
به گزارش
خبرداغ،یک- جامعه ایرانی انگار فقط با دو عدد آشناست؛ صفر و صد. ما اینجا فقط دو رنگ سیاه و سپید را از هم تشخیص میدهیم و آدمها را یا قهرمان میبینیم یا ضد قهرمان. این شناسنامه جامعه ماست. شما در این مملکت در برابر هر پدیده و اتفاقی به سرعت باید موضع مثبت یا منفیات را روشن کنی. هیچ راه میانهای وجود ندارد و همینطور هیچ راه فراری هم. صبح روز بعد از حضور جنجالی علی کریمی در نود، تقریبا همه هواداران فوتبال در ایران یا این طرف بودند یا آن طرف؛ یا سمت کریمی بودند یا سمت فدراسیون و کیروش. خیلی کم پیدا میشدند کسانی که خاکستری به موضوع نگاه کنند، جاهایی حق را به این بدهند و جاهایی به آن. ما حتی در مورد پدیده مطلقا سرگرمکنندهای مثل بدل ایرانی مسی هم همینطور رفتار میکنیم و خودمان را مکلف میدانیم که به سرعت یا طرفش را بگیریم یا در هم بکوبیمش. اعتدال و مدارا در این مملکت کیمیاست و حالا داستان شکست اخیر پرسپولیس در داربی تهران هم به مصداقی تازه از همین ماجرا تبدیل شده است.
دو- پرسپولیس در حالی که از نظر ابزار بازی مطلقا هیچ چیز از استقلال کم نداشت، داربی86 را به این تیم واگذار کرد. با هر متر و معیاری نقش اشتباهات برانکو در این ناکامی، واضح و آشکار بود. ارنج انتخابی او مشکل داشت و چینش نفرات هم از سوی این مربی با دقت لازم همراه نبود. حتما لازم نیست پپ گواردیولا یا نویسنده آس و مارکا باشی تا این چیزها را بفهمی. وقتی برانکو برای حفظ حسین ماهینی در زمین، صادق محرمی را به جای کمال کامیابینیا به میدان میفرستد و تنها عنصر شوتزن تیمش را از مقابل دفاع فشرده استقلال حذف میکند یعنی اشتباه کرده است. وقتی او در سه داربی متوالی فرشاد احمدزاده را به سمت چپ میبرد (احمدزاده در داربی85 غایب بود) و در هر سه ناکام میماند، یعنی استراتژیاش اشتباه بوده و بدتر از آن، متوجه اشتباهش هم نشده. طبیعی است که بعد از شکست این مسایل باید بازگو شود؛ اما جامعه «مریض» ما طبق عادتش بلافاصله رو به دو قطبیسازی میآورد و تو را تنها بین دو گزینه مخیر میگذارد؛ حمایت محض یا مخالفت صرف با برانکو. یعنی نمیشود هم موافق برانکو و قدردان دستاوردهایش باشی و هم اشکالات از روز روشنترش را گوشزد کنی؟ نه نمیشود، یعنی حداقل در جامعه صفر و صد ما نمیشود. اینجا پنجاه و شصت و هفتاد بودن، نقرهای و خاکستری بودن جرم است. فقط سیاه و سفید رسمیت دارند. همین!
سه- مرز مهمی وجود دارد بین قدرشناسی و واقعبینی. آنهایی که این روزها از برانکو انتقاد میکنند، لزوما دشمن او نیستند. خیلی از اینها ممکن است هوادار مربی کروات و حتی موافق ادامه حضورش در پرسپولیس برای مدتهای طولانی باشند، اما خب ایرادات را هم نمیتوانند نبینند. چرا فکر میکنیم هر کس به ربیعخواه و ماهینی گیر داد منظورش این است که همین الان برانکو را بردارید و حمید درخشان را جایش بگذارید؟ کار به جایی رسیده که دیروز علی پروین هم حق انتقاد را از هواداران پرسپولیس سلب کرده و گفته آنها باید به خاطر دستاوردهای برانکو ساکت بمانند. یادمان باشد از قضا خود علی پروین به خاطر همین سکوت محض و اطاعت کورکورانه هواداران از تخت سلطنت پایین آمد. پروین سالها جام میآورد و به همین خاطر هیچکس جرات کوچکترین مخالفتی با او را نداشت. آن روزها اینستاگرام و تلگرام و هشتگ «هر چی پروین بگه» وجود نداشت، اما در ورزشگاه مخوف کارگران اگر جیک میزدی، فداییان سلطان نفست را بند میآوردند. حتی وقتی فاحشترین اشتباهات از او سر میزد، کسی یارای گوشزد کردن خطایش را نداشت و این خاموشی منفعلانه آنقدر ادامه یافت که پروین از قامت پرافتخارترین مربی تاریخ پرسپولیس به آفت و بلای جان این تیم تنزل کرد و آخرش با چشمان اشکبار از این تیم رفت. آیا حالا علیآقا (که چقدر این سالها دوستداشتنی شده) برای برانکو هم همین عاقبت را میپسندد؟
چهار- در جامعه صفر و صد ایران، به تو اجازه نمیدهند از برانکو بپرسی ربیعخواه چه مزیتی نسبت به نوراللهی دارد؟ در اسپانیا اما اینطور نیست. پس هواداران رئال مادرید و مطبوعات پایتخت، زینالدین زیدان را بعد از دو قهرمانی اروپا به صلابه میکشند که چرا بنزما را این همه بازی میدهی و چرا ایسکو را روی نیمکت نابود کردی؟ آنجا انتقاد از زیدان هرگز به معنای دلتنگی برای بنیتس نیست. خب البته آنها سواد، شعور و تجربه ملت ما را ندارند و اصلا برای همین است که بر خلاف ما، در بدبختی و مصیبت دست و پا میزنند. راستی که چقدر نگونبختند این جماعت متکثر چند وجهی. فقط خودمان را عشق است. همین!
روزنامه گل