از دو شب پیش، هر کس به شیوه خود با او وداع گفت؛ گروهی با انتشار دلنوشتهها و عکسهای بیشمار در اینستاگرام و تلگرام و توییتر؛ آنقدر که دیگر فضای مجازی به آلبوم عکسهای رئیس دولت سازندگی و خانوادهاش بدل شده بود، گروهی هم با رفتن به مراسم تشییع و اشک ریختن و قرآن خواندن، عمق اندوهشان را بیرون ریختند؛ پیر و جوان و نوجوان.
نوجوانانی که از دو دوره ریاستجمهوری «هاشمی رفسنجانی»، چیزی جز نامش به یاد ندارند و نبودند در دورهای که هاشمی بنیانگذار دانشگاهی شد که حالا خیلیهایشان روی صندلیهایش مینشینند و بنیادی را راهاندازی کرد که درمان دیالیزیها، هموفیلیها و تالاسمیها را ارزانتر کرد. آنها در خاطرشان نیست زمانی که آستینهایش را بالا زد تا کارگران از فلاکت درآیند و زنان وارد عرصههای ورزشی شوند. حالا از میان تمام آنهایی که از غم رفتنش، اشک ریختند و گره به ابرو انداختند، همدورهایها، همرکابها یا وزرایش یا آنها که ریاست سازمان و نهادی را در همان هشتسال سازندگی عهدهدار بودند، شاید رنجشان عمیقتر است، همانها که در جلسههای هیأت دولت، رفتوآمد داشتند و خاطره از او بسیار؛ آنها که شامگاه یکشنبه، دقایقی بعد از ساعت ٣٠: ٠٧ خبردار شدند که قلبش از تپش ایستاده. قلب بیمارش در بیمارستان شهدای تجریش، برای همیشه ساکت ماند و علت مرگ، سکته قلبی اعلام شد.
ساعتی از درگذشت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نمیگذشت که حسن قاضیزاده هاشمی، وزیر بهداشت دولت یازدهم، از آخرین خاطرهاش با «اکبر هاشمی» گفت. از آخرین ناهاری که دور هم بودند و او از مسائل سیاسی و آرزوهایش برای کشور حرف زده بود: «آیتالله هاشمی نگران دو قطبی شدن جامعه بود.» خاطرات وزرای دولت سازندگی را هم باید به اینها اضافه کرد؛ خاطره حسین کمالی، وزیر کار؛ ایرج فاضل، وزیر بهداشت؛ مصطفی هاشمیطبا، رئیس سازمان تربیتبدنی و علی نوذرپور، از مسئولان فعال در وزارت کشور. آنها که از نگاه مثبت هاشمی به ورزش زنان و اقدامات قابل توجهاش در بخش کارگری و کلید خوردن پروژههای فراوان شهری با «شهروند» گفتند.
مهمترین دستاوردهای کارگران، در دولت سازندگی
حسین کمالی، وزیر پیشین کار و امور اجتماعی ایران
در دولتهای هاشمیرفسنجانی| رابطه من با آیتالله هاشمیرفسنجانی به
دوره وزارت و بعد از آن برنمیگردد؛ در روزهای ابتدایی انقلاب من عضو شورای
پیگیری انقلاب بودم و آقای هاشمی هم که عضو شورای انقلاب بودند. بعد از
آن هم درحزب جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی، دولت سازندگی و مجمع تشخیص
مصلحت نظام بنده افتخار همکاری با ایشان را داشتم.
درتمام این سالها،
آیتالله هاشمیرفسنجانی همیشه مدافع حقوق کارگران بودند؛ از ابتدای
پیروزی انقلاب با مجموعه کارگری رابطه نزدیک و صمیمی داشتند و هیچگاه
دلسوزی برای کارگران را کنار نگذاشتند. ایشان همیشه از کار، صنعت، کشاورزی و
حقوق کارگران حمایت میکرد و مخالف فقر بودند و مرتب با تشکلهای کارگری و
خود کارگران دیدار داشتند و به جرأت یکی از حامیان همیشگی حزب اسلامی کار
بودند و فعالان این عرصه را حمایت میکردند.
