به گزارش خبرداغ به نقل از فارس؛ قاسم عزیزی: 5 ماه از زمانی که حسن روحانی کلید پاستور را رسما به آیتالله سید ابراهیم رئیسی تحویل داده، میگذرد و هم اکنون سکوت خبری جالبی در طیف حامیان حسن روحانی و اصلاحطلبان حاکم است. تقریبا بیشتر تحرکات سیاسی آنها به صفر رسیده و هر از گاهی با صدور بیانیهای، سعی دارند تا با عطسههای سیاسی موجودیت خود را ابراز کنند.
در این فضای مُرده در جبهه اصلاح طلبان، گفتوگو با یکی از چهرههای اصلاحطلب یا حامیان دولت موسوم به اعتدالگرایان بسیار سخت خواهد بود چرا که بنابر اعتقاد بسیاری از مردم و کارشناسان وضعیت و شرایط امروز کشور حاصل مدیریت 8 ساله آنان بوده و شخم زدن عملکرد آنان در این مدت برای آنان غیرقابل تحمل است. با وجود این شرایط محمدعلی وکیلی عضو فراکسیون امید و هیئت رئیسه مجلس دهم البته با رویکردی انتقادی خود نسبت به آنچه که در این 8 سال گذشت دعوت خبرگزاری فارس برای گفتوگو را پذیرفت.
وکیلی که در سال 96 سخنگوی ستاد حسن روحانی بود در مورد رویکردها و حتی شخصیت فردی رئیس جمهور سابق سخنانی بیان میکند که جالب و گاها تعجبانگیز است! مثلا او در گوشهای از این مصاحبه از زبان یکی از وزرای دولت قبل نقل میکند که حسن روحانی در روزهای پایانی دولت شاکی بوده که چرا دست به سفید میزند هم برای مردم سیاه است!
گفتوگوی خبرنگار حوزه احزاب خبرگزاری فارس با محمدعلی وکیلی در ادامه آمده است:
*رئیسی در شرایطی روی کار آمد که مردم امید خود را از دست داده بودند/کار برای رئیسی بسیار سخت است
فارس: آقای وکیلی موضوعی که بهتر است به عنوان سوال نخست از حضرتعالی پرسیده شود این است که باید شرایطی که دولت آیتالله رئیسی بر روی کار آمده را خیلی شفاف برای مردم تبیین کنیم. به دلیل حجم کارهای برزمین مانده، آقای رئیسی نه فرصت این را دارد که مسئله را شرح دهد و نه خیلی این روحیه در ایشان وجود دارد که همچون روسای جمهور اسبق بخواهد فریاد وا اسفا سر بدهد. بنابراین این حقیقت از زبان شما به عنوان یک اصلاحطلب، شنیدنی خواهد بود که بفرمایید آقای رئیسی در چه شرایطی دولت سیزدهم را تحویل گرفته است؟
وکیلی: در پاسخ به سوال شما باید بگوییم که آقای رئیسی به لحاظ فضای عمومی جامعه، در شرایطی دولت را تحویل گرفت که مردم امید خود را از دست داده بودند و شاهدش این بود که سطح مشارکتمان به شدت کاهش پیدا کرد.
ماحصل شرایطی که در این سالها ایجاد شد، در سال 1400 مردم را به لحاظ شاخص امید به یکی از بدترین شرایط روحی، روانی کشاند. مسلما تحویل گرفتن دولت در این شرایط و کار در چنین فضایی بسیار سخت خواهد بود. البته مزید بر این شرایط، موضوع کرونا هم بود که مردم را عصبی ساخت و سایه انزواگرایانه و نشاطسوز بر مردم داشت.
در این شرایط منابع و وضعیت داراییهای دولت و کشور و ذخایر کالاهای اساسی قابل اتکا نبود. سررسید بدهیهای دولت از رهگذر اوراق در این سالیان در بودجه تامین میشد که اکنون تقریبا سررسید این اوراق که به عنوان یکی از منابع دولت لحاظ و بعضا به عنوان کسری بودجه از آن استفاده میشد، رسیده است.
وضعیت در محیط بین الملل هم فریز بود چرا که آمریکا از برجام خارج شده بود. دولت بایدن کار خود را شروع کرده بود و در پس اختلالاتی که آقای ترامپ ایجاد کرد اما همچنان استراتژی آمریکاییها در قبال برجام، تداوم استراتژی ترامپ بود. بنابراین در فضای بینالمللی با فضای فریز روبرو بودیم. در فضای اقتصادی با کاهش منابع و تورم نزدیک به 45 درصد و دلار حدود 25 هزار تومان و سررسید بدهیهای دولت و در مجموع کسری بودجه نزدیک به 500 هزار میلیارد تومان مواجه بودیم و دولت در این شرایط کار را شروع کرد. به هر حال دولت میدانست که در چه وضعیتی روی کار میآید و مردم هم با همین وضعیت به دولت جدید اعتماد کردند و کار را سپردند تا شرایط را تغییر دهد.
