گرچه مؤید این نکته نیز سخنان چند روز اخیر محمدباقر نوبخت سخنگوی دولت است که به شکست برخی سیاستهای اقتصادی و ارزی دولت اعتراف کرد. مسائل اخیر جامعه در حوزههای سیاسی، اجتماعی و مدنی نشان داد که دست روحانی بستهتر از آن است که بتواند برخی از وعدهها را عملی کند. به قولی شاید بهترین کار این باشد که رئیسجمهور بگوید حیطه اختیاراتش کجاست تا جامعه متناسب با اختیارات رئیس جمهور انتظار و مطالبه داشته باشد. گرچه در هیاهوی ارزی چند روز گذشته موضوع استعفای بحث برانگیز محمدعلی نجفی شهردار اصلاحطلب نیز به تیتر یک رسانهها بدل شد، اما همگان بیش از هر چیز به فشارهایی نظر دارند که به او وارد شد.
نجفی عملکرد ۷ ماهه موفقی داشت، اما باید پذیرفت که بعضی بخشها و لایههای سیاسی با عملکرد موفق اصلاحطلبان مشکل دارند، مخصوصا که اصلاحطلبان بیش از هر چیز به شفافسازی پافشاری میکنند. برای بررسی عملکرد دولت، اوضاع ارزی بههم ریخته، استعفای شهردار تهران و حواشی آن «آرمان» با محمود صادقی رئیس فراکسیون شفافسازی و سالمسازی اقتصاد و انضباط مالی مجلس و عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
عملکرد دولت در یک سال گذشته در حوزههای مختلف بعضا موجبات نارضایتی مردم را فراهم آورده و نوعی بدبینی را نسبت به دولت بهوجود آورده است. به نظر شما چرا با توجه به اینکه بسیاری اذعان دارند رئیسجمهور به طور شفاف با مردم از مسائل و مشکلات صحبت کند، وی از این کار خودداری میکند؟
باید دید عوامل پنهانی وجود دارد یا خیر. اینکه مطرح میکنند به فرض چنین عواملی وجود دارد باید به طور شفاف مشخص شود چون شفافیت به حل مشکلات کمک میکند. از طرف دیگر با توجه به محدودیتهای موجود و تشدید تنشها و مسائل حاد بینالمللی شاید رئیسجمهور مصلحت نداند چنین کاری انجام دهد. از طرف دیگر من فکر میکنم بخش قابل توجه مشکلات کشور مشکلات مزمن و ساختاری است که در همه دورهها خود را نشان داده است. این مساله نیز به اصولگرا یا اصلاحطلب بودن رئیسجمهور اختصاص ندارد. در دوره گذشته شاهد رئیسجمهوری بودیم که با عنوان اصولگرایی که مورد اعتماد بود، روی کارآمد و نهایتا کارش به جایی رسید که آسیبهای زیادی به ساختار اجرایی و مدیریتی کشور وارد کرد. در دورههای سازندگی، اصلاحات و حال حاضر نیز نوعی عدم هماهنگی و عدم انسجام در بخشهای مختلف دیده میشود. اگر بخواهیم بیتعارف و صریحتر سخن بگوییم این مشکلات ساختاری به عدم یکپارچگی باز میگردد. عدم یکپارچگی و چندگانگی منجر به ناهماهنگی در سیستم مدیریتی کشور و عدم شفافیت خواهد شد. به عنوان مثال یکی از دستاوردهای مهم دولت آقای روحانی توافق هستهای (برجام) بوده، اما به رغم هماهنگی کامل تیم هستهای با مقام معظم رهبری، انواع و اقسام کارشکنیها و ناهماهنگیها برای به نتیجه نرسیدن این توافق انجام گرفت. گرچه تغییر دولت در آمریکا قابل پیشبینی بود، اما ناهماهنگیها و سنگ اندازیها به گونهای بودکه عملا نگذاشت دولت با انسجام، همکاری و هم افزایی همه قوا در ادامه این نبرد دیپلماتیک از دستاوردهای این توافق بهرهمند شود. این وضعیت ناهماهنگی تاثیراتی سوء در افکار عمومی داخلی گذاشته و سیگنالهای منفی به نهادهای بینالمللی ارسال میکند و به جوی از بیاعتمادی فزاینده دامن میزند. در عین حال این مساله نیز نباید نادیده گرفته شود که آقای روحانی نتوانست متناسب با انتظارات، به شعارهایی که پیش از تشکیل دولت دوازدهم داده بود، عمل کند.
