به گزارش خبرداغ به نقل از ایسنا، صبح یک روز زمستانی سرد، در کوچه شهید هادیزاده جنب و جوش زیادی به چشم نمیخورد، در انتهای یک کوچه بن بست منزل پدری قاسم رضایی قرار دارد. خودش به استقبالمان میآید، درخت های پرتقال و نارنج منزل پدریاش زیباترین تصاویر از یک خانه در مازندران است.
به نظر می رسد خودش را برای مصاحبه آماده کرد که همه را مرتب و شسته و رفته تحویلمان میدهد، میداند چه بگوید، اما بسیاری چیزها را هم نمیگوید معتقد است خودزنی است.
در ابتدا، قاسم رضایی چگونه خود را معرفی می کند؟
ورزش را از کلاس سوم ابتدایی در رشته کاراته شروع کردم، سه تا چهار سال در آمل زیر نظر استاد علیزاده کاراته تمرین میکردم تا اینکه به پیشنهاد مجید بابایی که یکی از همسایههایمان بود به باشگاه کشتی رفتم. تا کلاس چهارم ابتدایی را در روستای میانرود دابودشت زندگی می کردیم وقتی کلاس چهارم ابتدایی بودم به آمل آمدیم و ماندگار شدیم. کاراته را تا جایی پیش رفتم که کمربند قهوهای هم گرفتم اما این رشته انتظارات مرا از ورزش برآورده نمیکرد برای همین کشتی گیر شدم. استعداد و قدرت بدنی خوبی داشتم و مجید بابایی نیز به دلیل فیزیک بدنی و قدرت بدنی مشوقم برای روی آوردن به کشتی بود.
از کلاس چهارم ابتدایی کشتی را با مربیگری سعید شیرزاد آغاز کردم به دلیل علاقهای که به کشتی داشتم در همه تمرینات حضور پررنگ داشتم، در همه مسابقات شرکت می کردم و تعطیلات و مرخصی نداشتم. در این مسیر پدر و مادر و دایی هایم کمکم می کردند و این زمینه بیشتری برای موفقیت های من فراهم کرد.
اولین موفقیتتان در چه زمانی بود؟
اولین موفقیتم در دوره مسابقات نوجوانان بود که در لیگ کشتی قائم شهر به دست آوردم، آن زمان در آمل لیگ کشتی نبود و مسابقات قائم شهر به دلیل اینکه لیگ استانی بود توانستم خودم را نشان دهم و برای اولین بار قهرمان استان شدم، در مسابقات نوجوانان نیز توانستم به تیم ملی راه پیدا کنم و به آسیایی برسم.
در نخستین مسابقات جوانان از بین دو نفر در وزن 84 کیلوگرم برای راهیابی به جهانی انتخاب شدم اما به دلیل بی تجربگی من حریفم را انتخاب کردند. اما در سال بعد موفق به راهیابی به تیم ملی شدم و دو سال در تیم ملی جوانان بودم، در آسیایی و جهانی رده بزرگسالان مقام اول را کسب کردم.
برای رسیدن به مدال المپیک چقدر تلاش کردید؟
همه از من میپرسند وقتی کشتی را شروع کردی، المپیک را می دیدی، باید به این نکته اشاره کنم که یک ورزشکار کشتی برای به دست آوردن قهرمانی باید از ردههای سنی شروع کند، این شروع نیاز به تلاش زیادی دارد، عبور از هر دوره کار سختی بود و دوره حساسی برای یک ورزشکار محسوب میشود
باید تمام وقت و انرژی خود را برای طی این دوران بگذارد؛ با یک برد و یا یک باخت نباید ناامید و خوشحال شد، قهرمانان زیادی را میبینم که با یک برد یا یک باخت در تیم ملی نوجوانان انگیزه خود را از دست می دهد در حالی که هر باختی باید زمینه تلاش بیشتری باشد اما این تلاش در دوره نوجوانان بیشتر است.
یک قهرمان زمانی که تمرینات را شروع میکند صد در صد به المپیک فکر نمیکند؛ قهرمان نگاهش به آن مسیر طولانی است و هدف این است که در ابتدا در مسابقات استانی یا مسابقات کشوری قهرمان شود؛ در این عرصه ابتدا مسابقات و مسیرهای نزدیک را میبیند تا به مسیرهای بالا برسد. مسیر من در مسابقات بزرگسالان در سال 2005 از مسابقات جهانی مجارستان آغاز شد آن زمان در سن تیم ملی جوانان بودم اما نخستین مسابقات بزرگسالان را در سال 2004 شرکت کردم.