فارس: اشارهای به فضای عمومی جامعه داشتید که مردم امید خود را از دست داده بودند. جو جامعه در ماههای پایانی دولت آقای روحانی به گونهای بود که عموم مردم تقریبا هیچ یک از وعدههای دولت مستقر را باور نمیکردند.
وکیلی: بنده پیرامون چرایی اینکه دولتی گرفتار ادراک منفی جامعه می شود، مقاله ای نوشتم و مصاحبه داشتم و هشدارهای زیادی دادم. همین الان پیرامون آقای رئیسی این هشدارها را میدهم که دولت آقای روحانی هم در دور اول با یک ادراک عمومی مثبت شروع شد. این ادراک عمومی مثبت آن چنان شتاب دهنده بود چون تمرکز دولت بر برجام بود و باور عمومی این بود که با برجام تمام مشکلات و معضلات حل میشود و دولت هم در حقیقت موفق شده بود در میانه راه دور اول، برجام را به سرانجام برساند. باور مردم این بود که با یک دولت کارآمد در صحنه بین المللی و داخلی طرف هستند. تیم دولت آقای روحانی در دور اول کارآمدتر از دولت دوم بود. هم با نشاط بود و هم شتاب دهندهای به نام برجام در کنارشان بود. و این باور مردم را دوچندان میکرد.
* انتظارات خلق شده پیرامون برجام فراتر از صحنه واقعی بود
در دور دوم دولت آقای روحانی دو اتفاق افتاد. اول اینکه برجام به ثمر رسیده اثر خود را در زندگی مردم از دست داد. انتظارات خلق شده پیرامون برجام، فراتر از صحنه واقعی بود. به این دلیل مردم نوعی سرخوردگی را در پس ایران پسابرجام دیدند. دوم اینکه تیمی که در دولت دوم بود، در مقیاس باورهای مردم نمیگنجید و به همین جهت هم تیم و هم رفتار شخصی رئیسجمهور وقت و هم خنثی شدن آثار برجام و بی اثر شدن برجام در زندگی مردم باعث شد ادراک عمومی مثبت مردم نسبت به دولت وقت به سرعت تبدیل به ادراک منفی شود.
قاعده ادراک عمومی پیرامون چهرهها، رجال و دولتها به سرعت مثبت میشود (قاعده ای در جنگ روانی). البته متغیرهای زیادی دارد تا ادراکی مثبت شود اما این طور نیست که وقتی ادراک عمومی مثبت شد، مثبت بماند. به سختی ادراک عمومی را می توان صیانت کرد. اصل دیگر نیز وجود دارد که اگر ادراک عمومی نسبت به کسی منفی شد، دیگر کمر راست نمیکند مثل اواخر دولت آقای احمدی نژاد و دولت آقای روحانی و اگر دست به هر ترفند و ابزاری بزند که شاید ادراک عمومی را مثبت کند، مثبت نمی شود.
یکی از وزرای آقای روحانی در انتهای دولت نقل میکرد که آقای روحانی این روزها شاکی است که چرا دست به سفید می زنند، سیاه نشان می دهد. گفتم شما چه گفتید. گفتند که گفتم بدنه رسانهای شما ضعیف است و تیم رسانهای شما کار حرفه ای نمیکند. گفتم اصلا جواب درستی نیست و هیچ دولتی به اندازه دولت آقای روحانی لشکر رسانهای حامی نداشت اما مسئله جای دیگر است.
مسئله این است که ارتباط آقای روحانی با بدنه نخبگانی جامعه قطع است. آوردگاه آن در طول این هشت سال که برجام بود، سرانجام نامطلوبی پیدا کرده و بنابراین او در پس بیارتباطی با جامعهای که میتواند حوزه افکار عمومی را مهندسی کند و در غیاب این جامعه نخبگانی گرفتار ادراک عمومی منفی جامعه شده است و هر کسی گرفتار این ادراک شود، دست به سفید هم بزند، سیاه نشان میدهد و رسانه نمیتواند برای او کاری بکند. اگر تمام رسانهها به دستور صبح تا غروب، مثبت بنویسند، مردم سیاه میبینند. ادراک جامعه نباید به کسی پشت کند. حوزه باورهای عمومی جامعه اگر نسبت به کسی منفی شد، کمتر احتمال دارد که مثبت شود. در فضای دولت دوم آقای روحانی به سرعت فضای عمومی جامعه منفی شد و امید جامعه از دست رفت.