انتظار میرفت دولت دوازدهم بسیار چابکتر از دولت یازدهم باشد. در دولت یازدهم با توجه به عمق خرابیها و نابسامانیها افراد باتجربه به دولت آمدند تا کشور را از آن شرایط نجات دهندکه در نوع خود روش خوبی بود، اما انتظار میرفت در دولت دوازدهم وزیران تازه نفسی به کابینه بیایند. درحالی که متاسفانه شاهد هیچ تحول مثبتی از جمله در حوزه اقتصادی در کابینه نبودیم. به نظر میآید که تیم ضعیفتری در دولت دوازدهم به کار گرفته شده و انظباط و برنامهای که در دولت قبل وجود داشت در این دوره از بین رفته است. اضافه برآن بحرانهای ناشی از سوء مدیریت و ناکارآمدی به جا مانده از دولت قبل در کنار همه مشکلات و مسائل دست در دست هم داد و به رغم توفیقهای بزرگی که دولت بهدست آورده از جمله کاهش نرخ تورم و ثبات در نرخ تورم از 44 درصد به تورم تک رقمی مطابق آمارها و نوعی ثبات در این حوزه دستاورد مهمی بود و تا سال گذشته در حوزه ارز نیز شاهد ثبات بودیم که نباید آنها را نادیده گرفت، اما همه این مسائل و مشکلات دست به دست هم داد و نهایتا منجر به بحران ارزی اخیر شد.
علل بحران ارزی اخیر را چه مسائلی میدانید؟
البته تحلیل مساله ارز بر عهده کارشناسان اقتصادی است اما آنگونه که کارشناسان نظر میدهند منشأ اصلی، مشکلات ساختار اقتصاد ماست. اقتصادی که از خصوصی به خصولتی رسید، منجر به عدم پویایی شد، بهگونهای که زمینهها و فرصتهای اقتصادی برای کار و تولید ایجاد نشده و ارز خارجی به کالا تبدیل شده است. مردم نیز به خاطر شرایط فعلی واحتمال خروج آمریکا از برجام برای حفظ پول خود به سمت خرید ارز هجوم آوردهاند. البته بخشی معتقدند که ثبات وجود ندارد و بخشی دیگر نیز معتقدند که سود مورد انتظار پیشبینی نمیشود. از طرف دیگر یکی از مشکلاتی که منجر به این وضعیت شده سیستم بانکی است. در یک دهه گذشته شاهد نوعی افسار گسیختگی در نرخ سود بانکی بودیم و فعال شدن موسسات مالی و اعتباری با سودهای بالای 30 درصد که به نوعی موجب ایجاد بازار غیر مولدی شد که افراد با سبک دلالی و بدون کار و تلاش انتظار سودآوری داشته باشند. مجموعه این عوامل دست به دست هم داد و این وضعیت بغرنج را بهوجود آورد. باید اضافه کنم تمام تیمی که در بانک مرکزی کار میکند از پویایی، شفافیت و سلامت اقتصادی لازم برخوردار نیست. برخی خود در سیستم بانکی ذینفع هستند و برخی بازنشسته از بانک مرکزی، درگیر کار صرافی هستند و اینها مجموعه شائبههایی را در حوزه ارز ایجاد میکند. در کنار اینها جو بیاعتمادی که نسبت به آینده وجود دارد چنین وضعیتی را ایجاد کرده است.
