مادر جوان الهه در ادعاهای هولناکی گفت: بعد از طلاق با دخترم در تهرانپارس
زندگی می کنیم، خودم از راه فروختن لباس و اجاره کردن غرفه، خرج زندگی را
در میآورم، تا اینکه خسرو با من آشنا شد او خودش را پلیس و سروان معرفی
کرد و چون ظاهر فریبنده و سلاح و دستبند داشت باور کردم و او را وارد حریم
زندگی ام کردم.
وی ادامه داد: مدتی نگذشته بود که دیدم رفتارهای مرموزی دارد بخاطر همین
رابطه ام را با او قطع کردم و از الهه خواستم جواب تماس های خسرو را ندهد
اما این دختر گوش نداد و سر قراری که با او گذاشته بود رفت و مارا بیچاره
کرد.
الهه نیز گفت: خسرو با من تماس گرفت و گفت میخواهد مرا ببیند، من به سر
قرار رفتم و پس از اینکه سوار ماشینش شدم، با تهدید اسلحه و زور من را به
خانه خود برد؛ زمانیکه به خانهاش رسیدیم به او گفتم که میخواهم از آنجا
خارج شوم اما او نپزیرفت و من را مورد آزار و اذیت قرار داد.
خسرو که متاهل است در دفاع از خود گفت: آن روز همسرم سر کار بود، ارتباط با
الهه را قبول دارم اما او را با زور به خانهام نبردم و اگر او را با زور
به خانهام برده بودم، همه اهالی ساختمان این موضوع را میفهمیدند.
تیتر نو