*در مسئله بنزین به حساسیت حداکثری مردم توجه نشد/ دولت روحانی جامعه را به سرخوردگی عمومی رساند
فارس: ادراک عمومی منفی نسبت به آقای روحانی از چه زمانی شروع شد؟
وکیلی: از روزی که اثر برجام در زندگی مردم نیامد. انتظارات زیادی پیرامون دستاوردهای برجام ساخته شد و این انتظارات برآورده نشد و بعد از آنکه دولت آمریکا رسماً از برجام خارج شد و تحریمهای یکجانبه وضع شد و اثر این تحریمها تبدیل به تورم داخلی شد، تصمیمات مختلف که بیاعتنایی به حساسیتهای جامعه بود، مردم به مرور زمان امید خود را از دست دادند. مسئله بنزین حساسیت حداکثری داشت و تصمیمی پیرامون بنزین گرفته شد که به هیچ وجه به حساسیت حداکثری مردم توجه نشد. هواپیمای اوکراینی ساقط شد و ده ها مسئله مهم دست به دست هم داد. سردار محبوب دلها ترور شد و مردم احساس یک نوع شکست در حوزه غرور ملی میکردند و صدها مسئله دیگر دست به دست هم دادند تا مردم به یک سرخوردگی عمومی رسیدند و نتیجه آن شد که ما شاهد ریزش وحشتناک در حوزه میزان مشارکت مردم شدیم و برآیند آن را می بینید.
فارس: شما عضو هیئت رئیسه مجلس دهم بودید. هر سال بحث افزایش قیمت بنزین مطرح میشد. یا مجلس پیشنهاد میداد یا دولت، اما در نهایت هم هیچ یک از این دو قوه به سمت این مسئله نمیرفت. چرا آقای روحانی را از اتخاذ چنین تصمیمی مبرا نکردید و هشدار ندادید و به او این توصیه را نکردید که سال به سال قیمت بنزین را افزایش دهد و یک باره از هزار تومان به سه هزار تومان نیاید و ....
وکیلی: اتفاقا تمام این چراها و همه اینها در مجلس اتفاق افتاد. در مجلس و در جلسه غیرعلنی سناریوهای مختلف بنزینی به جهت اینکه موضع مجلس به دولت منقل شود، مطرح شد. سناریوهای مختلف (سه هزار تومانی، هزار و پانصدی، دو هزاری) مطرح شد. سناریویی که نمایندگان و از جمله بنده طراح آن بودیم و به طیف کار نداشت که بنزین را به جای سهمیه به پلاک، سهمیه به فرد بدهید که الان هم مطرح است. ما بنزین را «سهمیه فردی» کنیم. سرانه هر روز یک لیتر سهمیه بدهیم. اعتقاد داشتیم بنزین را سرانه یک لیتر با همان قیمت هزار تومانی بدهیم که در این صورت یک خانواده 4 نفره، 120 لیتر سهمیه داشته باشند.
این طرح قبل از مصاحبه بنزینی دولت مطرح شد. از ابتدای سال 97 موضوع ساماندهی بنزین در دستور کار بود و مطرح شد و هر فرد و گروهی سناریویی تهیه کرده بود و سناریوی ما این بود. یک خانواده 4 نفره اصلا ماشین ندارد اما 120 لیتر در ماه سهمیه بنزین دارد اما مصرف نمیکند. الان خانوادههای چهار نفره هستند که هر کدامشان یک ماشین دارند و مصرفشان در ماه به جای 120 لیتر 420 لیتر است و 420 لیتر از منابع انرژی کشور را مصرف میکنند. گفتیم 120 لیتریها ماهی هزار تومان باشد و مازاد بر این 30 لیتر در ماه، لیتری 5 هزار تومان شود. به این معنا که دولت مکلف است بنزین مصرف نشده خانواده 4 نفره که 120 لیتر ذخیره بنزین هزار تومانی دارد را بخرد و به فردی که مازاد بر 30 لیتر خود دارد، بدهد. این بدین معناست که 120 دو هزار تومان گیر خانواده می آمد و به عبارتی فردی که مصرف بنزین ندارد و از مازاد مصرفی بنزین یارانهای پرمصرفها دارد، ماهی 60 هزار تومان یارانه میگیرد. از پرمصرفها میگرفتیم و به یارانه اضافه میکردیم. چه اشکالی داشت؟
فارس: آقای رنجبرزاده میگفتند که این قضیه در مجلس به جد پیگیری میشد اما آقای لاریجانی ...