برخی مطرح میکنند که بحران ارزی اخیر کار مخالفان برای ناکارآمد جلوه دادن دولت است و عدهای دیگر میگویند عملکرد انتقادآمیز اقتصادی دولت منجر به چنین پیشامدی شد. ارزیابی شما چیست؟
من مشکلات ساختاری را مساله اصلی میدانم، اما در عین حال معتقدم دولت نباید فرافکنی کند. در واقع آقای روحانی بیش از هر شخص دیگری بر واقعیت سیاسی، اقتصادی و مدیریتی کشور وقوف دارد و انتظار میرود به جای فرافکنی توانمندی لازم برای فائق آمدن بر مشکلات و مدیریت این جایگاه را داشته باشند. به هر حال حتما ذینفعانی وجود دارند که به خاطر خدمات دولت و ناکامی که در انتخابات داشتند برای ضربه زدن به دولت تلاش کنند. شواهدی از این موضوع را میتوان در جریانات منجر به دی ماه دید که آشکار بود چه کسانی آن را کلید زدند و زمانی که آتش شعلهور شد، در مهار آن ناتوان بودند. البته در شرایط فعلی نیز این موضوع دیده میشود. در مجموع کسانی که از نتایج انتخابات اخیر ناراضی هستند و به بخشهایی از منابع ثروت و قدرت ارتباط دارند، کارهایی میکنند، اما در عین حال معتقدم همه این موانع و چالشها مانع از این نیست که دولت با مدیریت مقتدرانه، کارا و شفافتر بر همه اینها فائق آید. ما حق نداریم همواره مشکلات خود را به چالشهای بیرونی نسبت دهیم چون تاثیر برخی چالشهای درونی بسیار بیشتر از چالشهای بیرونی است. بهخصوص اکنون مدیریت فعلی بانک مرکزی کارآمد و خالی از اشکال نیست. اگر مدیریتی چابکتر، سالمتر و شفافتر بربانک مرکزی حاکم بود میتوانست مشکلات موسسات مالی و اعتباری که کانون اصلی اعتراضات دی ماه بود را بهتر مدیریت کرده و وضعیت ارزی را به نحوی مدیریت کند که شاهد چنین شوکی به اقتصاد کشور نباشیم.
با توجه به اینکه سخنگوی دولت خود به شکست در برخی سیاستهای دولت در حوزه ارزی اشاره داشته، به نظر شما نباید درمجموعه دولت بهخصوص تیم اقتصادی، تغییراتی صورت گیرد؟
ما در گذشته نیز در مجموعه فراکسیون امید بحث نیاز به تغییر را مطرح کرده بودیم. بهخصوص پس از قضایای دی ماه فراکسیون بیانیهای داد و در آن به نوعی خانه تکانی مدیریتی در جهت پویاتر، چابکتر و هماهنگتر شدن تیم اقتصادی دولت تاکید کرد. یکی از عواملی که از بعد روانی به تسهیل بحران ارزی اخیر دامن زد احساس عدم انسجام و ابهام در سیاستهای دولت بود که از یک طرف آقای نیلی مشاور عالی اقتصادی آقای روحانی تئوری آزاد شدن نرخ ارز را مطرح میکرد و از طرف دیگر من طی تماسی که در تعطیلات نوروز با آقای سیف داشتم وی افزایش ارادی قیمتها را انکار میکرد. این ناهماهنگی در اظهارات موجب نوعی عدم اعتماد در جامعه شده است. از این جهت به نظرم ضرورت ایجاد انسجام بیشتر و تغییرات در مجموعه تیم اقتصادی دولت اجتناب ناپذیر است. البته فقط این قسمت نیست و در سایر بخشها و 3 وزیری که مورد استیضاح قرار گرفتند نیز نیاز به خانه تکانی داشتیم و دولت میتوانست اولا در معرفی کابینه این تغییرات را صورت دهد و ثانیا پس از تنشهایی که ایجاد شد دست به چنین تغییراتی بزند، اما به نظر میرسد آقای روحانی چندان تمایلی به تغییرات ندارد. هرچند ثبات در مدیریت امری پسندیده است، اما زمانی که مدیران دارای مشکل هستند باید تعارف را کنار گذاشت و سیگنال مثبتی به جامعه نشان داد که دولت صدای مردم را شنیده است. بنابراین به نظرم تغییرات در دولت اجتنابناپذیر است.
