همگی مسئولان اعم از چپ و راست در به وجود آمدن واقعیتهای امروز ایران سهیم بودهاند بنابراین هیچ مسئولی نمیتواند خود را در بهوجود آمدن واقعیتهای امروز جامعه ایران، تافته جدا بافته به حساب بیاورد پس به همان نسبت که اقلیت سهم دارد و خواست و مطالباتشان به رسمیت شناخته میشود، اکثریت نیز باید سهم داشته باشند و همچنین خواست و مطالباتشان به رسمیت شناخته شود!
همانطور که میدانید هیچ پرندهای با یک بال نمیتواند پرواز کند، پس واقعیتهای موجود جامعه امروز ایران که تشکیل شده از دو صدای اقلیت و اکثریت با خواست و مطالبات متفاوت است، مثل دو بال پرواز هستند. بنابراین با حذف یکی از بالها، امکان پرواز نخواهد بود! آقای رئیسی چه بپذیرید و چه نپذیرید وجود سلایق مختلف و سبکهای متفاوت زندگی زیستی در جامعه امروز ایران نهادسازی شده است، بنابراین سبک و روشی که در زندگی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در ساختار ذهنی مردم نهادینه شده باشد به عنوان یک واقعیت غیرقابل کتمان در هر شرایطی چه آن شرایط جامعه باز باشد و چه آن شرایط جامعه بسته باشد، نقشآفرینی دارد!
آقای رئیسی بهعنوان مثال طالبان بهزعم برخی مسئولان وطنی به عنوان یک واقعیت در جغرافیای افغانستان اگر مورد اعتماد و باور عمومی بود که با زور و اسلحه قدرت را به دست نمیگرفتند! پس سکوت نسبی و فعلی مردم افغانستان به دلیل ترس و دلایل دیگر در مقابل طالبان را نباید به حساب مقبولیت و مشروعیت طالبان گذاشت! واقعیت زندانی و زندانبان در فضای یک رابطه تعریف میشود اما آیا چنین رابطهای معقول و بر اساس یک رابطه بُرد- بُرد است؟ قاعدتا پاسختان خیر است بنابراین روابط ملت-دولت در افغانستان تهی از معنی و مفهوم معقول و مطلوب مملکتداری است! و به تعبیری رابطهای بُرد- بُرد نیست، پیام واقعیت امروز افغانستان این است که طالبان بازی را با کمک سرویسهای مختلف امنیتی کشورهای پشتیبان بُرده و اکثریت ملتشان تاریخ و سرنوشتشان را باختهاند! بنابراین اگر قرار است به واقعیتها رسمیت بخشید، چرا فضایی ایجاد نمیکنند تا ملت افغانستان از طریق صندوق رای و با پشتوانه اکثریت، حکمرانان خود را انتخاب کنند؟
شما در جایگاهی نشستهاید که این جایگاه متعلق به همه جامعه با هرگونه سلیقه و گرایش متفاوت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی است، بنابراین اگر تصمیمسازیها و تصمیمگیریهایتان مورد رضایت و استقبال اکثریت جامعه نباشد باید بپذیرید که یک جای کار میلنگد! و تداعیگر بازی اجبار و اختیار خواهد بود. اکنون که قدرت یکدست شده است، این یکدستی قدرت نباید حکمرانان را دچار خطای محاسباتی کند، بنابراین تصمیمسازیها و تصمیمگیریهایتان باید اکثریت پسند باشد، چرا که اکثریت به عنوان یک قدرت نهفته در دل مملکت، روند حرکت طبیعی و به تعبیری میل و رغبت و همچنین خواست و مطالبات جامعه را نشان میدهد. پس هنگامی میتوانید مشکلات جامعه را حل و فصل کنید که جهت حرکت ملت را بشناسید!