درباره دستاوردهای دولت سازندگی در زمینه حقوق کارگران سخنها فراوان
است، بهگونهای که مهمترین امتیازات و دستاوردها دراین دوره اتفاق افتاد؛
اگر قانون کاری تصویب شد، در آن دوره بود، اگر بیمه بیکاری کارگران بود،
در آن دوره بود. خلاصه اینکه هرچه دستاورد در وضع کارگران داشتیم، در دوره
ایشان بود. زمانی که بحث واگذاری شرکتها به بخش خصوصی هم مطرح شد، قانون
٣٣درصد سهام کارخانهها به کارگران تصویب شد و چندین میلیون سهم از
کارخانهها به کارگران واگذار شد که دستاورد بزرگی برای کارگران بود. علاوه
براین، برای نوشتن و تصویب قانون کار، ایشان صدها ساعت وقت گذاشتند که
خیلی کم اتفاق میافتد، یک رئیسجمهوری اینقدر وقت برای یک موضوع بگذارد.
بسیاری از قوانین شایسته در رابطه با حقوق کارگران ازجمله قانون کار
معلولین، بهبود بهداشت کارگری و... همه از دستاوردهای دولت سازندگی هستند.
دراین دوره فرض براین بود که اگر کارگران حمایت شوند، بهتر و
با
انگیزهتر کار خواهند کرد و به همین دلیل، در آن مقطع دستاوردهای اساسی
برای جامعه کارگری محقق شد که بعد از دوره ایشان برخی از این حقوق و
دستاوردها تضعیف شدند یا اینکه از بین رفتند.
قانون شوراهای اسلامی کار
که بهعنوان نمایندگان کارگران شناخته میشوند، در دوره ایشان شکل گرفت و
تصویب شد و براین اساس چندین هزار شورا برای دفاع از حقوق کارگران شکل
گرفت و به صنعت کشور هم کمک کرد. علاوه براین، بازسازی و نوسازی سازمان
آموزش فنی کشور در دستور کار دولت آقای هاشمی قرار گرفت، به صورتی که
مسئولان مربوطه تحولات صورتگرفته را یک انقلاب درعرصه آموزش میدیدند و پس
از این تحولات، صدها مراکز حرفهای درکشور کارگران و جوانان را آموزش
دادند. صدها ورزشگاه بزرگ براساس قوانین که درهمان مقطع تصویب شد، برای
کارگران ساخته شد. براساس اطلاعات سازمان آمار کشور، نرخ بیکاری درپایان
دولت سازندگی از ١٦درصد به ٨,٩درصد رسیده بود که این خود در زمینه ایجاد
اشتغال و مقابله با بیکاری یک پیشرفت عظیم بود. درحقیقت
آقایهاشمیرفسنجانی با وجود اینکه یک روحانی بود و درحوزههای علمیه و
مسائل سیاسی تلاش میکرد اما درصنعت و کشاورزی بیگانه نبود و شورای اقتصاد
را بسیار مسلط، توانمند و مقتدرانه اداره میکرد. ایشان با ایجاد شورای
عالی اداری، تغییر و تحول در سازوکار سیستم اداری کشور را سرعت بخشید،
بهگونهای که همه اعضای آن درخدمت توسعه قرار میگرفت.
اشاره به
دستاوردهای بزرگ دولت سازندگی به معنای انکار خدمات گذشته نیست اما فراموش
نشود، زمانی که آقای هاشمی رئیسجمهوری شد، جنگ تازه تمام شده بود، صنایع
تعطیل بودند، درآمدی وجود نداشت و بیکاری بالا بود. دولت هاشمی درواقع
دولت کار بود، به این معنی که میساختند و آباد میکردند و آمارها نشان
میدهد که چگونه زیرساختها ایجاد شد و شرایط تغییر کرد اما این به معنای
نادیدهگیری شرایط قبل نیست، هرچند که در دوره جنگ تلاشها در راستای
مدیریت جنگ بود.