برخی مطرح میکنند که رئیسجمهور به نحوی عمل میکند که هم مردم را امیدوار نگه دارد و هم درصدد راضی نگه داشتن بخشهای دیگر است. اگر فرض کنیم این تحلیل درست باشد، به نظر شما میتوان هر دو طرف را راضی کرد؟
من قبل از پاسخ به این پرسش در واکنش به این جو ناامیدی که نسبت به دولت بهوجود آمده و دامن زده شده باید بگویم من به آقای روحانی رأی دادم، اما نسبت به عملکرد خود او و وزرایش انتقاد دارم و به عنوان نماینده مجلس انتقاد خود را مطرح کرده و بازخواست میکنم، اما از رأی خودم پشیمان نیستم. اکنون نیز اگر انتقادی میکنیم به معنای پشیمانی از رأی به آقای روحانی نیست. به هر حال من با تصویری که از مشکلات ساختاری کردم به نحوی پاسخ این سوال را نیز دادم. هر دولتی در این میانه با چنین چالشی روبهرو میشد، اما به نظرم مشکلی که دولت آقای روحانی دارد و قبلا نیز بدان اشاره کرده بودم، این است که آنچه به اسم اعتدال از سوی رئیسجمهور مطرح شده مفهوم روشنی ندارد. آیا اعتدال به مفهوم یکی به نعل و یکی به میخ و باری به هر جهت بودن است که هر دو طرف را راضی نگه داریم و مشی مشخصی نداشته و اهداف مشخصی را اتخاذ نکنیم؟ به نظر میآید نوعی مشکل گفتمانی و عدم شفافیت در مفهوم و راهی که آقای روحانی انتخاب کرده منجر به چنین وضعیتی شده است. وی در تبلیغات انتخاباتی رادیکالترین شعارها را داد اما زمانی که لیست کابینه خود را ارائه داد تغییری متناسب با آن شعارها دیده نشد. از این جهت بهنظر میرسد که آقای روحانی بیشتر تلاش میکند در دوره دوم دولت خود به همین حالت کج دار و مریز حرکت کند.
آیا عملکرد 7 ماهه آقای نجفی در راستای مبارزه با فساد در شهرداری موجب فشارهای منجر به استعفا شد؟ از آنجایی که پیش از این نیز در مقاطع دیگر مشاهده کردیم که عملکرد اصلاحطلبان در مناصب مختلف، با چالشها و مقاومتهایی روبهرو بوده است، به نظر شما چرا کنش سیاسی اصلاحطلبان برای این جریان هزینهآور است؟
در شورای پنجم شهر با توجه به تجاربی که از گذشته بهخصوص دوره اول کسب کرد، تلاش کردند به رغم اختلاف رویکردی که کم وبیش میان اعضا وجود دارد با نوعی انسجام و هماهنگی پیش بروند. همین تفاهم حداکثری نیز موجب شد تا شهردار منتخب خود را با اجماع کامل انتخاب کنند. جریان مقابل اصلاحطلبان که چند دوره بر شورای شهر حاکم بود اما در انتخابات پنجمین دوره شکست سختی از اصلاحطلبان خورد، صرف نظر از زحماتی که در هر دوره متحمل شد، به سبب شیوه مدیریتی که بر مبنای مناسبات رانتی و بده بستانهای مبتنی بر منافع شخصی، باندی و عدم شفافیت اتخاذ کرده بود، طبیعی است در واکنش به این تحول آرام ننشیند. از این رو در همان ابتدای کار برای انتخاب آقای نجفی دیدیم که شورا با مشکل روبهرو شد اما از چالش عبور کرد. پس از روی کار آمدن آقای نجفی و رویکردی که وی برای ایجاد شفافیت داشت همین امر منجر به گزارشی شفاف از آن چیزی شد که تحویل گرفته بود. فرستادن برخی از این موارد به دادسرا و دادستانی موجب شد تا عدهای که اعلام شد حقوق دریافت میکنند، اما کاری انجام نمیدهند یا پروژههای مختلفی که با افراد یا نهادهای مختلف بسته شده بود، با شفافسازی به مخاطره بیفتد. البته قابل پیشبینی بود که مخالفان درصدد فشار به آقای نجفی باشند و در این بین برخی حاشیههای ایجاد شده به فشارها افزود. البته من از جزئیات دقیق و آنچه بر آقای نجفی گذشته اطلاع دقیق ندارم، اما آنطور که بهنظر میآید برخورد ناشایستی با آقای نجفی صورت گرفته و آنچه که ما اطلاع داریم با ایجاد فشار وی را به سوی استعفا هدایت کردند. اگر میخواستند نسبت به این مساله شک و تردیدی ایجاد کنند با موضع آشکار و تاحدودی عجیب آشکار شد که مسالهای ساده نیست و خواهان استعفای آقای نجفی هستند. گرچه بحث بیماری او مطرح شده، اما بهنظر میرسد فشار اصلی چیزی فراتر از بیماری است. البته من معتقدم که شورای شهر و آقای نجفی نباید در زیر این فشارها دچار انفعال میشدند. حال با این وضعیت پیش آمده باید نگاه به آینده داشت. زمانی که بحث استعفای دوم آقای نجفی پیش آمد شورا چارهای جز پذیرش استعفا و انتخاب سرپرست برای شورا نداشت. باید به اعضای شورای شهر هشدار دهم که این وضعیت موجب میشود که دوباره دچار تنش شوند و انسجام لازم خود را از دست بدهند. از این رو باید برای از دست ندادن انسجام شهردار بعدی را نیز با انسجام حداکثری انتخاب کنند.
