میدل ایست آی نوشت: در ۲۳ مه، نیویورک تایمز مقالهای طولانی با عنوان " زندگی تحت اشغال: بدبختی در قلب درگیری" در صفحه اول خود منتشر کرد. در این مقاله، داستانهای شخصی از فلسطینیان مختلف که در کرانه باختری اشغالی و بیت المقدس شرقی زندگی میکردند و زیر فشار دولت اسرائیل بودند، بازگو شد.
به گزارش خبرداغ به نقل از «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: این مقاله تنها چند روز پس از آتش بسی که آخرین دور از قساوتهای ارتش اسرائیل در نوار غزه را متوقف کرد، منتشر شد. گفتنی است، درگیری اخیر منجر به قربانی شدن ۲۴۸ فلسطینی از جمله ۶۷ کودک شد. این درگیریها بر اثر تلاشهای اسرائیل در راستای پاک سازی قومی در محله شیخ جراح در بیت المقدس شرقی که تحت اشغال قرار دارد، شروع شد.
مامور اجرا به ساندوکای ۴۲ ساله، دو گزینه پیشنهاد داد، یا خانه خود را خراب کنید یا دولت آن را با خاک یکسان میکند و ۱۰ هزار دلار به عنوان هزینه تخریب از شما میگیرد.
دلیل ادعایی برای با خاک یکسان کردن خانهی ساندوکا به طوری که هیچ چیز از آن باقی نماند و در واقع ناپدید شود، این است که این خانه با مناطق توریستی شهر قدیم، منطقهای در اورشلیم شرقی تداخل دارد.
نویسندگان مقاله با تأکید بر اینکه هیچ فلسطینیای از تبعات اشغال در امان نیست، خاطرنشان کردند که برای تقریباً سه میلیون فلسطینی در کرانه باختری اشغالی و بیت المقدس شرقی، اخراج فلسطینیان از منطقه شیخ جراح یک داستان تکراری بود. تنها تفاوتش با موارد دیگر این بود که این داستان بین المللی شد.
با این حال، اینکه این مقاله در صفحه اول نشریهای مشهور منتشر شده است، بسیار استثنایی است. به ویژه با توجه به اینکه این نشریه همواره به جنایات اسرائیل به دیدهی اغماض مینگرد و کشتار کودکان فلسطینی را به عنوان حق قانونی تل آویو برای دفاع از خود به تصویر میکشد، انتشار مقالهی مورد بحث اهمیت مییابد.
دهه قربانی شدن
مطمئناً، این روزنامه آمریکایی هرگز به دنبال این نبوده است که به داستان فلسطین جنبهی انسانی ببخشد و یا نظرات خود را دربارهی قربانی شدن، واقعیتی که طی بیش از ۷۰ سال وجود داشته است، ابراز کند. این مقاله خاص حتی از این جهت غیرعادی است که علاوه بر تأکید بر ماهیت سیستماتیک ستم اسرائیل، خشونت فلسطینیان را نیز نتیجه منطقی تحریکات اشغالگری که محرک ثابت و اصلی درگیری است، میداند.
اگرچه با استفاده ار رابطهی علت و معلولی بهتر میتوان شرایط را در درگیری فلسطین و اسرائیل درک کرد. اما از شواهد چنین بر میآید که رسانههای غربی تلاش دارند تا اقدامات فلسطین در برابر اشغال را در قالب فعالیتهای تروریستی جلوه دهند. حال آنکه کل درگیری در ابتدا توسط اسرائیل ایجاد شده است. انحرافاتی که در گفتمان مرتبط با اسرائیل و فلسطین وجود دارد و معمول هم هست، بار دیگر گمانه زنیهای امیدوارکنندهای را در مورد اینکه ممکن است، روند به نفع حقیقت در حال چرخش باشد، برانگیخته است. در پایان ماه آوریل، دیده بان حقوق بشر گزارش داد که اسرائیل مرتکب جنایات علیه بشریت در قالب آپارتاید و آزار و شکنجه شده است. این اظهارات گرچه خیلی دیر مطرح شدند، اما بهتر از این بود که هرگز مطرح نشوند.
به نظر میرسد که پس از انتشار این گزارش، بیشتر انتقادات کلی از جنایات اسرائیل جریان یافته است. به عنوان مثال، یک مقاله در واشنگتن پست از رافائل میمون منتشر شد که میگوید: صهیونیسم نمیتواند صلح عادلانهای ایجاد کند و فقط فشار خارجی میتواند به آپارتاید اسرائیل پایان دهد. میمون که خود در جامعهای صهیونیستی در فرانسه متولد شده و بعداً در اسرائیل زندگی کرده است، تصدیق میکند که اشغال کرانه باختری توسط اسرائیل با هر تعریفی، مصداق آپارتاید است.
