرد وقتی دیدم حکمم اعدام است تصمیم به فرارگرفتم. حدود 2 سال قبل قرار بود یک روز برای تحقیق و انجام یکسری کارها مرا از زندان به دادگاه ببرند که من هم با دوستانم هماهنگ کردم. آنها در مسیر به کمین نشستند و زمانی که مرا از دادگاه به زندان انتقال میدادند، دوستانم راه را سد کردند و مرا از خودروی حمل زندانیان فراری دادند.
بعد از فرار کجا رفتی؟
بعد از فرار مدام از شهری به شهر دیگر میرفتم تا ردی از من پیدا نشود. یک مدت که گذشت و آبها از آسیاب افتاد، فهمیدم چند نفر از دوستانم در تهران زندگی میکنند و سرقتهایی را هم انجام میدهند. به سراغشان رفتم و با هم نقشه سرقت از خانهها در محدوده پیروزی و نبرد را طراحی کردیم. بعد از سرقت هم معمولاً از تهران خارج میشدیم تا ردی از ما به جا نماند.
سرقتها را چطور انجام میدادی؟
مثل دیگر باندهای سرقت منازل، در خیابانها پرسه میزدیم و با دیدن آپارتمان و خانهای که چراغش خاموش بود، آن را انتخاب میکردیم. زنگ خانهها را به صدا درمی آوردیم اگر کسی پاسخ نمیداد به شیوه توپی زنی و تخریب در وارد شده و نقشه سرقتهایمان را اجرا میکردیم.
سوابق دیگر هم در پروندهات داری؟
به خاطر سرقت و مواد مخدر هم بازداشت شده بودم.
ارزش اموالی که سرقت کردید، چقدر بود؟
حساب ارزش اموال سرقتی دستم نیست، ولی حدود 5 میلیاردی سرقت کردهایم.