کمتر کسی پیدا میشود که بیشتر از من با آیتالله
هاشمیرفسنجانی خاطره و ارتباط داشته باشد؛ درمجلس، درجنگ، در دولت و
درمجمع تشخیص مصلحت نظام با ایشان ارتباط داشتم و آخرین دیدارمان مربوط به
جلسه ایشان با تعدادی از هنرمندان کهگیلویه وبویراحمد بود که چند روز پیش
صورت گرفت. خاطرات ناگفته من از ایشان فراوان است و زمان دیگری میطلبد اما
یک خصوصیت کلی از ایشان را درپایان اشاره میکنم؛ من هروقت پیش ایشان بودم
و کسی میگفتند که فلان کس حرف بدی درباره شما زدند
یا مسائل اینچنینی،
ایشان واکنش منفی نداشتند و هیچگاه ندیدم واکنش متقابل داشته باشند؛
معمولا سکوت میکردند و به نوعی موضعگیری اخلاقی نسبت به تهمت و افتراها
داشتند، هاشمی واقعا دربرابر مخالفان و منتقدان بسیار صبور بود.
نگاه مثبت آيتالله به ورزش زنان
مصطفی هاشمیطبا، رئیس سازمان تربیت بدنی در دولت دوم هاشمیرفسنجانی
آيتالله
هاشميرفسنجاني در زمان رياستجمهوري با تشويقاتي كه درحوزه ورزش زنان از
خود نشان داد، ورود زنان را به اين حوزه هموار كرد. واقعيت اين است كه يكي
از مهمترين نتايج دوره ايشان بر ورزش كشور، بازشدن فضا براي ارتقاي ورزش
زنان ايراني بود. نگاه مثبتي كه ايشان هميشه براي ورزش زنان داشت، راه را
براي ورود به عرصههاي بينالمللي نيز باز كرد. از آن زمان به بعد بود كه
ارتباطات بينالمللي درحوزه ورزش زنان افزايش يافت تا آنها هم بتوانند به
شركت درمسابقات جهاني فكر كنند؛ آن هم در رشتههاي مختلف ورزشي. اين نوع
نگاه ايشان به حوزه ورزش زنان تا جايي پيش رفت كه در دورههاي بعدي به شركت
درمسابقات المپيك و ساير مسابقات زنان رسيديم. نظارت ايشان برحوزه ورزش
باعث وقوع اتفاقات مثبتي بود كه كليت كار خود را نشان ميدهد كه از يك مدير
كلان هم بيش از اين انتظار نميرود. رئيس دولت سازندگي نيازهاي سازمان
تربيت بدني كشور را تا جايي كه ممكن بود، برآورده ميكرد. پشتيبان اقدامات
ما دراين حوزه بود. آيتالله هاشميرفسنجاني هميشه درشوراي تربيت بدني
حاضر ميشد كه نشان از توجه او به ورزش بود. هر زمان هم كه میهمان خارجي يا
مراسم اهدايي جايزه به قهرمانان داشتيم، ايشان براي پذيرش و شركت آمادگي
كامل داشت. تمامي برنامهريزيهايي كه درحوزه ورزش انجام ميشد، با تصويب و
نظر او بود، يعني ما هميشه نظر ايشان را ميخواستيم و با توجه به آن كار
را آغاز ميكرديم. سال ٧٧ هم كه قرار بود بر سازمان تربيت بدني كشور، ١٣٧٧
سالن ورزشي دركشور ايجاد شود، باز هم با مشورت آيتالله هاشميرفسنجاني
انجام شد. به ما گفتند طرح را كليد بزنيد، ما هم كمك ميكنيم. ايشان هميشه
درحوزههاي ورزش مشوق ما بود و درمورد اعتبارات حوزه ورزش هم سفارشهاي
لازم را به سازمان برنامه و بودجه ارایه ميكرد تا در آنجا بودجههاي لازم
اعمال شود. حالا تمام نتايج مثبتي كه از آن زمان تاكنون دراين حوزه شاهد آن
بودهايم، ثمره مديريت كلان آيتالله هاشميرفسنجاني دركشور است.