وکیلی: ما در مجلس فشار آورده بودیم که آقای لاریجانی در جلسه سران سه قوه سناریوی اختصاص بنزین به فرد و نه پلاک را پیش ببرند. چون فرض و استدلال ما این بود که این جزو منابع دارایی ملی است و این منابع با اصل عدالت به این ترتیب است که توزیع یکسان برای آحاد باشد نه براساس پلاک . این مدل میتوانست توزیع یارانه متنابهی برای جامعه ایجاد کند که اگر لیتری 5 هزار تومان ( اعتقاد داشتیم که لیتری 5 هزار تومان برای فردی که مازاد دارد، کشش دارد مشروط بر اینکه در سقف ماهیانه 30 لیتر سه هزار تومان باشد) مازاد نفری 120 هزار تومان میشد.
نقدینگی از جیب من به جیب شما میآمد. از پرمصرف به کم مصرف بدهیم. یک درآمدی برای خانوادههای بیبضاعت ایجاد میشد و بنزین به قیمت واقعی خود میرسید. بنابراین شاهد قاچاق بنزین نخواهیم بود. دوستانی که روی ساماندهی بنزین فکر میکنند روی توزیع بنزین بر سرانه روی بیاورند نه توزیع براساس پلاک. در مدل توزیع بنزین بر سرانه از پرمصرف به خانواری که مصرف ندارد، داده میشود. اگر اینگونه بود ندارها آرزو میکردند که داراها بیشتر مصرف کنند. ندارها الان شاکی هستند که چرا داراها با مصرف زیادی سهم بیشتری از یارانه پنهان میبرند. چون مازاد مصرف داراها به جیب ندارها میرفت و توزیع عدالت در جامعه تحقق مییافت. ندارها فروشنده میشدند و مصرف نداشتند و 30 لیتر سهمیه بنزین ماهانه هر فرد را باید به ندارها میدادند و 120 هزار تومان از محل یارانه انرژی دستگیر ندارها میشد. در قانون هم اینگونه است. یارانه پیش بینی شده، یارانه انرژی و بنزین است که باید به مردم بدهند تا خودشان در مورد آن فکر کنند.
بهرغم اینکه در مجلس به دنبال این سناریو بودیم ناگهان متوجه شدیم یک تصمیم عجیب و غریبی در جلسه سران گرفته شده بدون اینکه در مجلس اقناعی صورت گرفته باشد و استدلالی برای آن وجود داشته باشد. عین سناریویی که سران تصویب کرده بودند، در مجلس استمزاجی رأی گیری شده بود و رأی به شدت علیه آن داده شده بود و موضع مجلس کاملاً مخالف این قضیه بود اما این تصمیم گرفته شد. پس از ابلاغ طرح سران قوا، طرح سه فوریتی را در مجلس جهت توقف مصوبه سران ثبت کردم. برخی دوستان طرح دو فوریتی برده بودند اما بنده طرح سه فوریتی برده بودم و ثبت کرده بودم. فکر میکردم که از توان جامعه خارج است و بنزینی بر از آتش خشم و عصبانیت مردم خواهد بود. با آقای لاریجانی هم در جلسه هیئت رئیسه وارد بحث و چالش شدیم که حق نداشتید و شما تنها یک نمایندهای از مجلس هستید و بایستی موضع مجلس را منتقل میکردید و حق نداشتید به تنهایی تصمیمگیری کنید و باید این تصمیم را معلق میگذاشتید و بعد از تصویب و تأیید مجلس نهایی میکردید که ...
فارس: مسائلی که آقای روحانی جلو می برد بعد از یک مدت رنگ امنیتی میگرفت. گفتگو و بحث قفل می شد.
وکیلی: آقای شمخانی همان صبح به جلسه آمد که مصوبه را به عنوان مصوبه شورای عالی امنیت ملی معرفی کند. برخورد تندی با او شد و صحبت او ناقص گذاشته شد و به شکل نامناسبی از جلسه غیرعلنی مجلس خارج شد. معلوم بود که مجلس از این مصوبه عصبانی و ناراضی است.
*روحانی تنهاترین سیاستمدار تاریخ ایران است/ شخصیت او گلخانهای است
فارس: چرا گسل ایجاد شده بین آقای روحانی و نخبگان علیرغم توصیه ای که از مجلس به آقای روحانی می کردید و حتی اصلاح طلبان به آقای روحانی می گفتند که آستانه تحملش را بالا ببرد و بهتر برخورد کند، پر و جبران نشد؟ آیا همه چیز به خاطر افراد نزدیک به آقای روحانی بود و آنها نمی خواستند این اتفاق بیفتد.
