
به گزارش
خبرداغ به نقل از آفتاب یزد، رضا بردستانی: این روزها در میان سکوت و پچ پچهها! نامهایی برای استاندارینشینی برخی استانها دستبهدست میشود، برخی اصولگرا، برخی احمدینژادی و برخی اعتدالی و درنهایت چند چهرهای هم نزدیک به اصلاحطلبی.
حرفهای کوتاه و بلند فعالان سیاسی حکایت از آن دارد که دولت میکوشد با کمترین هزینه و بیدردسرترین روش، برخی استانداران را تغییر داده یا فقط چند صد کیلومتری جابهجا کند. در این میان اما آن سخن روحانی که بعد از پیروزی در انتخابات اردیبهشت 96 ایراد شد پیش چشم همه است: «برخی آنچنان که باید و شاید پاشنه گیوههای خود را در اصطلاح"ور" نکشیده بودند! دو دل و مردد بودند، یک دل اینجا و یک چشم آنجا داشتند و...»
برخی دیگر به وعدههای حسن روحانی ارجاع میدهند:«چابکسازی»، توجه به «جوانان»، عدم گرفتارآمدن در ورطه «حزبینگری» و در پیشگرفتن رویه «فراجناحی»و اما با مشخصشدن ترکیب هیئتوزیران که تغییرات در آن کم بود و صد البته خیلی هم اصلاحطلبانه نبود این نگرانی را بهوجود آورده که چه بسا در چینش استانداران نیز چنین معذوراتی دست و بال رئیس دولت دوازدهم را ببندد.
برخی رفت و آمدها، برخی گمانهزنیها و برخی آویزانشدنها یا به قول«جهانبخش خانجانی» به میز «چسبیدهها»، این تردید جدی را بهوجود آورده که نه فقط تغییرات در حد چند جابهجایی ساده باقی خواهد ماند که یحتمل جوانگرایی هم در این قسمت ماجرا نقشی نداشته باشد. استاندارانی با هفتاد سال سن و بیشتر که دهه چهارم مدیریت خود در سطح کلان را پشت سر نهادهاند و سالهای سال است از بازنشستگی آنان میگذرد همچنان داعیه ماندن دارند و این یعنی تشدید بیمها و امیدها و نداشتن مجال برای پرداختن به این مهم که «سهمخواهی»، «اصلاحطلب بودن»، «نگاه دولت به آرای 24 میلیونی» و در نهایت «انتقال روحیه جوانی» به کابینه در معرض شدیدترین آسیبها و نادیدهانگاریهاست. با این فرضیات و تحلیلها گفتگویی داشتهایم با جهانبخش خانجانی، عضو شورای مرکزی کارگزاران و سخنگوی وزارت کشور در دولت اصلاحات که در پی میآید:
فضایی که چندی پیش در جامعه برای انتخاب وزرا بهوجود آمد و گمانهزنیها و لابیهایی که صورت گرفت، اکنون به گمانهزنیها و لابیهایی برای انتخاب استانداران تبدیل شده است. نظر شما در رابطه با تغییر استانداران و اینکه این تغییرات باید بر چه اساس باشد، چیست؟
زمانی که برای دور اول دولت حسن روحانی تشکیل شد، او تحت شرایط خاصی دولت را تحویل گرفته بود و انتخاب برخی از استانداران در بعضی از استانها، منطبق بر دیدگاهی اصولی و منضبط نبود که بتواند کشور را از بحرانها نجات دهد و هدایتگری کند، در نتیجه دولت روحانی ناگزیر بود از عناصر باتجربهای در این خصوص استفاده کند و افرادی را بهکار بگیرد که بتوانند در این شرایط به هدایتگری کشور بپردازند و این امر قابل قبول و منطقی بود. طبیعتا امروز بعد از 4 سال که دولت به نقاطضعف و مشکلات تا حدودی فائق آمده و در فراسوی آینده، نیازمند مدیرانی است که همراه و همگام با دولت باشند و در عین حال نوآوری و نگاههای توسعهیافتهای داشته باشند. با گذشت زمان باید در رابطه با بعضی از افراد از وجود مشورتی آنها استفاده کرد و افراد جوانتر با امید به آینده و چالاکی بیشتر مسئولیت اجرایی استانها را برعهده بگیرند تا بتوانند هم از دیدگاههای صاحبنظران سیاسی بهره ببرند و هم مسیر اجرایی استان را در راهی مناسب هدایت کنند و بهنوعی چالاکی و چابکی را به استان هدیه دهند. این امری طبیعی است که برخی از استانداران در شرایط پیشین افرادی موثر و مفید بودهاند و ممکن است تجارب آنها در شرایط موجود حداقل برای آن استان، راهگشا نباشد و ضرورت بهرهگیری از افرادی دیگر احساس شود. بهنظر من نفس تغییر، تحول و هجرت میتواند تاثیرگذار باشد و افراد را در مسیر مناسبتری قرار دهد و آنها به الگوی مناسبی برای توسعهیافتگی تبدیل شوند. البته بهشرطی که از عناصر توسعهیافته استفاده شود.