آقای هاشمی پیوند اعضا در کشور را پایهگذاری کرد
ایرج فاضل، وزیر بهداشت دوره اول دولت سازندگی|
در
دولت پنجم یعنی زمانی که دولت سازندگی به ریاست آقای اکبر هاشمی آغاز به
کار کرد، من دو سال بهعنوان وزیر بهداشت فعالیت کردم. در آن دوره شاهد
بودم که آقای هاشمی بهعنوان یک سیاستمدار برجسته مملکت، با وجودی که در
کسوت روحانیت فعالیت میکرد، با دانش وسیعاش، بسیار پیشرفته و روشن و
جلوتر از زمان خودش فکر میکرد. او مردی شجاع و خوشفکر و بسیار مترقی بود و
بزرگترین آرزویش اعتلای کشور بود. او زمانی که به نتیجهای میرسید
بینهایت قاطع عمل میکرد. در حوزه بهداشت هم همینطور عمل میکرد و در
مناصب مختلف از مدیران موفق استفاده میکرد و در عین حال که به آنها
مسئولیت میداد، آنها را حمایت هم میکرد. زمانی که در حوزه بهداشت و درمان
گزارشهایی برای او میبردم، بهشدت تحت تأثیر قرار میگرفت؛ خاطرم هست
که برای ایجاد بنیاد امور بیماریهای خاص پیش او رفتم و گزارشی درباره وضع
معیشتی و بیماری بیماران خاص برایش خواندم و از مشکلات بیماران دیالیزی
گفتم، گریهاش گرفت و همینطور که من حرف میزدم، اشک میریخت. در دوره
آقای هاشمی بود که بنیاد امور بیماریهای خاص تشکیل شد و او هر گونه
حمایتی هم برای فعالیت این بنیاد کرد. آقای هاشمی در عین قدرت تفکر و
قاطعیت، بسیار دلرحم بود و لطیفترین احساسات را داشت و بسیار هم
تحتتأثیر عاطفی مشکلات افراد قرار میگرفت.
از دیگر اتفاقاتی که در
دوره آقای هاشمی افتاد، ماجرای پایهگذاری پیوند اعضا بود. پیوند عضو قبل
از انقلاب اسلامی به صورت نمایشی انجام میشد اما بعد از انقلاب بهطور
کامل متوقف شد. در دوره آقای هاشمی با حمایتهای ایشان پیوند اعضا
پایهگذاری شد و من توانستم برنامه پیوند کشور را تدوین کنم. آن زمان
بیمارستان هاشمینژاد با هفتهای چهار پیوند کلیه کارش را در این بخش شروع
کرد. آقای هاشمی با این اقدام کمکهای زیادی به بخش درمان کرد.
او در
دوره ریاست جمهوری خدمات عظیمی به مردم و مملکت کرد؛ البته این را هم نباید
فراموش کرد که آقای هاشمی تسلط و پختگی در ساماندهی سیاست خارجی کشور
داشت و او را بهعنوان یک سیاستمدار زیرک و قاطع میشناختند؛ همین هم شد تا
پس از درگذشت او، حتی دشمنان کشور هم تسلیت بگویند. آقای هاشمی در تلاش
بود تا ایران با کشورهای همسایه ارتباط معقولی داشته باشد و مشکلاتی که
حالا گریبانگیر کشور است، ایجاد نشود. آقای هاشمی سمبل ترمیم بود. ما در
آن دوره، بدترین شرایط را با عربستان داشتیم اما آقای هاشمی این مشکلات را
حل کرد.
به هر حال دولت سازندگی، دوره بعد از جنگ بود، کشور دچار
ویرانگی شده بود و شرایط اداره کشور دشوارتر از دورههای دیگر بود، با
اینکه دست دولت برای توجه ویژه به بخش بهداشت و درمان باز نبود، اما آقای
هاشمی هیچ کوتاهی نکرد و خودش شخصا به مسائل بهداشت و درمان توجه میکرد و
به طور دایم سراغ آن را میگرفت. ما در آن دوره مشکلی از نظر ارتباطات
رسمی و مملکتی در دولت نداشتیم و موضوعات و گزارشهایی که من به عنوان
وزیر بهداشت به هیأت دولت میبردم، با کمال سخاوت از طرف او حمایت میشد.
آقای هاشمی مرد سازندهای بود که توجه شخصی و عاطفی به بیماریها داشت و
خیلی به راهاندازی مراکز بهداشت در اقصی نقاط کشور سفارش میکرد.
