ایراد عجیبی که دلواپسان به INSTEX نسبت داده اند این است که این شیوه مبادلاتی «تحقیرآمیز» و به مفهوم «واگذاری اختیار ثروت و اموال ایرانیان به بیگانه» و «اعطای اختیارات حاکمیتی» به اروپایی هاست. با این استدلال، جمهوری اسلامی و ایرانی ها باید هیچ استفاده ای از بانک ها و نهادهای خارجی نداشته باشند و با خارجی ها فقط نقد یا کالا به کالا تجارت و مبادله کنند! زیرا باز کردن یک حساب در خارج از کشور هم مصداق اعطای حاکمیت به بیگانه خواهد بود. از طرفی هم با قطعیت می گویند این ساز و کار عملی نخواهد شد و کار نخواهد کرد، در عین حال کلی هم نگرانی، شرط و شروط و انتظارات دارند از چیزی که قرار است کار نکند! و تعجب آمیز اینکه برای اثبات حرفشان به واکنش آمریکایی ها ارجاع می دهند که گفته اند INSTEX تاثیری بر کاهش فشار اقتصادی ایران نخواهد داشت! (گویی آمریکا باید از INSTEX استقبال کند تا صدق آن بر ما ثابت شود)
دلواپسان می گویند INSTEX باید راه تجارت دوطرفه و کامل ایران با اروپا را مهیا کند، شامل معاملات نفتی شود، محدود به غذا، دارو و کشاورزی نباشد و صنعت و فناوری را هم در بر گیرد، فقدان سوئیفت را نیز جبران کند و به نوعی یک سوئیفت اروپایی باشد. به عبارتی خواهان همه شرایط دوران پس از برجام و سال 2016 و تعلیق تحریم ها هستند و حتی بیشتر از آن. این سخن حاکی از عدم درک از واقعیت نظام بین الملل و صحنه جهانی است، گویی انگار ترامپ و تحریمی وجود ندارد و اروپا نیز متحد استراتژیک ایران است.
بعد از آغاز دور جدید تحریم های آمریکا علیه ایران، اروپا طبیعتا تاکنون از ما نفتی نخریده و نخواهد خرید، دلیل آن نیز واضح است؛ در اروپا همه امور تجاری از مجرای شرکت های خصوصی می گذرد نه دولت ها، حتی واردات نفتی. و به طبع همه شرکت های بزرگ اروپایی که سهامدار آمریکایی و منافع و وابستگی فنی و اقتصادی با آمریکا دارند حداقل با این شرایط با ایران رابطه ای نخواهند داشت و دولت های اروپایی هم هیچ ابزاری برای تغییر این شرایط ندارند. اینکه انتظار داشته باشیم INSTEX شرایط را برگرداند به سال 2016 و عدم تحریم! عملا بی معناست و ماندن در گذشته. افراد و گروه های دلواپس اکنون در شرایط تحریم چیزی را میخواهند که آن روزها آن را عین خیانت و وابستگی و غیره می دانستند و همه تلاش خود را برای تخریب برجام و رابطه بهتر و بیشتر با اروپا و آمریکا صرف کردند. با روی کارآمدن ترامپ ذوق زده شده و منتظر خروج آمریکا از برجام و تیرگی روابط خارجی شدند، به آرزویشان هم رسیدند و حالا به جای اینکه مسئولیت و سهم خود از آن سیاست نادرست دیروز و تحریم و تنش امروز را بپذیرند، در تلاشی مضحک خواهان رابطه تجاری کامل با اروپا هستند!
گویا هنوز بعد از دو سال متوجه واقعیت دولت ترامپ و بسیج تمام امکانات آن علیه ایران نیستند. مانند دوران مذکرات سعید جلیلی با اروپایی ها؛ هنوز وابستگی استراتژیک، امنیتی و اقتصادی اروپا به آمریکا را باور ندارند و تصور می کنند اروپا میتواند اقتصاد جهانی را دور بزند. سیاست نادرستی که آن سالها منجر به مذاکرات بی فایده با اروپایی ها شد، امروز نیز به گونه دیگری خود را نشان می دهد، یعنی رویکرد حداکثری در خواسته ها و مذاکرات و عدم درک از تفاوت دوران تحریم آمریکا و عدم تحریم. به عبارتی این تصور که میتوان با آمریکا تنش داشت و تحریم بود، ولی با اروپا تجارت کرد. اگر اروپا امکانات و توان اقتصادی مستقل از آمریکا داشت؛ سازمان تجارت جهانی، صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و سوئیفت همه آمریکایی نبودند یا حداقل یک نسخه اروپایی هم داشتند!