طبق گفته حسن روحانی، بعضیها در زمان انتخابات پاشنه گیوه خود را «ور» نکشیده بودند. برخی از استانداران درگیر بودند و در این راه هزینه دادند، اما برخی دیگر شرایط منفعلانهای داشتند و امور برای آنها اهمیتی نداشت. بهنوعی یا حال و حوصله دخالت در مسائل انتخاباتی و سیاسی نداشتند یا درک درستی از تحلیل فضای موجود تا محکم پشت دولت بایستند. هم خود رئیسجمهور به این مسئله اشاره کرده است و هم حامیان او. یعنی جناح اصلاحطلب و اعتدالیون جامعه این توقع را دارند که حداقل روحانی در این بخش مقداری واضحتر رفتار کند، اما خبرهایی که از استانها میرسد چندان امیدوارکننده نیست.
قبل از هر چیز باید عنوان کنم رئیسجمهور باید به عهدی که با مردم بسته است وفا کند. او به وزرای انتخابی تاکید موکد داشته است. باید عناصری را برای معاونان و مدیران انتخاب کند که همسو با سیاستهای دولت و از بستر 24میلیون نفری باشد که همراه با رئیسجمهور این برنامهها را انتخاب کردهاند. باید بیان کنم آفتی
در کشور وجود دارد و آن این است که احزاب و گروههای سیاسی کارکرد سیاسی خود را به منصهظهور نمیرسانند یا کارکرد ضروری را اجرا نمیکنند. به همین دلیل زمینهای برای عناصر منفعتطلب و فرصتطلبی که سعی میکنند در آرامش باشند و به هیچ جریان سیاسی گرایش نداشته باشند و خود را با هر جریانی که روی کار میآید منطبق کنند، فراهم شده است. متاسفانه در دولت و فضاهای عمومی دیگر، مشاهده میشود معمولا افرادی که هیچ تاثیری در جامعه ندارند بهراحتی پستهای کلیدی را تصاحب میکنند. منظور رئیسجمهور از افرادی که هنوز پاشنههای خود را بالا نکشیده بودند، همین افراد بود. این افراد از یکسو بسیار حرفهای هستند و سعی میکنند با لابیهای قدرتمندی که بهوجود میآورند خود را در مسیر انتخابگری قرار دهند. برخی از این افراد در زمان انتخابات هم با حسن روحانی بودند و هم نشستهایی با رقبای او برگزار میکردند. متاسفانه این افراد مطلوبیت بیشتری برای تصدی پستها دارند. نیروهای سیاسی زجرکشیدهای که در روزهای انتخابات تلاش کردند و روحانی، جریانات اصلاحطلب و گروههای سیاسی را روی کار آوردند، بهنوعی در مظان این امر قرار میگیرند که برخی از جریانات و گروههای سیاسی نسبت به آنها حساس هستند. چرا این حساسیت در ایام انتخابات وجود نداشت؟ چرا زمانی که ریاست ستادهای انتخاباتی رئیسجمهور و بعضی از کاندیداها به آنها سپرده میشد و آنها آرای مردم را جذب میکردند چنین حساسیتی وجود نداشت؟ این امر باعث شده اکنون افرادی با صفات اقتصادی و سیاسی ناسالم، دورویی و فرصتطلبی، میدانی برای بهدستگرفتن عرصه سیاسی و اقتصادی پیدا کنند. صاحبان رسانه باید بهنوعی این آفت را شناسایی کنند و به آگاهیبخشی آن بپردازند و از این واژه فراجناحی بهنوعی گریز پیدا کنند. چه حسن روحانی و چه هر رئیسجمهور دیگری که انتخاب میشد باید در خدمت 80 میلیون ایرانی باشد و خدمات خود را بهطور مساوی به این مردم عرضه کند. این یک بحث بدیعی است و یک رئیسجمهور در چنین جایگاهی باید فراجناحی عمل کند، اما در انتصاب مدیرانی که باید برنامههای دولت را پیاده کنند نباید ادعای فراجناحی بودن داشت و در این زمینه رقبا را بهکار گرفت، زیرا اگر رقبا میتوانستند کسب رای کنند با برنامههای خود این کار را انجام میدادند. باید از عناصر، افراد و