به گزارش خبرداغ به نقل از جامعه ۲۴: از هوش بیشتری نسبت به جامعه برخوردارند و با مهندسی افکار خیلی راحت میتوانند به هدف خود برسند. این قشر با هوش بالایی که دارند بهجای اینکه دست به تولید زده یا به دنبال کار بروند، از سریعترین روش که کلاهبرداری است به سود و پول هنگفتی میرسند.
کلاهبرداران که معمولاً افرادی خوش بیان و شیکپوش هستند با چربزبانی یا روشهای عجیب عدهای را مات خود کرده و موفق میشوند به هدفشان که کلاهبرداری است برسند.
در این گزارش چند شیوه عجیب کلاهبرداری را مرور کردیم.
به گزارش جامعه ۲۴ ، اوایل دهه ۹۰ بود که چند نفر با یک خروس سفید در یکی از محلات شلوغ شهریار مقابل تالار رودکی معرکه گرفتند. آنها ادعا کردند که تیربند دارند و با فروش مهرههای تیربند افراد را در مقابل گلوله بیمه میکنند.
آنها خروس سفیدی را برای نمایش آورده و قصد داشتند به گردن او تیربند را آویزان کنند، اما برای این کار یک شرط داشتند.
۶ مرد و یک زن معرکهگیری را آغاز کرده که یکی فریاد زده و دیگری حرفهای او را تأیید میکرد. آنها مدعی بودند که میتوانند این تیربند را روی مردم امتحان کرده و به سویشان شلیک کنند.
جمعیت حاضر هم متعجب و نگران معرکه گیران را دنبال میکردند. یکی از حاضران برای خرید مهره تیربند اعلام آمادگی کرد و مدعی شد میخواهد قبلاز خرید، مهره روی خروس تست شود، اما سردسته کلاهبرداران با بهانههای واهی مدعی بود که اگر میخواهد مهره روی خروس تست شود ابتدا باید پول آن را بپردازد، اما مرد خریدار زیر بار نمیرفت.
دقایقی بعد پلیس وارد میدان معرکه شد و هفت معرکه گیر را شناسایی و دستگیر کرد. با دستگیری متهمان مشخص شد آنها با چسباندن چند مهره سفید و دو مهره کوچک سبز به همراه پر خروس و مهره مار، ادعا کردهاند که تیربند ساختهاند و با داشتن این تیربند دیگر کسی هدف گلوله قرار نمیگیرد و اگر هم گلولهای به او اصابت کرد جانش را از دست نمیدهد.
متهمان اعتراف کردند اهل یکی از استانهای جنوبی کشور هستند و با این ترفند از جنوب تا تهران دست به کلاهبرداری زده و در آن زمان پنج میلیارد تومان از طریق فروش تیربندهای تقلبی به دست آوردند.
به جرم کلاهبرداری دستگیر و در زندان دوران حبسش را سپری میکرد و بعد از چند سال موفق شد مرخصی بگیرد.
حامد، همبندی داشت که او نیز چهار میلیون تومان بدهی داشته و بههمین دلیل در زندان است و شاکی با گرفتن پول حاضر به رضایت بود.
مرد زندانی وقتی دید همبندی اش در حال آزاد شدن است از او درخواست کرد که کمکش کرده تا بتواند هرچه زودتر آزاد شود. حامد نیز به او قول داد پیگیر کارهایش شود.
چند روز بعد خانواده مرد زندانی با او تماس گرفتند و مدعی شدند حامد به سراغ آنها رفته و برای آزادی نیاز به چهار میلیون تومان پول است تا شاکی رضایت دهد. خانواده مرد زندانی هرچه داشتند را فروختند و چهار میلیون تومان را به حامد دادند، اما او بعد از گرفتن پول بهیکباره ناپدید شد. همین موضوع نیز باعث شد تا مرد زندانی یکسال دیگر در زندان بماند و بعد از شنیدن فرار همبندی اش سکته کند.
چندی بعد مشخص شد دوران مرخصی حامد به پایان رسیده، اما این زندانی دیگر به زندان بازنگشته و درحال کلاهبرداری است.
با دستور بازپرس پرونده تصاویر حامد با گریم و بدون گریم در رسانهها منتشر شد تا اگر کسی خبری از او دارد اطلاع دهد، اما مشخص شد او در دوران مرخصی از زندان از صدها نفر به روشهای مختلف کلاهبرداری کرده و نهتنها شناسایی نشد بلکه هر روز بر تعداد شاکیانش افزوده میشد.
گاهی افراد به دلیل شباهت یا نزدیکی به هنرمندان و ورزشکاران دست به کلاهبرداری میزنند. در اواخر دهه هشتاد کارمند فرودگاه مهرآباد با مراجعه به پلیس از کلاهبرداری محمدرضا گلزار خبر داد و در شکایتش گفت: چندی قبل در دفتر کارم نشسته بودم که فردی با من تماس گرفت و خودش را گلزار معرفی کرد. وقتی به صدای او گوش دادم متوجه شدم که خودش است و از اینکه با من تماس گرفته بسیار خوشحال بودم.
شاکی ادامه داد: «گلزار بسیار آرام صحبت میکرد و وقتی از او علت تماس را پرسیدم گفت من و بهرام رادان مسئول یک شرکت هواپیمایی شدیم و برای فروش بلیت، آنها من را در نظر گرفتند. خیلی خوشحال شدم که میتوانم زودتر از آنچه فکر میکردم پیشرفت کنم حتی همسرم که بیکار بود را هم به آنها پیشنهاد دادم تا از او استفاده کنند.»