در اینجا باید به تفاوت ظریف حوزه سیاست و اقتصاد توجه کرد، به عبارتی اروپا در یک اقدام کم سابقه از نظر سیاسی تا به امروز درباره ایران موضعی مخالف آمریکا و ترامپ داشته است. مهم ترین فایده ی این تفاوت رویکرد و اختلاف برای ایران این بوده است که با وجود تمایل دولت ترامپ و تلاش های آمریکا در سازمان ملل و شورای امنیت در 2 سال گذشته قطعنامه و خروجی ای علیه ایران امکان پذیر نشده است و اتحادیه اروپا در هیچ تحریم و بیانیه ای، آمریکا را همراهی نکرده است. نتیجه این بوده است که امروز برخلاف دوران دولت های احمدی نژاد، ایران در دنیا منزوی نشده است و این مساله بر حمایت و انگیزه روسیه و چین نیز تا حدی تاثیر داشته است زیرا به محض اینکه اروپا در کنار آمریکا بایستد، آنها نیزدر جنبه سیاسی از ایران فاصله می گیرند و فشارها حداکثری خواهد شد و تحریم های آمریکا موثرتر، جامع تر و سخت تر. «به عبارتی قطعا اجماع سیاسی جهان علیه ایران منجر به فشار شدید و حداکثری اقتصادی بر ایران می شود ولی عدم اجماع (وضعیت کنونی) الزاما منجر به گشایش اقتصادی برای ما نمی شود.» فواید رابطه سیاسی ما با اروپا از منظر اقتصاد، سلبی است و نه ایجابی، و فواید حمایت و رابطه سیاسی فقط محدود به دستاورد اقتصادی نیست. مصداق بارز آن وضعیت قیمت دلار است که بخشی از آن تابع چشم انداز سیاسی و جو روانی و انتظارات از آینده است و در هفته های گذشته با اوج گرفتن کش و قوس ها بر سر تصویب لوایح باقیمانده CFT و پالرمو در مجمع تشخیص روند افزایشی قیمت دلار آغاز شد ولی با اعلام راه اندازی INSTEX و امید به تصویب لوایح التهاب های قیمتی فروکش کرد.
این گزاره جعلی و نادرست را که "رابطه سیاسی باید مساوی باشد با منافع اقتصادی" در سال های اخیر دلواپسان به طور خاص برای تخریب رویکرد دولت روحانی، مذاکرات و رابطه با غرب بزرگ نمودند ( همچنان که مفاهیم و ساز و کارهای اقتصادی مانند FATF را از منظر سیاسی تفسیر می نمایند!) و دولت روحانی نیز در دوره مذاکرات در گزارش خود به مردم و رسانه ها به اشتباه در این دام افتاد و همه انتظارات را در اقتصاد خلاصه کرد.
از سویی در ایران به دلیل ساختار خاص اقتصاد دولتی، سیاست و اقتصاد به شدت در هم تنیده هستند در حالی که برای غربی ها این موضوع حداقلی است و اگر فرضا ترامپ سیاست های تنش زا و متفاوتی از اروپا اتخاذ می کند، این به معنی کاهش سطح روابط اقتصادی و التهاب در این حوزه نیست. واقعیت این است که نه دولت روحانی بد و ناقص مذاکره کرده، نه از سوی دیگر ما آمریکا را منزوی کرده ایم بلکه ترامپ با انتخاب رویکرد متفاوت سیاسی اش آگاهانه خودش را منزوی کرده است با تاکید بر سیاست یک جانبه گرایی آمریکا، و در پی آن از اکثر قراردادهای دو جانبه و چند جانبه که در راستای نظم جهانی و چند جانبه گرایی بوده است خارج شده است.
این روزها مخالفان دولت عبارات انحرافی "کمک غذایی اروپا" و "نفت در برابر غذا" را بارها تکرار کرده اند؛ تردیدی در نادرست بودن این گزاره نیست؛ از سوی دیگر، در دوره دولت مهرورزی از همین "نفت در برابر غذا"ی مورد ادعای دلواپسان هم خبری نبود و تحریم " فرصت و نعمت" بود. گویا اکنون نیز به دنبال تحریم مطلق و بسته شدن کامل سیاست خارجی هستند. نتیجه گزینه های جایگزینی که دلواپسان این روزها برای گروکشی از اروپا پیشنهاد می کنند مانند عملی کردن خروج از برجام و غنی سازی بالا و غیره، برای اینکه اروپا اقتصاد خود را بر ما بگشاید! نماد دیگری از نحوه تفکر، رویکرد به جهان و توان دیپلماتیک این جناح است. ولو اینکه بنا به شواهد و بیانیه ها و سخنان ترامپ و افراد کلیدی دولت آمریکا در 2 سال گذشته مانند بولتون و پمپئو یا در اروپا فرانسوی ها و مکرون، مساله آمریکا و اروپایی ها محدود به بحث هسته ای نیست که با افزایش یا کاهش فعالیت های ایران سیاست های آنها علیه ما تغییر کند. آنها حق غنی سازی ایران و فناوری هسته ای ما را پذیرفته اند و با برجام و قطعنامه شورای امنیت آن را تایید کرده اند و ایجاد تنش در این حوزه تنها منجر به ختم رابطه با اروپا و اجماع علیه ما میشود و مانند مذاکرات و دوره های قبلی برای ما امتیاز و دستاوردی سیاسی یا اقتصادی نخواهد داشت؛ بلکه این بار مساله و مدعای ایشان بحث سیاست های منطقه ای و توان موشکی است. همان طور که بعضی مسئولان ایرانی مانند علی مطهری بارها اشاره کرده اند که اگر فعالیت های موشکی در بزنگاه های حساس مذاکرات آن هم با نوشتن شعارهای عبری انجام نمیشد اکنون وضعیت برجام و اقتصاد و سیاست ما قطعا متفاوت بود.
