یک سال قبل پلیس جسد مردی جوان را که خفه شده بود از داخل یک کانال آب در پاکدشت بیرون کشید. بلافاصله بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی هویت مرد جوان بهنام امیر شناسایی شد. کارآگاهان در نخستین گام خانواده امیر را شناسایی و به اداره آگاهی احضار کردند. همسر وی به مأموران گفت: شوهرم معتاد بود گاهی اوقات از خانه بیرون میرفت و چند روزی نمیآمد. این بار نیز وقتی از او خبری نشد چندان نگران نشدم و فکر کردم مانند دفعههای قبل بر میگردد.
در حالی که کارآگاهان به حرفهای این زن مشکوک شده بودند تحقیقات از وی را ادامه داده و سرانجام چند روز بعد و در بازجوییهای تخصصی زن جوان لب به اعتراف گشود و گفت: من از امیر دو فرزند داشتم و نمیتوانستم از او جدا شوم امیر اعتیاد بسیار شدیدی داشت او مدام در کمپ ترک اعتیاد بستری میشد کمی که حالش بهتر میشد به خانه بر میگشت اما به محض اینکه برمیگشت دوباره مواد میکشید و زندگی را برایمان جهنم میکرد.
کتکم میزد و اذیت میکرد. تلاشم برای ترک اعتیاد شوهرم بهجایی نرسید حتی نمیتوانستم دیگر با او حرف بزنم. اعضای خانوادهاش هم این موضوع را میدانستند و کاری از دستشان برنمیآمد. تا اینکه چند روز قبل از حادثه دوباره امیر هرچه پول داشتیم را خرج خرید مواد کرد و حالتهای روانیاش دوباره شروع شد. موضوع را به پسرخاله شوهرم گفتم. از آنجایی که همه اعضای خانواده امیر میدانستند من چه قدر سختی میکشم وقتی به پسرخالهاش گفتم دارو میخواهم که امیر را بکشم با من همکاری کرد او مقدار زیادی داروی خواب آور برایم خرید.
شب آن را در آبمیوه حل کردم و به شوهرم دادم داروها زیاد بودند اما اعتیاد شوهرم آنقدر شدید بود که هیچ دارویی به او اثر نمیکرد. فقط کمی خواب آلوده شد و بعد هم خوابید به خسرو پسرخاله شوهرم زنگ زدم و گفتم داروها اثر نکردهاست وقتی به خانهام آمد از من یک جوراب زنانه گرفت دور گردن او انداخت و شوهرم را خفه کرد بعد به کمک هم جسد را داخل ماشین گذاشتیم و بهسمت جوی آب پاکدشت بردیم و در آب انداختیم.
با توجه به گفتههای این زن، خسرو هم بازداشت شد او گفت: از اینکه میدیدم امیر با زن و بچهاش چه میکند خیلی ناراحت میشدم او مدام زنش را کتک میزد هرچه پول داشت خرج مواد میکرد. زنش کار میکرد تا خرجی دو بچهاش را بدهد من همیشه دلم برای آنها میسوخت و سعی میکردم کمکشان کنم. چندین بار خودم با امیر صحبت و او را در کمپ بستری کردم اما از کمپ فرار میکرد و همه را عاصی کرده بود.
او درباره قتل گفت: ریحانه گاهی وقتی کار داشت با من تماس میگرفت آن شب با من تماس گرفت و گفت همه داروها را به امیر داده است و او هنوز زنده است آنجا بود که متوجه شدم منظورش این بوده که شوهرش را بکشد. وقتی به خانه ریحانه رفتم امیر هنوز زنده بود. برای اینکه مشخص نشود که داروها را من خریدهام و همه چیز لو نرود مجبور به همکاری با ریحانه شدم و امیر را به قتل رساندم. تصمیم داشتیم بگوییم او طبق معمول به خاطر مواد بیرون رفته و برنگشته است.
وی گفت: من از کاری که کردم پشیمان هستم و قصدم هم اصلاً این نبود که پسرخالهام را بکشم.
بعد از گفتههای متهم و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به شعبه 4 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و خسرو به اتهام مباشرت در قتل و ریحانه به اتهام معاونت در قتل محاکمه شدند.
این در حالی بود که اولیای دم مقتول از طرف خود و فرزندان صغیر مقتول درخواست قصاص کردند. سپس دو متهم در جایگاه قرار گرفته و دفاعیات خود را مطرح کردند.با پایان جلسه قضات برای تصمیمگیری در این خصوص وارد شور شدند.