«داورها از تو حساب ميبردند نود.سوت بي جا نميزدن نود جان.
برگزاركننده ها جرات نداشتند فينال جام حذفي را با چندساعت تاخير و دستور از بالا برگزار كنند در حالي كه هزار تا تماشاچي را نميتوانند سرجايشان بنشانند نود.
سرمربي تيم ملي بي اينكه بيايد خودش را و ايده هايش را و برنامه هايش را برايت تشريح كند ،روي نيمكت نمينشست.
نود اگر تو بودي سوپرجام را با پيك نميفرستادند در باشگاه،با يك استدلال مريض و من دراوردي.
باشگاه و هيأت مديره و مدير عامل به همين كشكي برانكو را ميدادند ميرفت؟بي توضيح و تقلا؟بي نياز از اقناع ميليونها هوادار؟
دنيزلي امد ،مربي ايتاليايي استقلال رسيد،رحمتي رفت ،طارمي شايد بيايد ،سر تملك تيم اميد گيس و گيس كشي ست نود جان.
بعد ما كجاييم؟دور ،طبقه دوم سرپا آن كنج.انگار با تو وسط زمين بوديم.توي هيات مديره و توي رختكن و روي سكوها.با تو سوال ميپرسيديم ،مطالبه ميكرديم ،موأخذه ميكرديم،نقد ميكرديم ،حرف ميزديم.ميفهميديم .
الان چي؟بي تو دستمان كوتاه شده از فوتبال
،حرفهاي فوتبالي مان رفت كنار باقي حناق هاي گلويمان.بي تو فوتبال هم شد
مثل باقي عرصه ها،ما شديم تماشگران دور بي تأثيرِ اقاياني كه هركاري دلشان
بخواهد ميكنند و هركاري نخواهند نميكنند.
چه غريب شد فوتبال بي تو نود.»