چگونه به المپیک رسیدی؟
آن سال برای انتخابی تیم ملی المپیک از جوانان استفاده می کردند چون در بزرگسالان کشتی گیری نبود که بتوانند بر روی او حساب کنند برای همین آقای طالقانی از جوانان استفاده کرد، از آنجا راهی تیم ملی بزرگسالان شدم؛ آن سال ایران مقام دوم را به دست آورد و با توجه به اینکه نتیجه بسیار خوبی حاصل شد و در آن مسابقات همراه کشتیگیرانی چون حمید سوریان و حمید باوفا معرفی شدند و در مجموع کشتیگیرانی که در سال با محمد بنا کار میکردند و توانستند نتیجه خوبی را بدست آورند.
در آن سال با یک کشتیگیر قهرمان جهانی 2002 گرجستانی بر روی تشک رفتم که در آنجا نتیجه بسیار خوبی برای من حاصل شد و نشان دادم که توان حضور در مسابقات بزرگسالان را دارم همچنین عاملی شود تا در مسابقات 2005 مجارستان حضور یابم و این مقدمهای برای راهیابی و حضور در مسابقات المپیک سال 2008 شد.
در آن سال اولین آملی بودم که سهیمه المپیکی را کسب کرده و در مسابقات 2008 حضور پیدا میکردم، در المپیک با یک حریف لیتوانیایی مواجه میشدم. کسب سهمیه حضور در مسابقات جهانی باکو در سال 2007 صورت گرفت که در وزن 96 کیلوگرم کشتی گرفتم و با کسب برنز و عنوان نفر سوم سهمیه المپیک را بدست آوردم.
در نخستین مسابقه المپیک مقابل حریف لیتوانی که بسیار با قدرت بود و بارانداز نمیخورد روبرو شدم که متاسفانه نتوانستم بر وی غالب شوم و دستم از کسب مدال 2008 خالی ماند. در آن سال شرایط آمادگی و وضعیت فیزیکیام برای کسب مدال خوب بود اما آنچه که برای یک ورزشکار در مسابقات المپیک مهم است کسب تجربه و استفاده کردن از فرصتها است، ورزشکار باید از فرصتهای المپیک استفاده کند اما در المپیک 2008 پکن با وجود ذوق و شوق، تمرینات و داشتن امیدهای زیاد از سوی مربیان در این مسابقات، نتوانستیم نتیجه خوبی بدست آوریم.
بعد از این مسابقات به تمرینات ادامه دادید؟
بعد از مسابقات 2008 از کشتی مدت کوتاهی فاصله گرفتم، حضور در وزن های بالاتر بعد دوباره برگشتن به یک وزن پایین تر و نوساناتی که به لحاظ مالی داشتم پس از کسب قهرمانی سال 2008 برآورده نشد موجب شد تا از تیم ملی فاصله بگیرم و به چیزهای دیگر فکر کنم.
از کدوم کشورها دعوتنامه داشتید؟
یکی دو تا کشور تمایل داشتند که به آنجا بروم اما کشور آذربایجان شرایط بهتری داشت، هم شرایط مالی خوبی ایجاد کرده بود هم امکانات خوبی داشت اما باز هم تصمیم گرفتم برای کشور خودم کشتی بگیرم. دوباره به کشتی ایران برگشتم و در مسابقات 2011 به تیم ملی دعوت شدم، در مسابقات ترکیه من و حاجیپور از شهرستان آمل به تیم ملی دعوت شدیم، متاسفانه به قرعه اسرائیل خوردیم که با آنها کشتی نگرفتیم و دوباره به ایران برگشتیم، دوباره انتخابی سهمیه المپیک در کشور قزاقستان بود و در آن مسابقات میتوانستم دوباره سهمیه المپیک وزن 96 کیلوگرم را بگیرم و از تجربیات پکن برای استارت مسابقات لندن استفاده کنم. میتوانستم آن سهمیه المپیک را در قزاقستان بگیرم تا آن اتفاقی که در پکن افتاد را در لندن تکرار نکنم و با وجود این تلاشها به یک نتیجه خوبی دست یافتم تا به المپیک راه یابم.
