در مقایسه با آقای قالیباف که دو دور در صحنه انتخابات بودهاند و نیز آقای
جلیلی که یک دوره حضور داشته و سقف رأی او مشخص است، ممکن است جدیدبودن
آقای رئیسی در حوزههایی جذابیتهایی داشته باشد. اما اینکه رئیسجمهور
منتخب (با فرض نامزدی رئیسی و رأیآوری) سابقه اجرائی ندارد و سابقه قضائي
دارد، میتواند نقطه ضعفی برای او تلقی شود. قاعدتا در بین نامزدهایی که
الان مطرح هستند، آقای رئیسی قدرت مانور بیشتری برای طرح مسائل جدید دارند و
نیروی تازهنفسی برای جریان اصولگرا محسوب میشوند. با این حال اولین
مسئله اصولگرایان، موضوع رسیدن به وحدت است. دومین موضوع برگشت به ذخیره
خردی است که در اصولگرایان مورد استفاده قرار نمیگیرد. سومین مسئله آنها،
شکلگیری یک رقابت عادلانه است.
اگر به همين روندي که تا امروز صداوسیما
برای تبلیغ غیرمستقیم آقای رئیسی در پیش گرفته، ادامه دهند، این ادامه همان
روش سال ٧٥ و ٧٦ است. رئيسجمهور را مردم باید انتخاب کنند. رئيسجمهور را
نباید با فشار تبلیغات و استفاده ناعادلانه از صداوسیما برگزيد. با این
حال همچنان معتقدم اولین مسئله اصولگرایان، مسئله وحدت است. ما نمیتوانیم
بگوییم که اصولگرایان به اجماع رسیدهاند اما آقای ناطق، جامعه روحانیت
مبارز، مدرسین قم، علی لاریجانی، باهنر و جامعه اسلامی مهندسان حضور ندارند
و مؤتلفه هم عملا در حاشیه است. این اجماع نیست. اینکه افراد و اشخاص را
دور هم جمع کنند و به جریانهای یادشده بیتوجهی کرده باشند، این مسئله
اصولگرایان را حل نمیکند.
اصولگرایان اول باید وحدت داخلی خود را حل کنند.
من اگر به جای آقای رئیسی باشم، در شرایطی از طرف اصولگرایان وارد رقابت
ریاستجمهوری میشوم که همه در صحنه باشند. اگر همه نباشند، من نمیآیم.
این توصیه برادرانه من به ایشان است.
اصولگرایان باید بنشینند و از ذخیره خِرد خود استفاده کنند و ببینند که
اساسا به مصلحت آنهاست که در دور دوم آقای روحانی وارد رقابت شوند؟ چون تا
امروز، جمهوری اسلامی بر این سنت بوده است که رؤسای جمهوری آن دودورهای
بودند. آیا مصلحت اصولگرایان هست که در این دوره از رقابتها وارد شوند یا
آنکه بنشینند و خود را برای دوره بعد و جانشینی آقای روحانی آماده کنند.
همچنین اصولگرایان باید به یک رقابت عادلانه روی بیاورند تا مردم احساس
نکنند که چون اصولگرایان با ساختار سياسي احساس قوموخویشی بیشتری دارند،
میخواهند به هر قیمتی شده فردی را رئيسجمهور ایران کنند. اصولگرایان هم
باید همین راهی را که اصلاحطلبان در پیش گرفتهاند، در پيش بگيرند یعنی
لحاظکردن متوسط افکار عمومی را در نظر بگیرند و به جای تحمیل سلیقه خود به
افکار عمومی، خود را با آن همراه کنند. همچنین با دولت رفتار منصفانهتری
در پیش بگیرند. بالاخره دولت خدماتی هم داشته است. با درنظرگرفتن این
موضوع، نقد خود را هم مطرح کنند. مثلا در موضوعاتی که بین جریانهای سیاسی
اختلاف وجود دارد، جانب انصاف را رعایت کنند.
در مجموع من فکر میکنم که جبهه متحد اصولگرایان، حتما یک پای مهم از سیاست
در ایران است و حیف است که این بخش مهم از سیاست در ایران با روشهای
نسبتا خام و نپختهای وارد موضوعات مهمی مانند رقابتهای سیاسی
ریاستجمهوری بشوند.
آیا رئیسی میتواند بین همه جریانهای اصولگرایی و البته جریانهایی که در بازی جمنا حضور ندارند، اجماع ایجاد کند؟