من
دو سال اول دوره اول آقای هاشمی وزیر بهداشت بودم؛ آن زمان در بخش انتخاب
روسای دانشگاههای علوم پزشکی اختلافاتی ایجاد شد، من میخواستم افرادی را
بهعنوان رئیس دانشگاهها انتخاب کنم که به دور از جهتگیریهای سیاسی،
افراد باسوادی بودند، میخواستم روسایی که به جای سازندگی تخریب میکردند
را برکنار کنم. همین هم شد تا مجلس طرح استیضاح من را تهیه کند و بلافاصله
هم من کنارهگیری کردم. صبح فردای آن روز، آقای هاشمی با من تماس گرفت و
گفت: «تو هنوز وزیر بهداشت هستی، بیا سر کارت.» اما من بر تصمیمم قاطع بودم
و درنهایت هم استعفا كردم. بعد از من آقای رضا ملکزاده که اکنون معاون
تحقیقات وزارت بهداشت است، بهعنوان وزیر انتخاب شد. همان موقع آقای هاشمی
به من گفت با استیضاح شما، دولت و ملت ضرر کرد.
من حتی سالها بعد از
آن هم با گروهی که بیشترشان مسئولان همان دوره بودند، به ملاقات او
میرفتیم؛ هر وقت میخواستیم تماس میگرفتیم، او هم سریع وقت میداد. در
این ملاقاتها ما با او درد دل میکردیم و ایشان هم ما را نصيحت میکرد.
مديريت محلي، برای نخستینبار در دولت هاشمی
علي نوذرپور، رئيس مركز مطالعات برنامهريزي شهري وزارت كشور در دولت دوم هاشمیرفسنجانی|
خاطرم
هست آقای هاشمی در زمان رياستجمهورياش و وقتی آقاي زرگر، معاون
عمراني وزارت كشور بود، هر دو يا سه هفته يكبار از ايشان گزارش كار
ميگرفت. ميگفتم، شما براي چه هر دو، سه هفته يكبار به ديدار رئيسجمهوری
ميرويد؟ آقاي زرگر درجواب ميگفت كه ايشان من را ميخواهند تا از حوزه
عمران شهري در استانها گزارش بدهيم. ايشان نقل ميكردند: حاج آقا ذهن
رياضي قوي دارد. در ارایه گزارشها، بايد حواسم خيلي جمع باشد تا دچار خطا
نشوم، چون در ذهنش محاسبه ميكند و اعداد با هم نخوانند، اشكال ميگيرد.
اين دوره بهعلاوه دوره رياستجمهوري اصلاحات براي من دوره پرخاطره به لحاظ
تجربه كاري است كه هميشه از آن بهعنوان بهترين دورههاي پژوهشهاي شهري
نام ميبريم، چون مشي دولت در آن سالها اهميت به مسأله برنامهريزي و
پژوهش بود كه در دولت هفتم و هشتم هم ادامه داشت، اما بعد از سالهاي ٨٤ تا
٩٢ كه اين حوزه به فراموشي سپرده شد، تلاش سالهاي بعد هم نتوانست اين
حوزه را زنده كند. يكي از وظايف جدي دولت كه وزارت كشور مسئول اجراي آن
است، هدايت شهرداريها در راستاي سياستهاي عمومي دولت است و براي اين كار
بايد بدانيم كه چگونه شهرداريها را هدايت كنيم، درحالي كه اين چگونگي از
تحقيق و پژوهش به دست ميآيد كه متأسفانه در دوره جديد هم بهرغم اهميت
موضوع توجهي به آن نشده و نشريات تخصصي درتعطيلي كامل به سر ميبرند. اگرچه
شوراهاي شهر و روستا در دوره رییس دولت اصلاحات شكل گرفت، اما در دوره
آقاي رفسنجاني براي نخستینبار بحث مديريت محلي و واگذاري وظايف دولت به
مديران محلي منتخب مردم در راستاي تمركززدايي جزو مباحث مطرحشده دربرنامه
دوم توسعه بود و همين خط را در بودجههاي سنواتي هم ميبينيم. مترو تا آن