وکیلی: آقای روحانی اینگونه بود. کاری هم نمیشد کرد. زیادی گفتن خوب نیست مخصوصا این که او الان نیست. من پیشبینی کرده بودم که روحانی تنهاترین سیاستمدار تاریخ ایران خواهد شد و شد. چون شخصیت ایشان گلخانه ای است. فاقد هرگونه کنشگری منهای قدرت و توان کنشگری مدنی است. او متصل به قدرت بار آمده و همه چیز را در همان فضای قدرت میتواند پیش ببرد و به این جهت نوشتم پیش بینی می کنم بعد از ریاست جمهوری اش، تنهاترین خواهد بود چون نه جست و خیز احمدینژاد، و نه محبوبیت خاتمی و نه کاریزمای مرحوم هاشمی را دارد و این جزو تنهاترینها خواهد بود. این جزو ویژگیهای آقای روحانی بود.
*روحانی اداره دولت را محفلی پیش میبرد/ روحانی با هاشمی و خاتمی هیچگونه تعاملی نداشت/ روحانی اجتماعی نبود
بدشانسی اصلاحطلبان این شد که یک اصولگرای بدخیم نصیبشان شد. آقای روحانی شخصیت باز، انبساطی و اجتماعی نبود و کاملاً بسته و امنیتی با یک گارد بسته بود که اداره دولت را هم محفلی پیش میبرد. محفلی محدود شامل واعظی و نوبخت و تیم هستهای از اعضای حزب اعتدال و توسعه که دولت را پیش میبردند که اهل تعامل و مشورت با تیم دولت و هم فکران نبودند و آقای روحانی با سران اصلاحطلب (آقای خاتمی و هاشمی و بزرگان اصلاح طلب) هیچگونه تعاملی نداشت. آنها در این هشت سال و در زمان حیات مرحوم هاشمی از عدم ارتباط روحانی و عدم مشورت پذیری شکایت داشتند.
* واعظی کل دولت روحانی را فدای حزب اعتدال و توسعه کرد
آقای روحانی منهای قدرت فاقد هر گونه کارکرد مدنی است و نمی تواند حزب داشته باشد و کل دولت را آقای واعظی قربانی اعتدال توسعه کرد. تا اعتدال توسعه را به یک حزب پیشرو تبدیل کند اما نتوانست. تمام ناکارآمدی دولت دوم آقای روحانی به دلیل سوء عملکرد آقای واعظی به این علت بود که خواست کشور و دولت را اعتدال توسعه ای کند تا از قبل چینش نیروهای اجرایی در بدنه مدیریت اجرایی کشور، حزب اعتدال توسعه را به حزب پیشرو تبدیل کند و از زیر بلیت اصلاح طلبان بیرون بیاورد که نتوانست. دلیل هم دارد و نمی شود. اگر قرار باشد حزب های دولت ساخته حزب پیشرو باشد باید حزب کارگزاران پیش از این به حزب پیشرو تبدیل می شد که آدم های قوی تری هم داشت. نمی توان حزب دولت ساخته در کشور راه انداخت.
* نوسانات رفتاری اعضای فراکسیون امید زیاد بود
فارس: غیرمستقیم در مصاحبههایی که برخی نمایندگان اصلاحطلب داشتم متوجه شدیم که دوستان در فراکسیون امید، از جانب آقای تابش تحت کنترل و فشار هستند. شدیداً از مصاحبه ترس و پرهیز داشتند. آقای تابش در مصاحبه می گفتند که نمی خواهند صحبت کنند اما عده ای دیگر با ترس مصاحبه نمیکردند. بعد از پیگیری متوجه شدم آنها در فراکسیون مورد سوال آقای تابش قرار میگیرند که چرا مصاحبه کردید. چون برای فراکسیون خوب نیست. آیا چنین فشاری بود؟
وکیلی: فراکسیون امید نوسان در رفتار اعضا زیاد داشت. اکثریت حزبی نبودند و ثانیاً برای اولین بار بود که به مجلس آمده بودند و ثالثاً رسانهای نبودند و رابعاً آمده بودند در چارچوب فراکسیونی که اجمالاً رئیس و سخنگو داشت و حساسیت دربیرون روی اعضا زیاد بود و به همین دلیل برخی از اعضاء تلاش میکردند که امر و نهی نسبت به دیگران داشته باشد که برخی میپذیرفتند و برخی به چارچوبها پایبند نبودند.