شخصیتهایی بهره برد که رئیسجمهور، برنامهها، اهداف و راه او را قبول داشته باشند. در عین حال مدافع برنامههای رئیسجمهور باشند. اگر بهعنوان مثال، رئیسجمهور فردی که در اردوگاه کاندیدای رقیب فعالیت میکرده است را بهعنوان شهردار انتخاب کند، در ابتدا انگیزههای جریانات سیاسی را کور، دوم امید اصلاحطلبان و سیاستورزان را نسبت به آینده مخدوش میکند و در نهایت مردم فکر میکنند او یک بازیگر سیاسی است، زیرا یک فرد غیرمتخصص و فرصتطلبِ ستیز کرده در اردوگاه رقیب را به دلیل نامعلوم بر یک فرد متخصص، باتقوا، سالم و متعهد نسبت به برنامههای جریانی که او را روی کار آورده، ترجیح داده است. این امر باعث میشود در انتخابات آینده دچار مشکل شویم و مردم اعتماد خود را از دست میدهند. رئیسجمهور و شخصیتهایی که در معرض انتخاب افراد هستند نباید اقداماتی انجام دهند که سرمایههای اجتماعی و اعتماد عمومی را سلب و مردم را از خود ناامید کنند. با پیشینهای که بیان کردم، طبیعی است که استاندار، فرماندار و بخشداری باید انتخاب شود که هم به رئیسجمهور و برنامههای او اعتقاد داشته و هم پایبند به اجرای برنامهها باشد.
در عین حال جزء افرادی نباشد که همزمان در چند اردوگاه خیمه زدهاند. افراد فرصتطلب در عین
دریافت پستها، در فکر بهدستآوردن منافع مادی برای رفقای خود نیز هستند. در چنین شرایطی حتما باید تغییرات ملموسی اتفاق بیفتد و رئیسجمهور بتواند به برنامههای خود متعهد و بهعهدی که با مردم بسته است پایبند باشد. به نظر من اسحاق جهانگیری، عبدالرضا رحمانی فضلی، محمود واعظی و افرادی که در انتخاب استانداران تاثیرگذار هستند حتما افرادی را انتخاب کنند که پایبند به برنامههای دولت، امیدبخش به آینده و در اردوگاه رقیب خیمه نزده باشند.
مدتی است بحث چابکسازی دولت نگاههای زیادی را متوجه خود ساخته است. سن برخی استانداران در استانها به بالای 70سال نیز میرسد. تا کی قرار است این موضوع ادامه داشته باشد؟
به عقیده من این موضوع یک بیماری است که در نظام جمهوری اسلامی ایران ریشه دوانده و نام آن سندرم چسبش میز است که من در یکی از پیامهای اینستاگرامی خود آن را عنوان کردم. این افراد در سنین جوانی فرمانده لشکر، استاندار، وزیر و فرماندار بودهاند و هیچ تلقی نداشتهاند که با این سن چگونه توانایی انجام چنین خدماتی وجود داشته است. در عین حال هنوز نیز فکر میکنند باید قدرت را به دست بگیرند و این امر، به نوع نگرشها برمیگردد. از سوی روحانی دستوراتی به وزرا مبنی بر استفاده از نیروهای جوان ابلاغ شده است. این امر باید نهادینه و به نسل جوان اعتماد شود. باید شفافسازی صورت گیرد و افراد با سنین بالا و تجربه بسیار که در این پستها مشغول هستند بهتر است در مقام مشورتی قرار گیرند و مشاوران امینی باشند. کسی که 70 سال دارد حدودا 40 سال مدیریت کرده است. به عقیده من، این دوران کافی است. متاسفانه برخی موارد در کشور ما بهوفور دیده میشود. برای مثال، اینکه بسیاری از مسئولان گذشته را بدنام جلوه میدهیم. متاسفانه نه به بزرگان احترام میگذاریم و نه به جوانانمان اعتماد میکنیم. زمانی هم که به قدرت میرسیم بههیچ عنوان حاضر نیستیم آن را رها کنیم. به عقیده من، اینها مواردی هستند که رسانهها باید آنها را شفافسازی و از دولت و مجلس و شهرداران انتخابی مطالبه کنند.