طی یک سال و نیم منتهی به لندن با توجه به فاصله گرفتن از کشتی با تمرینات و برگزاری مسابقات پشت سر هم برای کسب آمادگی جنگیدم تا برای لندن بدون باخت و امتیاز دادن آماده شوم؛ حریفانم در پکن شماره یک وزن خود بودند اما من هم فکر کردم که من قاسم رضایی هیچ کم و کسری از آنان ندارم، به لحاظ فنی و شایستگی های بدنی من هم می توانم بهتر باشم و این ذهنیت موجب شد وارد تیم ملی شوم و در مسابقات لندن حضور پیدا کنم.
در المپیک لندن پزشکان می گفتند شاید نتوانی کشتی بگیری و حتی شاید به من اجازه کشتی نمی دادند اما کشتی گرفتم و توانستم مدال به دست بیاورم.
در مسیر قهرمانی چه اتفاقاتی برای یک قهرمان می افتد؟
اگرچه درست نیست به آن فشارهایی که برای کسب تجربه از سوی فدراسیون برای یک قهرمان پیش می آید و سرمربیهایی که خیلی راغب نیستند برخی قهرمانان وارد تیم ملی شوند یا حتی از فشارهایی که وارد می شود تا یک قهرمان را از میادین قهرمانی کنار بگذارند و نخواهند وی در آن مسابقات قهرمان شود یا از قهرمانی بیفتند، سخنی گفت.
صددرصد این اتفاقات برای قهرمانان میافتد و تنها مربی که به قهرمان کمک میکرد محمد بنا بود، ایشان به قهرمان کمک میکرد تا آن قهرمانی که به آن موفقیت دوست دارد برسد.
من در مسیری که برای قهرمانی طی کرده بودم و سختیهای بسیاری را تحمل کردم، آدمهایی را دیدم که آمدند تا کشتی را به شهرستانی، غرب یا شرق استان تقسیم کنند، بسیار برای یک کشتیگیر در مسیر قهرمانی سخت بود و من به یک دلیل این سختیها را تحمل میکردم و آن هم به دلیل افتخار کسب قهرمانی در مسابقات لندن بود تا در مسابقات برزیل مجدد کسب مقام کنم.
با تحمل این سختیها در مسابقات آمریکا توانستم سهمیه المپیک 2016 را بگیرم و دوباره راهی بازی ها شدم تا آن تجربه پکن و لندن را در این المپیک استفاده کنم، با توجه به اینکه بار دیگر محمد بنا به کشتی آورده شده بود و این بسیار خوب بود تا تمرینات را بار دیگر با برنامه انجام دهیم، اگرچه فشارهایی بر روی این سرمربی بود.
متاسفانه در کشور ما از قهرمان کشور حمایت نمیکنند تا دوباره بخواهد آن موفقیتها و قهرمانیها را بدست آورد و به مانند اولین بار به آن مدال طلا دست یابد، این سیستم، روشی نیست تا به قهرمان کمک کند.
تیم کشتی فرنگی ایران تیم بزرگی است و با وجود کسب موفقیتهای نمیتوان آن را براحتی از دست داد و باید پیشکسوتان به اشکانی کمک کنند زیرا بهرحال تجربههای آنها بسیار تاثیرگذار است بجای اینکه چوب لای چرخ ایشان بگذارند.
این روزها مشغول چه کاری هستید؟
این روزها به بچههای آمل کمک میکنم، در کنار اینکه در باشگاه کشتی این شهرستان به تمرین هم میپردازم، سعی میکنم از تجربیاتم در ردههای سنی کشتی آمل استفاده کنم.
تازهترین اتفاق برای شما عنوان کشتیگیر برتر جهان بوده؟
این عنوان موفقیتی برایم بود تا در جمع برترین کشتیگیران کشور با رای مردم قرار بگیرم، معتقدم هر آنچه که مردم دیدند به آن رای دادند و این افتخاری برای خودم و آمل است که به عنوان قهرمان برتر کشور انتخاب شدم.
