به گزارش خبرداغ ، احمد زیدآبادی در اعتماد نوشت:مرحوم دعایی رنجهای تلنبارشدهای در دل داشت و به خلاف ظاهرش به نظرم انسانی عمیقا ناشاد بود. در واقع هر اتفاقی در هر گوشه و کنار کشور که به نظرش ظالمانه و مخرب میآمد، او را بهشدت رنج میداد و در غمی خردکننده فرو میبرد. در چنین شرایطی چین و چروکی به پیشانی بلندش میانداخت و نگاهش را تنگ میکرد و با افسوس میپرسید: چرا؟ و بعد سکوت اندوهبار و درازی
در پیش میگرفت.
گاه نیز برخی ماجراها او را به کلی از کوره به در میبرد و به قول ما کرمانیها «رگ سیدیاش به جوش میآمد.» در آن وضعیت اگر همکاری با حرفی نابجا یا حرکتی بیموقع، به مثابه آخرین دانه برفی که شاخه درختی را به نقطه شکست رسانده است، بر اعصابش فرود میآمد، چون آتشفشانی فوران میکرد و بعد هم بلافاصله خشمش فرو مینشست و با تواضعی غیرعادی به عذرخواهی برمیخاست. در واقع اندوهی درونی که به ندرت به چشم اغیار میآمد، مرحوم آقای دعایی را بیمار کرده بود و او از کلکسیونی از مشکلات جسمی مانند دیابت، فشار خون، پادرد و ناراحتی قلبی رنج میبرد.
مرحوم دعایی اما اغلب اندوهش را در دل نگه میداشت و محیط را برای دوستانش از شادی و نشاط پر میکرد. شادروان سید محمود دعایی در عین حال با هیچ نوع تکلف و تجمل و تشریفات میانهای نداشت و سر سوزنی در این موارد تظاهر و خودنمایی نمیکرد.
در حقیقت، از همه اینها از صمیم قلب متنفر بود. او بهرغم موقعیت مدیریتیاش در موسسه اطلاعات از ایفای نقش یک خبرنگار ساده برای روزنامه نیز پرهیز نمیکرد و بسیاری مواقع خبرهای مربوط به تصمیمات و مصوبات مجلس را با تلفن برای سرویسهای مربوطه در داخل تحریریه گزارش میداد. سلوک ساده و متعارف و خاکسارانه آقای دعایی از او چهره مردی مهربان و منعطف و اهل سازش و نرمش را ترسیم میکرد.
مرحوم دعایی البته این همه بود، اما در کنار آن، چنان هیبت و مهابتِ عظیمی داشت که در مواقع ضروری، زهره شیر را آب میکرد! در واقع ترکیبی از مهربانی و مهابت به او این امکان را داد که بهرغم فراز و فرودهای سیاسی بسیار، به مدت بیش از 40 سال سرپرستی موسسه اطلاعات را حفظ کند و به شیوه خاص خود معتدل نگه دارد. او برای این منظور هرگز به تملق و چاپلوسی روی خوش نشان نداد. گرچه احترام همگان را نگاه میداشت اما تملق را خلاف شأن آدمی میدانست و در محیط کار نیز چاپلوسان را به حساب نمیآورد و در مقابل نسبت به همکاران منتقد و مخالف و صریح و باشخصیتِ خود، احترام قلبی اصیلی قائل بود.
مرحوم دعایی به واقع، موسسه را عمدتا با مهابت خود حفظ کرد و در طریقِ اعتدالِ مورد نظر خود نگه داشت. او در این جهت جنگجو و نافرمان و سازشناپذیری بیهمتا بود و چنانچه دستورالعملی را در موردِ چگونگی نشر خبرها و تحولات کشور، خلاف مصالح جامعه میدانست، تا نهایتِ طاقت و توانِ خود نادیده میگرفت حتی اگر از سوی حساسترین نهادهای حاکم بود. دعایی در عین حال، هر حرکت تفرعنآمیزی از جمله از سوی روسای جمهور کشور را نیز بیپاسخ نمیگذاشت و در چنین مواردی اگر هم خبر مربوط به آنها را راهی سطل زباله نمیکرد، از صفحه نخست روزنامه، به جای پرتی میفرستاد.
جایگاهی که مرحوم دعایی برای خود تعریف کرده بود، بهطور اتوماتیک فشارهای بینهایتی را از هر سو علیه او بسیج میکرد. برآوردن علایق و مطالبات طیف وسیعی از نیروهای همسو و متعارض در یک موسسه حکومتی و انعکاس متعادل خبرها و دیدگاههای آنها در روزنامه، بعضا متضمن تحمل فشاری فوق طاقت بشری بود که مرحوم دعایی بنا به دلسوزی خود نسبت به سرنوشت کشور به آن تن داده بود. این همه اما به هزینه فرسایش اعصاب و بروز بیماریهای مزمن برای او تمام شد و مرگ نابهنگامش ظاهرا بیارتباط با بیماریهای قبلیاش نبود. خدایش رحمت کند و آرامش و آسایش ابدی بخشد.