از سوی دیگر اقدام وی که با گروه روزنامهنگاران همراه وزیر امور خارجه به این سفر رفته بود با اعتراض شدید روزنامهنگاران مواجه شد. منتقدین معتقد بودند که این رفتار، سوءاستفاده از موقعیت حرفهای است. او میتوانست پاسپورت بگیرد و از کشور خارج شود و هر کاری که دوست داشت انجام دهد، نه اینکه دورویی پیشه کند و از یک امکان رسمی که برای تهیه گزارش خبری فراهم میشود در جهت منافع شخصی استفاده کند و موقعیت حرفهای سایر روزنامهنگاران را با خطر مواجه نماید بدون اینکه او را هیچ خطری تهدید کند.
ولی از این مساله گذشته دعوای اصلی این بود که آیا او اصولگرا هست یا خیر؟ به نظر بنده این مساله محل اصلی نزاع نیست. من هم مثل نویسنده روزنامه کیهان معتقدم که او نمیتوانسته اصولگرا باشد. حداقل زمانی که به خارج رفته قطعا اصولگرا نبوده است. زیرا با تعریف اصولگرایی و نیز اصلاحطلبی چنین رفتاری غیر قابل قبول است. به ویژه برای کسی که به صورت عادی در سطوح معمولی کار و فعالیت میکرده و مشکلی نیز برای کار خود نداشته است. حتی اگر مشکلاتی هم داشته باشد، قطعا یک انسان با معیارهای شناخته شده اصولگرایی نمیتواند چنین رفتاری را کند.
حل نزاع در جای دیگری است. اینکه چرا یک نفر که اصولگرا نبوده و نمیتوانسته اصولگرا هم باشد، به راحتی میتواند نزد این جماعت خود را اصولگرا جا بزند و به زندگی ریاکارانه خود ادامه دهد؟ مساله مهم ظرفیت پذیرش دورویی و ریاکاری در یک جناح است! این مساله خطرناکتر از این است که وی صادقانه اصولگرا بوده و حالا مرتکب خطایی شده است. اگر او اصولگرا بوده و اکنون پناهنده شده این فقط یک انحراف فردی است ولی اگر او نفوذی بوده در این صورت با یک انحراف نظاممند مواجهیم. این نشان میدهد که آن جناح یا حداقل بخشی از آنان، این ظرفیت را دارند که افراد در آنان نفوذ کنند و ...
با ظاهرسازی از نعمتهای حضور در آنجا بهرهمند شوند و در موقع مناسب نیز ماهیت خود را نشان دهند. پیدا شدن جاسوس نیز در این وضعیت خیلی محتمل است. اخباری که این روزها به صورت غیر رسمی شنیده میشود ولی هیچگاه به صورت رسمی درباره جزییات آن سخنی نمیگویند، حاکی از این است که افراد زیادی تحت پوششهای مناسب نفوذ و در سطوح مهمی جاسوسی کردهاند و تعداد قابل توجهی از آنان نیز دستگیر شدهاند.