** اما منظور از ژست اروپایی INSTEX و هدف از آن چیست و در عمل به کجا خواهد انجامید؟
به نظر می رسد اروپایی ها همچنان نسبت به آمریکای ترامپ در یک دوران «بی تصمیمی» به سر می برند – نه میخواهند دنباله رو صرف و بازیگر سطح 2 باشند و نه تنش و تقابل مستقیم ایجاد کنند، پس به ناچار درباره ی موارد اختلافشان با ترامپ مانند مساله ایران، محافظه کارانه رفتار می کنند و میانه. در عین محافظه کاری بسته به پتانسیل و توان سیاسی شان در رویکردی جسورانه بستری فراهم کرده اند تا «فعالیت اقتصادی بدون دلار و مستقل از آمریکا» را در یک مدل جدید ولو در مقیاس کوچک تست نمایند و به دلیل میزان وابستگی شان به آمریکا و عدم ایجاد حساسیت و اختلاف سیاسی سعی دارند بستر مستقلی به نام INSTEX را کمتر از پتانسیل و واقعیت خود جلوه دهند تا بر روابط شان با ترامپ تاثیر نگذارد ( و آمریکا هم طبیعتا به دلیل منافع خود INSTEX را بی خاصیت و بی فایده میخواند) و این گونه کج دار و مریز ادامه دهند تا دو سال آینده تکلیف رییس جمهور بعدی آمریکا مشخص شود. آنگاه در صورت تمدید دوره ترامپ نسبت به گذشته آزمون و خطای خود را برای نهادهای مستقل مالی انجام داده اند و بر سر موضوعات اختلافی با آمریکا در صورت لزوم می توانند مستقل تر عمل نمایند. دلیل تاخیر 10 ماهه شان در راه اندازی INSTEX – که قطعا زمان طولانی و غیرضروری بود- و تاکیدشان بر مبادلات حداقلی با ایران در این مرحله، چیزی جز این نمی تواند باشد. بنابراین توصیف "ژست و نماد" از جنبه تحلیل نیت و هدف طرف اروپایی عبارت دقیقی است در حالی که برای ایران علاوه بر نمادِ حفظ رابطه، یک ساز و کار مالی هم هست و عبارت نماد نباید به "پوچ و هیچ" تفسیر شود.
البته به نظر نمی رسد INSTEX حداقل در 2 سال آینده فواید حداکثری برای ایران داشته باشد ( و نهایتا در بهترین حالت به همکاری با شرکت های کوچک منتهی شود) با این حال منطقی به نظر نمی رسد که این دریچه مالی و ارتباطی ولو محدود و سیاست خارجی با اروپا قطع گردد زیرا در بدترین حالت – تمدید ریاست جمهوری ترامپ - میتواند به حداکثرشدن تحریم ها و انزوای ایران و سخت تر شدن اوضاع اقتصادی در یک دوره ی 6 ساله منجر شود، حتی اگر قرار باشد اروپا دو سال دیگر ایران را رها کند و کنار آمریکا بایستد عقلانی به نظر نمی رسد که ایران داوطلبانه دو سال آتی را هم به آن مدت 4 ساله اضافه کند. اگر هم در بهترین حالت با احتمال کمتر یک رئیس جمهور دموکرات روی کار بیاید که دیگر شاید نیازی به INSTEX نباشد. قطعا پیشرفت و گسترش INSTEX در مقطع کنونی فارغ از «مفهوم نمادین و ژست سیاسی برای اروپایی ها»، برای ایران یک ساز و کار است که علاوه بر اراده طرف مقابل تا حد زیادی به رفتار ما هم بستگی خواهد داشت. بنابراین منطقی است رفتار و انتظارات ما متناسب با پیشرفت و گام دوم INSTEX باشد به جای اینکه از همین گام اول بازگردیم.