چهرههای رسانهای امید اهل گفتوگو و مناظره بودند و برخی چهرههای دیگر که آدمهای موثری بودند اما در صحنه نبودند. مثلاً در فراکسیون امید خصوصاً در بین نمایندگان تهران «جواد فتحی» را داشتیم که دو طرح تعیین کننده ارائه داد و به قوانین مترقی تبدیل شد که هر کدام میتوانست برای مجلس دهم دستاورد بسیار بزرگی باشد اما هیچ سر و صدایی نداشت و اهل نمایش و تبلیغات و مصاحبه نبود. مثلاً یکی از طرحها، طرح کاهش جرم مجازات بود و دیگری حذف مجازات اعدام از قاچاقچیان مواد مخدر بود که بسیار مهم بود که در آن سال حدود 6 هزار نفر را که در صف اعدام بودند را نجات داد. اگر این طرح را هر نماینده دیگری ارائه میداد، سر و صدا راه میانداخت اما ایشان اهل سر و صدا نبود. یا مثلاً مرحوم «محمدرضا نجفی» (16 آبانماه 1399 بر اثر عارضه قلبی درگذشت) در موضوع ساماندهی خودروها و تحقیق و تفحص از مسائل و فساد پشت بنگاه های خودرویی، یک کار طاقت فرسا انجام داد اما اهل مصاحبه و جنجال نبود. در عین حال کسانی را داشتیم که با چهار جمله در آنتن رسانهها بودهو به چهرههای رسانهای تبدیل شده بودند و رسانهها هم به دنبال افرادی میروند که حرف میزنند. حرف هایی که تیتر خور دارند اما به محتوا و تاثیرگذاری آن در فرآیند قانونگذاری، توجه نمیکنند. بعضی از آدمها در فرآیند قانونگذاری خدمات تاریخی داشتهاند، اما دیده نشدند واما در آن سو، برخیها حرفهای نمایشی و شومنی زدند و دیده شدند.
*مجلس سه فراکسیونی، پارلمان را از کارآیی انداخت/مجلس دهم بیصاحب بود
فارس: اگر بخواهید نقد خوب و بد را در مورد فراکسیون امید داشته باشید، چیست؟
وکیلی: حُسن فراکسیون امید این بود که فراکسیون منظمی بود. چون آقای عارف منظم و منضبط بود. ما هر هفته جلسه ثابت داشتیم و در موضوعات با هم مشورت میکردیم؛ اما ایراد این بود که در مجلسی کار میکردیم که سه فراکسیونه بود. مجلس سه فراکسیونی، مجلس را از کارآیی میانداخت. نمیدانید صاحب مجلس کیست. بنابراین مجلس دهم صاحب نداشت. به ما که میرسید میگفتیم ما اکثریت نیستیم و 100 نفر هستیم. میخواستیم استیضاح کنیم، به نتیجه نمی رسیدیم.فراکسیونهای دیگر هم حرف ما را میزدند.
*فراکسیون امید توسط احزاب حمایت نمیشد/گاد فادرها فراکسیون امید را از ابتدا میکوبیدند/ عارف باید در مجلس پاچه ورمالیده کار میکرد که بلد نبود
اشکال دوم این بود که فراکسیون امید سیاسی بود که به هیچ وجه توسط احزاب حامی حمایت نمیشد. یک خط و یا یک سطر پیشنهاد در قالب طرح یا لوایح از سوی احزاب به فراکسیون امید ارسال نشد. اشکال سوم این بود که فراکسیون امید از ابتدا توسط پدربزرگ ها کوبیده میشد که اینها بدلی هستند و اصلاح طلب واقعی نیستند و سرباز و دوگانه سوز هستند و به این دلیل توسری خور شده بودند. اشکال چهارم هم این بود که آقای عارف شخصیت فضیلت گرا و اخلاق مدار داشت که باید در مجلس پاچه ورمالیده کار میکرد و با هم همخوانی نداشت. یکی از دوستان اصولگرای ما در مجلس میگفت اگر بخواهم دلی در انتخابات رئیس مجلس رای بدهم، به آقای عارف رأی میدهم چون آدم اخلاق مداری است اما به خاطر تشکیلات، به آقای لاریجانی رأی میدهم. یعنی به شخصه با اخلاق مدار بودن آقای عارف مشکل نداشت.
* مردم ایران از اصلاحطلبان دست شستند نه از اصلاحات/ مطالبه و وعدههای نامزدهای 1400 اصلاحطلبانه بود
فارس: اصلاحطلبان با هر کارنامهای در دولت و مجلس امروز از وضعیت روشنی که اکنون میبینید برخوردار هستند. سرمایه اجتماعی خود را قربانی آقای روحانی کرده و به هر کیفیتی که بود نتوانست در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری توفیق پیدا کند. آینده سیاسی اصلاح طلبان را چگونه می بینید؟ اصلاحات باید در مواجهه با دولت آقای رئیسی چه کند؟ بحث دولت سایه در اصلاح طلبان مطرح شده بود. ظرفیت رأی اصلاح طلبان آنقدر لاغر و شکننده بود که خیلی در مورد دولت سایه حتی نمیتوانند حرفی برای گفتن داشته باشند. جریان اصلاحات بیش از دو دهه مدیریت کشور را در دست داشته است و در بخشی از دولت آقای هاشمی و کل دولت آقای خاتمی و آقای روحانی و چند وزارتخانه در دستش بوده است.