مقاله دیگری از واشنگتن پست توسط رولا جبرئال، تحلیلگر سیاست خارجی با کمال تأسف روشن میکند که آپارتاید نه تنها در مورد فلسطینیان تحت اشغال بلکه علیه شهروندان فلسطینی اسرائیل که مورد تبعیض نهادی نیز قرار دارند، اعمال میشود.
برخی از ناظران از تغییر عظیم گفتمان آمریکایی صحبت میکنند و البته به دموکراتهای کنگره اشاره دارند که مایل هستند روایت اسرائیل را دربارهی درگیری به چالش بکشند. در همین ارتباط، روزنامه فایننشال تایمز، تصریح کرده است که گفتمان مربوط به اسرائیل و فلسطین در حال تغییر است. گمانه زنیهای شبکههای اجتماعی را نیز در مورد تغییر روندهای مربوط به گفتمان اسرائیل و فلسطین به این موارد اضافه کنید. نکتهای که باید توجه داشته باشیم این است که روندها همواره در حال تغییر هستند. مثلاً مارک روفالو، بازیگر معروف هالیوودی توییت کرد که تحریمهای آفریقای جنوبی به آزاد شدن مردم سیاه پوست کمک کرد و حال وقت آن است که اسرائیل را تحریم کنیم تا فلسطین آزاد شود. سلبریتیهای مشهور دیگری نیز اخیراً به حمایت از فلسطین پرداخته اند.
البته موضوع آنقدرها هم که به نظر میرسد، ساده و روشن نیست. مثلاً، همان نشریهای که حرفهای مدافعان فلسطین را منتشر کرد و به انتشار مقاله زندگی تحت اشغال: بدختی در قلب درگیری پرداخت، به تخریب سه فرد مشهور که از فلسطین حمایت کرده اند، پرداخته است. این موضوع را میتوان فراز و فرودهای نیویورک تایمز بنامیم.
آبشار تبلیغات صهیونیستی
از سوی دیگر، تایمز همچنان فضای زیادی را به مطالب امثال توماس فریدمن، ستون نویس امور خارجه اختصاص میدهد. کسی که معتقد است بمباران غیرنظامیان توسط اسرائیل یک امر منطقی است. پس از آخرین دور کشتار، فریدمن ابراز تاسف کرد که استفاده اسرائیل از نیروی هوایی پیچیده، هر چقدر هم موجه و دقیق باشد، باعث ایجاد مجموعهای از تصاویر و ویدئوها در شبکههای اجتماعی شد که به منتقدان اسرائیل قدرت بخشید.
در همین حال، برت استفنز، از فرصت استفاده کرد تا به بحث دربارهی درخواستهایی همچون آتش بس فوری در غزه، پایان شهرک سازیهای اسرائیل در کرانه باختری و مذاکرات سریع بپردازد و آنها را مورد انتقاد قرار دهد. استیون استیکر نیز در مورد محاصره غیرقانونی اسرائیل در نوار غزه اظهار داشت که پایان به اصطلاح محاصره باعث تشدید درگیریها میشود.
به طور کلی، در یک اقدام هدفمند، رسانهها تلاش کرده اند تا گزارشهای مبتنی بر واقعیت را در کنار آبشار سنتی تبلیغات صهیونیستی قرار دهند.
موج جزر و مدی حقیقت
واقعیت این است که تمامی افراد و نهادهایی که اسرائیل را به خاطر اعمال آپارتاید علیه فلسطین ملامت میکنند، به ضدیهودگرایی متهم میشوند. این اقدام در چارچوب یک تاکتیک اسرائیلی که هدفش غرقه سازی بحث منطقی است، انجام میشود.
بنابر تمامی آنچه در بالا گفته شد، حال باید این سوال را پرسید که چه باید کرد تا اطمینان حاصل کنیم که چشم انداز کنونی تغییر روند مربوط به اسرائیل و فلسطین تبدیل به یک سناریوی یک قدم به جلو و دو قدم به عقب نمیشود؟
همانطور که نویسندگان مقاله نیویورک تایمز در مورد ساندوکا و همکارانش مینویسند، تحریکات جنگی با پایان یافتن جنگ متوقف نمیشوند. همچنین این سوال منطقی مطرح میشود که آیا جنگ اسرائیل علیه فلسطینیها هرگز پایان مییابد، حتی وقتی که بمب بر سر مردم ریخته نشود؛ بنابراین آنچه برای فریب افراد ناآگاه به منظور وارونه جلوه دادن واقعیت مورد نیاز است، پوشش مداوم رسانهها با توجه به روایت صهیونیستی از جنگ و تعهد برای از بین بردن پایههایی است که بیش از هفت دهه در جنایات علیه بشریت نقش داشته اند.
انتشار مطالب رسانه های خارجی تنها با هدف اطلاع رسانی و اگاهی از تحلیل های آنان در «انتخاب» انجام می شود و به هیچ عنوان به منزله تایید آن از سوی «انتخاب» نیست.