زمان ازسوي وزارت كشور مديريت ميشد، اما در سالهاي ٦٨ به بعد، براساس
همين ديدگاه به شهرداري تهران واگذار شد كه استارت آن زده ميشود. ساخت
مترو بهطور جدي در دولت هاشمي صورت گرفت، چون اهميت ويژهاي به مبحث
حملونقل عمومي در آن سالها داده ميشد. به دنبال سياستهاي دولت سالهاي
٦٩- ٧٠، دوهزارو٣٠٠ دستگاه اتوبوسهاي ايكاروس از يك شركت مجارستاني وارد
شد كه باز هم ازمهمترين اقدامات دولت پنجم و ششم بود. توجه به ماشينآلات
خاص شهري (شاسي كوتاه) باز هم درهمين دوره بود. درمقطع سالهاي ٧٠ تا ٧٦
براي نخستینبار بحث نظام بودجهاي برنامهاي ازسوي وزارت كشور به
شهرداريها ابلاغ ميشود كه شهرداريها، اقداماتي دراين دوره انجام
ميدهند. بحث كامپيوتر و يكسانسازي برنامههاي رايانهاي در شهرداريها در
سالهاي ٧٢-٧٣ كليد خورد تا درحوزههاي شهرسازي، حسابداري، مالي و غيره
استفاده شود. قطعا اين خطي كه در وزارت كشور تعقيب شده، منبعث از تفكرات و
ديدگاههاي رئيسجمهوری وقت بوده است. به هرحال پختگي برنامه دوم توسعه،
توجه رئيس دولت وقت به اين مباحث را نشان ميدهد. از سال ٨٦ تا ٩٢ كه به
ناچار از وزارت كشور كوچ داده شدم، در دبيرخانه مجمع تشخيص مصلحت نظام رئيس
كميته مسكن و شهرسازي بودم. در آن زمان براي گزارش، درمورد سياستهاي خدمت
آقاي رفسنجاني ميرسيدم و گزارشهايي كه از حوزه مسكن و شهرسازي ارایه
ميكردم، هميشه ميگفتند: «حرفهايي كه مطرح ميكنيد، با مسائلي كه
درتلويزيون پخش ميشود، خيلي متفاوت است، درحالي كه سياستهاي كلي نظام در
اينباره روشن است، چرا دولت در آن چارچوب عمل نميكند و چرا سيستم
تبليغاتي نظام به درستي اين موارد را منعكس نميكند؟ درحالي كه بايد منعكس
شود و براي آن راهحلي درنظر گرفته شود.» وقتي اين گزارشها را ميشنيد،
متأثر ميشد كه چرا كشور درحال عقبگرد است و چرا درهمه شاخصها افول
ميبينم و رشد اقتصادي كشور كاهنده است؟ و من نگراني را به شدت درچهره
ايشان ميديدم.
با وجود اين، امیدواری به آينده هميشه ازسوي
هاشميرفسنجاني وجود داشت. هميشه به ما انگيزه ميداد كه بالاخره شرايط
درست ميشود و شما كار خود را ادامه دهيد. يكي از بهترين دورههاي وزارت
كشور درحوزه مطالعات شهري از سالهاي ٧٠ تا ٧٦ بود، با وجود اينكه سازمان
شهرداريها هم هنوز شكل نگرفته بود. درحوزه عمراني وزارت كشور شاهد
شكلگيري مركز مطالعاتي ويژه برنامهريزي شهري بوديم. برنامه ٥ساله دوم كه
همان سالها نوشته ميشد، درحوزه عمران شهري و مديريت شهري با ١٣ محور
پيگيري اهداف ازجمله در حملونقل، پسماند، ايمني شهرها، آموزش كاركنان
شهرداري و شهروندي، بافت فرسوده كه در آن زمان بافتهاي مسألهدار نام برده
ميشود، مقابله با سوانح و غيره تدوين شد. نخستینبار به مقوله پژوهشهاي
شهري توجه شد و هدفگذاري كرديم و بودجه سال ٧٢، متأثر از پژوهشها،
نخستینبار رديف ويژهاي براي اين مقوله گذاشته شد كه براين اساس پروژه مهم
شهري تعريف شد. اين آغاز توجه بود و مقدمهاي براي انتشار كتابها و
برنامهريزي شهري شد.