به نظر شما احزاب بزرگ اصلاحطلب باید چه سیاستی اتخاذی کنند که دور از سهمخواهی و با همگرایی جایگزین مطلوبی برای آقای نجفی برگزینند که ضمن ادامه دادن راه او در شفافسازی، برنامه مشخصی نیز برای اداره کلانشهری مثل تهران داشته باشد؟
اصلاحطلبان و اعضای شورا باید با همان انسجام و هماهنگی حداکثری که در انتخاب آقای نجفی داشتند با همان خط مشی جلو بروند و موجب برهم خوردن انسجام نشوند. خط مشی اصلاحطلبان باید در انتخاب مدیری کارآمد دغدغه سالمسازی، شفافسازی، ایجاد انضباط مالی، برخورد با فساد و کوتاه نیامدن در مقابل فساد باشد. یعنی این مسائل از ویژگیهای اصلی شهردار آینده باشد. البته بهنظر میرسد دوستان از هوشمندی، درایت و دغدغهمندی لازم برخوردار هستند و من پیشبینی میکنم که خروجی تصمیم بعدی شورای شهر نیز خروجی مثبتی خواهد بود.
برای احراز پست شهردار نامهای زیادی به میان میآید به اعتقاد شما چه کسی بیشترین صلاحیت را برای احراز این پست دارد و اساسا شهردار آینده باید دارای چه ویژگیهایی باشد؟
بنده مایل نیستم مصداقی صحبت کنم و مهم ویژگیهایی است که شهردار آینده باید دارا باشد. شهردار بایستی توانمندی و تجربه مدیریتی داشته باشد و از سلامت و شفافیت لازم در پرونده خود برخوردار باشد تا نتوانند هیچ گونه شائبهای درمورد او مطرح کنند. از سوی دیگر شهردار آینده باید فردی باشد که نخواهد تغییرات اساسی در مدیریت ساختاری آقای نجفی ایجاد کند. گرچه هرکس باید این آزادی عمل را داشته باشد که تیم خود را انتخاب کند، اما با توجه به وسواسی که آقای نجفی در انتخاب نیروهای خود داشت انتظار میرود اگر شهردار جدید بخواهد دست به تغییرات گسترده بزند ممکن است فرصتهایی را از دست بدهیم. بنابر این من فکر میکنم که در جایگاهی نیستم که صحبت از مصادیق برای شهرداری تهران کنم.
بسیاری معتقدند که چون شهرداری نهادی با کارکردهای تخصصی است باید شهردار را نیز تخصصی انتخاب کرد. عدهای نیز معتقدند که شهردار باید از سیاسیون انتخاب شود تا بتواند تعامل خوبی با سایر دستگاهها داشته باشد. ارزیابی شما چگونه است؟
به نظر من شهردار باید هر دوجنبه را داشته باشد یعنی تجربه داشته باشد و از استحکام روحی، نفسانی و سلامت کارنامه برخوردار باشد تا بتواند در مقابل فشارهای وارده استقامت لازم را داشته باشد. البته به همه این اوصاف باید سلامت جسمانی مطمئن را نیز اضافه کنیم که با یک احضار دادستانی تمارض نکند و از قدرت جسمانی لازم برخوردار باشد. برخی اعضای شورای شهر بدین مساله اذعان دارند که این فشارها در تشدید بیماری آقای نجفی موثر بوده است. بنابراین باید شخصی با بنیه جسمی بالا و از لحاظ روحیه با آرامش، اطمینان و طمأنینه لازم برای برخورد با این چالشها برای شهرداری انتخاب شود.