وکیلی: متن مطالبات مردم ایران، اصلاحطلبی است. مردم در اسفند 1398 و خرداد 1400 از اصلاح طلبان ناامید شدند اما از اصلاحات نبریدند. شاهد هم این است که نامزدهای ریاست جمهوری 1400 منهای آقای جلیلی، در پلتفرم اصلاح طلبی ظاهر شدند. رقابت و مسابقه براساس مطالبات اصلاحطلبانه بود به عبراتی شروع به طرح مطالبات اصلاح طلبانه جامعه کردند. حقوق زنها، حوزه آزادیهای اجتماعی، تعامل با دنیا و مداراگرایی در برخورد با مخالف و ... شاخصهها و عناصر گفتمان اصلاحطلبی بود که در فضای انتخابات 1400 در غیاب اصلاحطلبان مطرح شد و دیگر کاندیداها به درستی با این پلتفرم با هم رقابت کردند. این نشان دهنده این است که مردم ایران همچنان اصلاحطلب هستند و انقلاب هم اصلاح طلبانه بود. مردم از اصلاح طلبان ناامید شدند. اصلاحطلبان میگویند دلمان میخواست اما نتوانستیم. اما این « دلمان میخواست و نتوانستیم»، برای مردم معیشت و عزت و کرامت نمیشود.
*احمدینژاد میخواهد خودش را آلترناتیو اصلاحطلبی معرفی کند/ 4 بحران اصلاحطلبان برای بازگشت به قدرت
راز موفقیت آقای رئیسی در انتخابات خرداد 1400 این بود که سعی کرد روی پلتفرم اصلاح طلبانه حرکت کند. الان هم اگر کسانی امثال آقای احمدینژاد تلاش میکنند که خودشان را آلترناتیو جریان اصلاحطلبی جامعه قلمداد کند، به این علت است که میداند پلتفرم ملت ایران، پلتفرم اصلاح طلبی است اما اصلاحطلبان به عنوان احزاب اصلاحطلب و جریان شناسنامهدار برای برگشتن دوباره به صحنه قدرت در چارچوب جمهوری اسلامی، چهار بحران مهم دارند و تا زمانی که به این چهار بحران پاسخ ندهند، نمی توان زیاد امیدوار بود. باید بیم این را داشت که کسی مانند احمدی نژاد خودش ر آلترناتیو اصلاحطلبی در جامعه معرفی کند.
* اصلاحطلبان باید روشن کنند که میخواهند «در» جمهوری اسلامی باشند یا «بر» جمهوری اسلامی؟
فارس: این چهار بحران چیست؟
وکیلی: یکی از این چهار بحران، بحران موقعیت است. اصلاحطلبان باید تعریف موقعیت میکردند که میخواهند در جمهوری اسلامی باشند یا بر جمهوری اسلامی؟ ما گروههایی را در این جریان میبینیم که در قالب اصلاحطلبی هستند اما با براندازان تفاوت و تمایزی ندارند. این که نمیشود. مردم دچار سرگیجه میشوند.که بالاخره ما میخواهیم در جمهوری اسلامی اصلاحات را پیش بریم یا اصلاح طلبی ما از نوع رضاپهلوی، مسعود رجوی و براندازان بیرون نشین است؟ باید مرزی بین اصلاحطلبی در جمهوری اسلامی و اصلاح طلبی بر جمهوری اسلامی وجود داشته باشد و باید اصلاحطلبان این مرزگذاری را انجام دهد.
* دولت روحانی با تکیه بر رای اصلاحطلبان سر کار آمد/ اصلاحطلبی با بحران منشور حکمرانی رو به رو است/احزاب اصلاحطلب شب انتخاباتی هستند
دوم اینکه ما به عنوان نمایندگان جریان اصلاحطلبی وارد قدرت شدیم. دولت یازدهم و دوازدهم با تکیه بر رأی صندوق اصلاحطلبی بر سر کار آمد اما نه کسانی که در دولت و نه کسانی که در مجلس بودند نتوانستند یک منشور حکمرانی متمایز با آنکه اصولگرایان در دولت های اصولگرا و مجالس اصولگرا داشتند، ارائه دهند. بنابراین بحران منشور حکمرانی در اصلاح طلبی مطرح است. اینکه میگویم 4 سال در مجلس بودیم، دریغ از یک سطر پیشنهاد در قالب طرح و مسائل مهم مردم از سوی اعضای اصلاحطلب به این معناست که احزاب اصلاح طلب، احزاب شب انتخاباتی هستند در حالی که اینها احزابی هستند که باید جریان برآمده از صندوق رأی اصلاح طلبی را حمایت فکری و برنامهای کرده و منشور حکمرانی بدهند که متمایز باشد و معلوم باشد که برای اداره کشور چه حکمرانی متمایز با آنچه اصولگرایان دارد، دارند.
