امسال حتی تیفوسیترین هواداران مهدی رحمتی هم به این باور رسیدند که کار برای او تمام شده. او همراه مجتبی جباری از تیم کنار گذاشته شد، هرچند بر خلاف همتیمیاش، کمی بعد به زور ماده و تبصره به استقلال برگشت. با این همه، به نظر میرسید رحمتی مطلقا دیگر جایی در تفکرات شفر نخواهد داشت. خبر بد برای کاپیتان این بود که رقیب جوان او مرز درخشیدن را پشت سر گذاشته و همه رکوردها را درو میکند. باورکردنی نیست که یک گلر جوان در چنین موقعیتی رکورد طولانیترین کلینشیت در تاریخ لیگ برتر را به خودش اختصاص بدهد، اما حسینی با شمارش معکوس هواداران این کار را کرد تا رحمتی شال معروفش را چند سانتیمتر بالاتر بکشد و صورتش را پنهان کند. او پنهان شد، اما غیب نشد. بین دو نیمفصل همه گفتند رحمتی از استقلال جدا میشود، اما نشد.
در تاریخ نداریم که یک عضو هیاتمدیره باشگاه علنا علیه کاپیتان موجود تیمش حرف بزند، اما یکی مثل حسن زمانی بارها این کار را کرد. او به بهانه سرکوفت زدن به منصوریان، از حسینی تعریف میکرد و میگفت اگر جلوی العین هم این گلر جوان به جای رحمتی درون دروازه قرار میگرفت، آن نتیجه رقم نمیخورد. رحمتی همه اینها را شنید و دوام آورد؛ آنقدر که دوباره آفتاب اقبالش بتابد. او سخت و باانگیزه تمرین کرد و حتی از دعوت «معنادار» حسینی به تیم ملی توسط کیروش هم نهراسید تا حالا مزدش را بگیرد. لابهلای همین فصل کابوسوار، حالا رحمتی باز هم گلر استقلال در همه مسابقات مهم شده است؛ اول حذفی، بعد آسیا و حالا هم لیگ و دربیاش. عجیب اینکه عمده هواداران هم ته دلشان از این وضعیت ناراحت نیستند. حالا چه کسی میگفت رحمتی تمام شده؟
پنج سال پیش جیجی بوفون در مقطعی افت کرد و فرانتس بکن باوئر از آن سر دنیا برایش پیغام فرستاد که: «کارت تمام شده پسر؛ تا آبروریزی نکردی خداحافظی کن!» آن پیغام به بوفون بر خورد، بیشتر تمرین کرد و از قضا در همین فاصله بهترین روزهای گلریاش را ساخت. او در همین مدت دو بار به فینال لیگ قهرمانان اروپا رسید. حالا هم رحمتی چیزی شبیه همان سناریو را تکرار کرده؛ حتی اگر بکن باوئرهای او درون چارت مدیریتی خود باشگاه جا خوش کرده باشند. اصل مطلب این است؛ هرگز نگو هرگز!
روزنامه گل