به گزارش خبرداغ به نقل از روزنامه رسالت ، انقلاب اسلامی از نوع انقلابهای فراگیری است که علاوه بر نقش و کارکردهای فراگیر در محدوده کشور ایران، در سطوح جهانی و منطقهای به ویژه در غرب آسیا به تولید گفتمان کمک زیادی کرد. از سوی دیگر از دهههای قبل تا به امروز کشورهای غربی در منطقه غرب آسیا حضور میدانی و گفتمانی پررنگ داشتهاند
تا آنجا که این منطقه بیشترین تأثیرپذیری را از رهگذر تقابل گفتمانی انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن با گفتمان غربی داشته است.
در این مختصر به مهمترین حوزههای این تقابل و آثار و نتایج آن بر جوامع و کلان روندهای غرب آسیا اشاره میکنیم.
انقلاب اسلامی با تکیهبر شکوفایی سرمایههای درونی ، دین، هویت و فرهنگ بومی و خودباوری انسان به عنوان محور تحول جامعه، در مقابل برتری فزاینده تکنولوژی و غلبه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی کشورهای غربی شکل گرفت.
در این راستا نخستین پیامی که انقلاب اسلامی برای ملتها و جنبشهای رهاییبخش منطقه منعکس کرد، تکیهبر خودباوری و نیروی درون زا و بومی است که به عنوان مهمترین عامل بسیج اجتماعی و پیروزیبخش میتواند جایگزین احساس تسلیم و ناتوانی در مقابل برتری قدرت تکنولوژی و گفتمانی غرب شود. این گفتمان به تدریج در رویش جنبشهای مقاومت بر محور مسئله اول جهان اسلام یعنی فلسطین اشغالی و سپس اشغال سرزمین افغانستان از سوی شوروی شکل گرفت و در ادامه به رویش جنبشهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی متعددی انجامید که امروزه دستگاه عریض و طویل سیاسی، رسانهای، تکنولوژی و نظامی غرب را در فلسطین، عراق، لبنان، افغانستان، یمن و دیگر جوامع اسلامی مقهور اراده جنبشهای موسوم به بیداری اسلامی ساخته است. درنتیجه این گفتمان کشورهای غربی که روزگاری با شعار سعادت و رهایی انسان و احیای حقوق بشر و دموکراسی وارد خاورمیانه شده بودند و هدف غایی خود را که غارت منافع جهان سوم و مسلمانان بود در پشت این شعارها پنهان کرده بودند؛ با دست شستن از این گفتمان خود را هم سرنوشت با منافع رژیمها و سلاطین مستبد و عاری از هرگونه نشانههای دموکراسی و حقوق بشر دانسته در یک جبهه و به عنوان حافظ منافع آنان قرار گرفتند.
از سوی دیگر انقلاب اسلامی بر محور دینباوری و دینمحوری شکل گرفت و به پیروزی رسید. درنتیجه اثربخشی و نقش و کارکرد دین اسلام به عنوان محور اداره جامعه را پیش روی آنان قرار داد.
انقلاب اسلامی که بزرگترین قدرت سیاسی و نظامی مؤید به حمایت غرب یعنی حکومت پهلوی را با تکیهبر اسلام و محوریت مرجعیت دینی شکست داده بود، علیرغم همه فشارها با تکیهبر اصول و مبانی دینی و قدرت بسیج اجتماعی آن، دهههای متوالی رخ در رخ قدرتهای فرا منطقهای و سلاطین منطقه ایستاد و آنان را در عرصههای منازعه به عقب راند و کارآمدی دینمحوری در اداره جامعه را به رخ مسلمانان کشید. بدین روی ملت رشید ایران بار دیگر الهام بخشی و رشد یافتگی خود را در دو سطح اصلاح کلان روندهای حیات اجتماعی بشر یعنی احیای دین به عنوان رکن تعالی و رشد جامعه و سعادت دنیا و آخرت به عنوان بزرگترین گفتمان حال حاضر در مقابل نظریههای رو به افول ماتریالیستی پیش روی بشر قرار داد و فراگیرترین نهضت احیای معنویت و دینباوری را در جهان پدید آورد. در سطح دیگر مکتب اسلام را به عنوان محور اداره جامعه و مهمترین تکیهگاه برای بازسازی نوین جوامع اسلامی و احیای تمدن اسلامی که سرمایه و خاطره خوب آن در میان مسلمان وجود داشت را به آنان نشان داد. جنبش بازگشت به اسلام و اسلام ناب و اسلام انقلابی تا آنجا پیش رفته است که امروزه در همه جهان اسلام گفتمان بالنده، پیشرو و نقشآفرین را جنبشهای اسلامی تشکیل داده و هر جا صندوقی برای بیان رأی و نظر مردم بر پا شود بیگمان طرفداران اسلام ملهم از انقلاب اسلامی ملت ایران پیروز آن خواهند بود.
بدینسان مهمترین رهآورد منطقهای و جهانی، انقلاب اسلامی قدرت گفتمان سازی و استحکام و اثربخشی پیام آن در جلب و جذب انسانها و جوامع اسلامی بوده تا آنجا که رژیمهای غربی حاضر در خاورمیانه را مجبور ساخته از شعارهای دموکراسی خواهی دست شسته برای حفظ منافع خود در کنار مستبدترین سلاطین روزگار و در مقابله با خواست عمومی ملتهای مسلمان قرار گیرند.
حسین گودرزی