چون جریان اصلاحطلب منشور حکمرانی نداشت، گرفتار بحران توجیه شد. وقتی در حکومت میرویم اما منشور حکمرانی نداریم، برای رفتن در حکومت چه توجیهی می توانیم داشته باشیم که مقدم بر آنچه اصولگرایان دارد، باشد؟ اصولگرایان وقتی به حکومت میروند، دستشان نمیلرزد اما وقتی ما می رویم دستمان میلرزد. ما از سایه خودمان هم میترسیم اما اصولگرایان از هیچ کسی نمیترسند. نه از دستگاه نظارتی و نه از هیچ چیز دیگر. اگر دلشان بخواهد برای مردم کاری انجام دهند، دستشان نمیلرزد. اما اصلاحطلبان اگر دلمان هم بخواهد کاری برای مردم انجام دهیم، دستمان میلرزد. بنابراین چه توجیهی وجود دارد که ما باشیم اما آنها نباشند. البته این مجلس انقلابی روی ما را سفید کرده است. مجلس انقلابی که این طور مردم را گرفتار بحران معیشت کرده است. اصل زندگی بر مردم تنگ شده است، بر روی سگ و گربه بحث میکند و این نشان می دهد که در تشخیص مسائل مردم فرسنگها فاصله دارند. اینها دست به کارهایی میزنند که مردم به اصلاحطلبان میگویند درست است که شما حکومت بر مردم را بلد نیستید اما حداقل این قدر ناشی نبودید که سراغ موضوعات ناشی و دست چندمی بروید.
بحران چهارم، بحران کارآمدی است. چون این سه بحران را حل نکرده بودیم، شعارمان این بود که در اداره حکومت، کارآمدتر هستیم. چون با بدنه نخبگانی همراه هستیم و به اتاق فکر جریان نخبگانی وصل هستیم و اهل مدارا هستیم، پس جاذبه جذب نخبگان کشور را داریم و بنابراین با تکیه بر بدنه نخبگی میتوانیم نسخه کارآمدی در اداره کشور ارائه کنیم. این چهار بحران، بحران اصلی اصلاح طلبان است.
* نمیشود با نان جمهوری اسلامی بزرگ شد و به سمت سکولاریسم رفت/ در پسا جمهوری اسلامی بهشتی وجود ندارد که عدهای در شکل آلترانیتو ظاهر شدهاند
اگر قرار است اصلاحطلبان به پلتفرم اصلاحطلبی ملت ایران برگردند که چارهای هم جز این ندارند باید نخست این بحرانها را حل کنند و تعریف موقعیت از خود داشته باشند. اصلاحطلبان باید بگویند که میخواهند با کدام منشور و منظومه فکری در چارچوب جمهوری اسلامی یا بر علیه جمهوری اسلامی کار کنند؟ میخواهند سکولار باشند و جامعه را سکولاریزه کنند؟ اگر قرار باشد یک حکومت سکولار بر ایران بیاید، محمدرضا پهلوی صد امتیاز در برابر کسانی میخواهند به سمت حکومت سکولار بروند جلوتر بود. چون هم تیپش را داشت، هم بلد بود و هم در کانسپت سکولار بار آمده بود. همه ما ریش و پشمهایمان را (منظور از این واژهها یعنی همه ما هویت سیاسی و موقعیتی خود را از جمهوری اسلامی بدست آوردهایم) در جمهوری اسلامی به دست آوردیم. با نان جمهوری اسلامی آمدهایم و میخواهیم جمهوری اسلامی را سکولار کنیم؟! دوم اینکه یک عده به دنبال سناریوی آنترناتیو در اصلاحات هستند. هم آقای احمدی نژاد و دیگران.
در پسا جمهوری اسلامی بهشتی وجود ندارد که قرار باشد آنترناتیوش فلان شخص یا آقای احمدی نژاد باشد و یا هر کسی دیگر. در پساجمهوری اسلامی جهنم امروز افغانستان نسبت به جمهوری اسلامی بهشت خواهد بود. بنابراین تکلیف اصلاح طلبان روشن است. پلتفرم ملت ایران، اصلاحطلبانه است اما این کافی نیست. اینکه بگوییم فرش قرمز برای اصلاحطلبان پهن است نیز درست نیست. فرش قرمز پهن نمیشود مگر اینکه اصلاحطلبان بدون رودربایستی نسبتهایشان را با جمهوری اسلامی تعریف مجدد کنند و بگویند که دارای چه مدلی از حکومت هستند. اصلاحطلبان باید مدل حکمرانی کارآمد ارائه دهند.
انتهای پیام/