به گزارش خبرداغ به نقل از روزنامه اعتماد، زیر پلک فانوسها و در مرز خواب و بیداری سه امتیاز شیرینتر از عسل به حساب تیمش واریز شد تا با همان استایل همیشگی کنار نیمکت به شادترین موجود دنیا بدل شود، دستانش را در هوا به حرکت درآورد و سپس در آغوش بهزاد غلامپور به ایستگاههای روشن بیندیشد. به ایستگاه رستگاری با تِرن لاجوردی.
سومین پیروزی پیاپی فرهاد مجیدی در مقابل سکوهای خالی آزادی، بسیاری را به این باور رساند که استقلال مدل ۱۴۰۰ با قشون خسته جان فصول پیش تفاوتهای وافری دارد و فرهاد مفر قابل تاملی برای خود و شاگردانش ایجاد کرده است.
آنها در بعدازظهر سرد غرب تهران، تراکتور را واژگون کردند تا استقلال به امتیاز ۹ برسد و همچنان لژنشین جدول لقب بگیرد. گرچه آبیها هنوز در خطوط سهگانه با ضعفهای ملموسی مواجه هستند، اما میل به پیروزی و عبور از خاکریزهای بلند این فرضیه را پررنگ کرده که دیوار آرزوهای پسر قائمشهر هر هفته بالا و بالاتر میرود.
حالا فرهاد مجیدی قادیکلایی ۴۵ ساله با ۴۵ بازی ملی و ۱۰ گل زده سرفصل تازهای از دوران مربیگریاش را ورق میزند. او بالاخره با تیمی که با ذائقه خودش بسته شد از سه دوئل، تمام امتیازات لازم را کسب کرد تا ثابت کند پرچم آبی برای مردی که ۱۱ فصل روی شانههای دریا جنگیده عشقی زودگذر نیست.
مات کردن فیروز در شطرنج مرموز عصر شنبه البته پایان کار نخواهد بود. داستان برای سکانداری که خود را مرید فوتبال مدرن میداند و به سبک استراماچونی تیم خود را پیرایش میکند تازه شروع شده. همو که میخواهد پس از سالها ناکامی جام قهرمانی را بالای سر ببرد و به پیامآور شور و شوق و شبنم برای میلیونها دوآتشه غریبه با شکیبایی بدل شود.
اما ماجرا از چه قرار است که فرهاد همچون فصول پیش دیگر کابوسها را به ملاقات نمیپذیرد؟ حقیقت این است که او از درون قفس توری تا خط آتش مهرههایی را در اختیار دارد که با اتکا به آنها میتواند سوختن و ساختن را سهم حریفان کند و خود در طرفهالعینی از پلکان پیروزی بالا رود. بهرهگیری از توپچیهای خارجی باکیفیت از یکسو و بهرهمندی از چند تفنگدار در هر یک از خطوط سبب شده تا مردی که روزگاری با العین جام باشگاههای آسیا را در آغوش کشید و دردانه دشداشهپوشها شد ترافیکی سهمگین را فراروی خود ببیند و برای آرایش یک تیم ۱۱ نفره با معادلات بسیاری مواجه گردد.
لیگ بیست و یکم، اما با لیگهای پیشین فرق دارد و مهاجمی که ۹۴بار با جامه آبی سنگرها را تسخیر و سکوها را منفجر کرده قصد دارد به هر جان کندنی که شده نعش آرزوها را بر دوش حریفان بگذارد و خود در قامت فرماندهای کامروا در پلان پایانی لیگ جشن قهرمانی بگیرد.
روحیه جاهطلبانه فرهاد از یکسو، آرامش حاکم بر باشگاه و دوری از آنارشی از سوی دیگر و برخورداری از مهرههای کارساز این سیگنال را برای رقیبان فرستاده که اگر نجنبند و جلوی کولاک فرهاد و بچههایش را نگیرند در پایان یک فصلِ خاکستری باید قطره اشک گوشه چشمان خود را پاک کنند. صد البته جاده سنگلاخ است و ناهموار و مهاجم سالهای دور راپیدوین اگر بخواهد به اشباح چهرهای مضحک و منگ ببخشد گریزی ندارد جز آنکه برای هر نود دقیقه پلن جدیدی رو کند و البته با تکیه بر اتوریته خویش از پس حاشیههای ویرانگر برآید. حاشیههایی که در مطلوبترین شرایط هم استقلال را رها نخواهند کرد.
آیا مردی که در جستوجوی خوشبختی کوچههای لیگ را گز میکند، پس از زنگ آخر رد پای خود را در عمارت قهرمانی نظاره خواهد کرد؟
صدای نفسهای سرخهای پایتخت و زردهای نصفجهان بیخ گوش ارتش آبی شنیده میشود. آنها برای آنکه سوالی را بیجواب نگذارند باید از همین امروز فارغ از ۹ امتیاز کسب شده به درو کردن حریفان و دشت امتیازات پیش رو و البته سبقت در لاین سرعت بیندیشند.
کسی چه میداند. شاید پس از سالهای مویه و ماتم فرهاد مجیدی بتواند پرچم تیمش را پس از ۳۰ هفته بر بلندای قله بیافرازد و کارت پستال سیاه و سفید لیگ را برای مدتی آبی زنگاری کند!
مردی که گفته میشود در کنار فوتبال، اسنوکرباز قهاری نیز هست شاید بتواند در انتظار سپیده، تمهیدی بیندیشد که خورشید از مغرب میز بیلیارد طلوع کند!