در کنار اینکه طی چندین سال کسب موفقیت در سطح جهانی و مدال المپیک موجب شد تا از سوی فدراسیون جهانی فیلا این افتخار نصیبم شود تا امسال من و عبدولی به عنوان برترینهای کشتی جهان انتخاب شویم و افتخاری بسیار باارزش است؛ این افتخار نشانه آن است که توان کشتی فرنگی ایران در سطح جهانی است و افتخار کسب رتبه برتر برای کشتی فرنگی در کشور ما وجود دارد تا ورزشکاران ما افتخارات سکوهای جهانی را بدست آورند.
امیدواریم مسئولان قدر این موفقیتها را بدانند و به جای اذیت کردن این قهرمانان کمک حالشان باشند.
با صحبت های شما به یاد یکی از قهرمانان مازندرانی افتادیم که در محور هراز با یک خودروی ناایمن دچار حادثه شد، این حرکت ها چه میزان بر روی ورزشکار تاثیر میگذارد؟
تا بحال دوست نداشتم از کمی و کاستیهایی که واقعا وجود دارد بگویم، بخاطر اینکه توجه به این امر به مانند ترمزی میماند که جلوی پیشرفت ها را می گیرد و سرعت رسیدن به قهرمانی را کم می کند.
همیشه معتقد بودم که آدم نباید به دور برش توجه داشته باشد که آیا کسی به وی کمک میکند یا نه؟ اینکه این توجه باعث پیشرفت میشود یا نه؟ تنها چیزی که یک ورزشکار باید به آن توجه کند آن هدفی است که باید دنبال کند تا باعث موفقیتش شود. البته باید به این نکته اشاره کرد که بالاخره ما یک کشور جهان سومی هستیم و تا به یک کشور ابرقدرت شویم و به آن چیزهایی باید توجه کنیم، خیلی سال طول میکشد تا مسئولین ما به این درجه برسند و آن چیزهایی که کشور ما لیاقت دارد، را فراهم کنند.
در حوزه ورزش چه توقعاتی از مسئولان دارید؟
مهم ترین توقع این است که امکانات ورزشی را در شهرستان بیشتر کنند، زمینهای ورزشی در این شهرستان وجود دارد به اسپانسرها دهند تا آنها بتوانند هزینه کنند و مجموعه ورزشی احداث کنند. باید از امکانات موجود استفاده کرد.
مسئولان باید از افتخاراتی که برای ورزشکاران وجود دارد بهره ببرند و برای قهرمانانی که درآمدی دارند و جایی را میتوانند کسب درآمد مجموعه هایی در نظر بگیرند تا شرایط هر دو طرف تامین شود.
برای ورزشکاران و قهرمانان انگیزهسازی کنیم غیر از اینکه برای آنها امکاناتی چه در زمینه مسکن چه حقوق ماهیانه فراهم شود؛ورزشکاران نیاز به حمایت دارند. بیتوجهی به قهرمانان و جامعه ورزش موجب تزلزل جامعه ورزش در شهرستان میشود تا این قهرمانان و جوانان به سمتی کشیده شوند که نباید بروند.
بعد از مسابقات برزیل و با آمدن به شهرم وعده های زیادی شنیدم؛ فرماندار قول نامگذاری خیابانی به نامم را داد و شهردار و مسئولان شورا قول یک زمین به من داده بودند؛ این اتفاقات بسیار زشت است، برای یک شهری که پیشینیه دیرینه در فرهنگ و دین و اسلام دارد و شهر علویان است مسئولان آن به حرف هایی که میزنند عمل نکنند نباید کاری کرد این شیوه مرسوم شود.
یعنی هیچ یک از آن قولهایشان برای شما عملی نشد؟
کاری به انجام این قولها ندارم اگرچه انتظاری از آنها نداشتم اما فکر می کردم که با توجه به اینکه آمل شهر بزرگی است و حرفی را مسئولان میزنند پای حرفشان بمانند و حرفشان را به کرسی بنشانند نه اینکه در یک مراسمی عکس سلفی بگیرند و بعد بروند. در آن مراسم با حضور جمعیتی وعدهای داده شود و خیال مردم را جمع کنند ولی با پایان مراسم و سرد شدن آن، زیر حرفشان بزنند و بگویند که انجام نمیشود و به گردن دیگران بیاندازد تا آن اتفاق نیفتد؛ این کار زشتی است زیرا بزرگترین آفت زندگی دروغ است.