به گزارش خبرداغ ، کرونا برای خیلیها ضرر داشت ولی برای کسبوکارهای مجازی حسابی آبونان داشت و سریالهای نمایش خانگی هم از فرصت استفاده کردند تا بیشتر دیده شوند. حالا این روزها بیلبوردهای شهر تبلیغ یک سریال نمایش خانگی است که شاید سریال فاخری نباشد ولی مضامین سیاسی و اجتماعی آن حسابی سروصدا به پا کرده و واکنشهای زیادی را به دنبال داشته است. مسئله ما سریال نیست بلکه همین واکنشها و احساس تکلیفها برای واکنش نشان دادن است. مثلاً آقای آشنا بهعنوان مشاور رئیسجمهور در نقد سریال «آقازاده» نوشته و معلوم است این سریال به مذاق ایشان خوش نیامده.
از آنطرف برخی دیگر از مدیران فرهنگی کشور هم با گوشه و کنایه به استقبال این سریال رفتند. اینجا جای رپورتاژ سریال نیست و قرار نیست مشتری برایش پیدا کنیم مسئله ما این است که در شرایطی که سریالهای نمایش خانگی در نمایش خیانت و روابط مثلثی و ابتذال فرهنگی باهم رقابت میکنند و هرکس سخیفتر بسازد برنده میشود چرا خبری از احساس تکلیف مسئولین نیست و آنجا صدایی بلند نمیشود؟
باور بفرمايید راحتترین کار در سینمای ایران ساختن فیلمهای کثیف و «بفروش» است! شما یک فیلم با شوخیهای سخیف جنسی بسازید و یک گلچین از این شوخیها را در فضای مجازی پخشکنید و برای اطمینان از موفقیت در گیشه زیرش بنویسید «صداوسیما اجازه پخش تیزر فیلم را نداد» من ضمانت میکنم که با این روشها سرمایه شما در گیشه چند برابر میشود. این فرمول هم کشف ما نیست. هر کور دوچشمی هم با پیگیری اخبار سینمای ایران بهراحتی میتواند بفهمد چطور میشود یکشبه در این سینما پول پارو کرد و اگر دیگران فیلمهای جنسی نمیسازند از ناتوانی نیست.
باور بفرمايید سختترین کار در سینمای ایران ساختن فیلم با مضامین انقلابی و سیاسی است. همین چند وقت پیش بود که ماجرای صدور مجوز ساخت ماجرای نیمروز 2 یا همان رد خون رسانهای شد. مسئولین تا توانستند در مسیر ساخت فیلم علیه منافقین سنگاندازی کردند و هزار و یک بهانه آوردند تا مانع از تولید آن شوند. ساخت این فیلمها نیاز به تهیهکننده ندارد. نیاز به ژانگولربازی دارد که با تردستی و هزار و یک ترفند بالاخره از سد مسئولین بگذرد و فیلم بسازد. جای تعجب ندارد سازندگان ماجرای نیمروز این روزها به بازنشستگی هنری فکر کنند و قید ساخت فیلمهای مشابه را بزنند. مسئله محدود به «آقازاده»ی اوج و «رد خون» محمود رضوی نیست. هنوز یادمان نرفته دولت چقدر در زمان پخش سریال تلویزیونی «گاندو» جنجال بهپا کرد و چقدر انتقادها بالا گرفت.اصلابیایید فرض کنیم گاندو در نقد دولت تند رفته. یا منافقین آنقدرها هم که در ماجراهای نیمروز دیدیم آدمهای بدی نبودند یا مثلا آقازاده به فرزند فلان مسئول انتقاد کرده است. «خروج» حاتمی کیا که آیه قرآن نیست شاید او هم در نقد دولت زیادهروی کرده ولی واقعانقد دولت مهمتر است یا تخریب بنیانهای خانواده در سریالهای نمایش خانگی؟ اگر به دختر وزیر و وکیل حرف ناصوابی گفته شد مسئولین معترض میشوند ولی وقتی باورهای فرهنگی و اخلاقی خانوادهها را لجنمال میکنند نباید مسئولین معترض شوند؟ کدام مهمتر است؟ اولویت مسئولین فرهنگی چیست؟ نماینده رئیسجمهور در صداوسیما فقط حافظ منافع رئیس دولت و نزدیکان ایشان است یا بهعنوان یک مسئول فرهنگی باید کمی هم دغدغه فرهنگ داشته باشد؟
اگر تعارف را کنار بگذاریم و صادقانه به ماجرا نگاه کنیم حتما ساختن فیلمهای سخیف و حتی کثیف بهمراتب راحتتر و کم دردسر تر و پرفروشتر از آثار انقلابی و یا سیاسی است. گول سخنرانی مسئولین در حمایت از آثار انقلابی را نخورید. فکر نکنید هنرمندان انقلابی خوشی زیر دلشان زده و میلی به تولید آثار فاخر انقلابی ندارند. مسیر برای تولید این آثار هموار نیست و بسیاری خواسته یا ناخواسته تلاش میکنند شما را از مسیر تولید آثار مشابه دور کنند و مانع از فعالیت شما شوند. گاهی با سنگاندازی مانع میشوند و گاهی با تخریبها و موضعگیریهایشان تلاش میکنند عرصه را بر شما تنگ کنند. واقعیت این است که رفتار و گفتار مدیران فرهنگی و تصمیم سازان سینما و هنر یک معنی بیشتر نمیدهد: «فیلم کثیف بساز ولی انقلابی نساز.»
صادق وفایی