این روزها بحثهایی در جامعه مطرح است که میان روحانی و نزدیکان لاریجانی تفاهمنامههایی نانوشته وجود دارد که روی چینش وزرا، استانداران و مدیران تاثیر گذاشته است، این مسئله مورد تایید جنابعالی است؟
نمیتوان روی این مسئله که تفاهمنامهای نانوشته است قلم درستی کشید. اما بدیهی است که رئیسجمهور براساس شرایطی که پیش میآید و تعاملاتی که نیازمند حرکت
رو به جلو است، باید با ارکان حاکمیت، نهادهای مورد وثوق و مجلس ارتباطی داشته باشد.
قطعا این ارتباط باید دوسویه باشد، اینطور نیست؟
شاید تلقی بعضی از جریانات سیاسی این است که برای حرکت رو به جلو آینده نیازمند آرامش و تعامل هستیم. اما اگر این امر همراه با زدودن حرکتهای تاثیرگذار سیاسی باشد قطعا جواب نخواهند گرفت. تجربه انتخاباتی نشان داده است افرادی که سالها از امکانات عمومی و بیتالمال برای مطرحکردن خود استفاده کردند، در انتخابات شکست خوردند. به عقیده من، اگر چنین قصدی برای حرکت رو به جلو آینده برای سازندگی، توسعه کشور، افزایش امید و حفظ منافع ملی باشد، حرکت درستی است، اما اگر برنامهریزی برای انتخابات آینده و چینشهای بعدی باشد، با توجه به شرایط حاکم بر ایران این ارزیابی غلط است و ممکن است نتیجه برعکس داشته باشد. البته یکسری تحلیلها مبنی بر این است که باید به استراتژیهای رو به رشدی که ما را به چالش نمیکشاند برتری بخشیم که این نکته مثبتی است، اما اینکه امروز بخواهیم برای تصاحب قدرت برنامهریزی کنیم باتوجه به شناختی که از جامعهپذیری ایران دارم فعلا مقدور نیست و ممکن است مردم پاسخ مناسب دیگری دهند. به عقیده من، باید با تدبیر به این قضایا نگریست و البته از پیشداوری نیز خودداری کرد. معتقدم جریانات سیاسی باید ابتدا توسعه اهداف را جدی بگیرند و گروههای سیاسی را متمرکز کنند. یکی از آفتها این است که تلاش میشود یکسری افراد به مجلس وارد شوند، این فرد باید خود را متعهد به آرمانهایی که آن جریانهای سیاسی که باعث ورود او به مجلس شدهاند را جدی بگیرد که البته در تمام دنیا نیز به همینگونه است، اما در ایران اوضاع چنین نیست.
نبودن این مسئله را بیتعهدی میدانید یا ناشی بودن در جریانات سیاسی؟
هر دو را دخیل میدانم.
چینش وزرای روحانی با شعارهای انتخاباتی وی چقدر همپوشانی داشت؟
معتقدم با معذورات روحانی منطبق بود. اگر بخواهیم موفق شویم به توسعهیافتگی کشور کمک کنیم نخست باید عناصر توسعهیافته را بهکار گیریم و دوم کسانی که به منافع ملی معتقد باشند و فهم درستی در مورد آن داشته باشند را بهکار گیریم.
چقدر به تغییر در بدنه اجرایی استانی دولت امید دارید؟
البته جابهجاییهایی در حال رخ دادن است. باید از تجربه کسانی که 30سال در سمت معاون استاندار و استاندار مدیریت کردهاند، بهعنوان مشاور استفاده کرد. اما ضرورتی ندارد استاندار یک استان را برای استانی دیگر برگزینیم. البته ناگفته نماند این امر اگر در مورد جوانان رخ دهد اتفاق خوبی است، اما در مورد مسنترها باید اتاق فکری تشکیل و از وجود آنها استفاده و حقوق پرداخته شود.
تلویحا میفرمایید که در این زمینه امیدوار باشیم یا خیر؟
قطعا امیدوار باشید. بعد از انتخابات 88 به دوستی گفتم از همین امروز باید برای انتخابات بعدی آماده شویم و او گفت یعنی شما هنوز امیدوارید که من تایید کردم. به همین صورت ابتدا انتخابات94 و بعد 96 را با موفقیت پشتسر گذاشتیم. همیشه باید امید داشت.