این کارمند مالباخته اضافه کرد: «در تماس بعدی آقای گلزار از من خواست که ۱۷۰ هزار تومان به حساب فردی به نام مهران واریز کنم تا کارهای استخدام آغاز شود. من نیز همین کار را کردم، اما چند روز بعد وقتی برای استخدام همسرم بهعنوان عضو فروش به حراست فرودگاه مراجعه کردم متوجه شدم همسرم نمیتواند استخدام شود.»
وی افزود: «وقتی گلزار تماس گرفت موضوع را به او گفتم که ادعا کرد با آقای "الهام" سخنگوی دولت صحبت میکند تا مشکل برطرف شود. از این بابت بسیار خوشحال بودم، اما چند روز بعد بار دیگر گلزار با من تماس گرفت و درخواست کرد سه نفر را بهعنوان منشی استخدام کنم بههمین دلیل من شک کردم و حال از پلیس میخواهم این موضوع را بررسی کند.»
با آغاز تحقیقات مأموران پلیس مشخص شد تمام تماسها از داخل زندان است و بههمین خاطر با همکاری مأموران داخل زندان، گلزار قلابی شناسایی و به بهانه صدها مورد کلاهبرداری میلیونی شناسایی شد.
او در تحقیقات اعتراف کرد بهخاطر اینکه صدایم کاملا شبیه گلزار است از این راه توانستم میلیونها تومان کلاهبرداری کنم.
او سلطان کلاهبرداریهای ایران است. جزو اولین نفراتی است که کلاهبرداری کارت به کارت را طراحی و به خاطره آموزش این روش به سایر زندانیان در زندان به دکتر معروف شد.
به گزارش جامعه ۲۴ ، صبح تا ظهر کلاهبرداری انجام داده و عصر در زندان برای همبندیها کلاس آموزشی کلاهبرداری برگزار میکرد. این متهم که ۳۵ سابقه کیفری داشت و به دکتر حمیدزاده معروف بود در تماس با اصناف بهویژه بازار میوه و ترهبار ادعا میکرد مسئول یکی از ارگانهای مهم است.
او مدعی میشد: «برای خرید تماس گرفتم و با چربزبانیهای اش طعمههای خود را به بهانه اینکه پرینت پرداخت پول به حسابشان را بگیرند، پای دستگاه عابر بانک کشانده و با مهندسی معکوس پول را از حساب این افراد به کارتهای خود منتقل میکرد. بعد هم به واسطه افرادی که در بیرون از زندان داشت پول را در چند حساب چرخانده و در آخر با خرید طلا و سکه رد پولها را گم میکرد.»
این متهم حرفهای سرانجام در زندان شناسایی شد و در بازجوییها و تحقیقات مشخص شد از ۵۰۰ نفر به روش کلاهبرداری کارت به کارت سرقت انجام داده است.
وقتی صحبت از کلاهبرداری میشود نمیتوان نامی از مهدی بلیغ آرسن لوپن ایرانی نبرد. او که سلطان کلاهبرداری است، در زمان پهلوی و در دست به کلاهبرداریهای بزرگی زده است که مهمترین آنها فروش کاخ دادگستری به قیمت ۵۰۰ هزار تومان است.
بلیغ با شگردی عجیب کاخ دادگستری را به چند تاجر عرب میفروشد. او با این بهانه که کاخ دادگستری هتل او است آن را به قیمت ۵۰۰ هزار تومان به تجار عرب میفروشد، چند روز بعد خریداران از همهجا بیخبر وقتی وارد کاخ میشوند تا آنجا را تخریب و بزرگترین پاساژ منطقه را بسازند متوجه میشوند که آنجا کجاست و در دام چه کلاهبرداری گرفتار شدهاند.
آرسن لوپن ایرانی اولین بار به اتهام قتل دوستش بازداشت و محاکمه شد، اما توانست فرار کند و به عراق رفت. چندی بعد درحالیکه او در آنجا ازدواج کرده و حتی صاحب فرزند شده بود از سوی اینترپل دستگیر و سوار قایق شده تا به ایران بازگردانده شود.
در میانه راه مهدی از قایق خود را به درون آب انداخته و درحالیکه نگهبانان مسلح به سمت آب شلیک میکردند توانست از میان گلولهها رد شده و ساعتی بعد یک ماهیگیر کویتی او را از آب نجات داده و به کویت برد.
مهدی با خوب شدن حالش به لبنان فرار کرد، اما بار دیگر دستگیر و به زندان ایران منتقل شد. این مجرم حرفهای در درون زندان تلویزیون بند را به یک زندانی فروخته بود و هنگامیکه زندانی آزاد شده و قصد داشت تلویزیون را با خود ببرد تازه متوجه کلاهبرداری بلیغ شده بود.
مهدی بلیغ در سالهای آخر عمرش به شدت معتاد شده بود، اما توانسته بود مواد اولیه تولید هروئین را به داخل زندان برده و در زندان هروئین تولید کند.
سلطان کلاهبرداریهای ایران سرانجام دو سال پس از انقلاب به جرم قاچاق مواد مخدر اعدام شد تا پرونده یکی از این اعجوبههای جرم و کلاهبرداری برای همیشه بسته شود.