چند روزقبل مأموران گشت پلیس در شمال تهران، به او که سوار برخودروتویوتا بود مشکوک شده و دستور ایست دادند، جوان شیشهای بدون توجه به فرمان پلیس فرار کرد. اما درجریان تعقیب و گریز، دستگیرو به سرقت خودرو اعتراف کرد.پدرام، دیروزوقتی برای تحقیق وبازجویی در مقابل بازپرس «علی وسیله ایرد موسی» قرار گرفت به سرقت یک خودرو «ون » و یک دستگاه «تویوتا» پس از آزادی موقتاش اعتراف کرد. باتوجه به اینکه احتمال میرود متهم جوان سرقتهای دیگری در پرونده داشته باشد، بازپرس پس ازبازجوییها، دستور ادامه تحقیقات ازاورا صادر کرد.
«شیشه» زندگیام را نابود کرد
پس ازپایان جلسه بازجویی، متهم 30 ساله، با چهرهای عصبی و رفتاری پرخاشگرانه به سؤالات خبرنگار پاسخ داد.
چه وقت از زندان آزادی شدی؟
حدود 3 ماه قبل.
به چه جرمی بازداشت شدی؟
دفعه قبل به خاطر سرقت 9 خودروی مزدا 3 بود، اما این دفعه دو تا خودرو سرقت کردم.البته قرار نبود دزدی کنم.باورکنید همهاش تقصیر مواد بود و دختری که با او دوست شدم و دستوراتی
که به من داده میشد.
یعنی میخواهی بگویی به خاطر دختر مورد علاقه ات سرقت کردی؟
بله.به خاطراینکه ماشین نداشتم او را بیرون ببرم، برای همین خودرو سرقت میکردم.
تمامی سرقتها را به همین دلیل انجام دادی؟
بله، چه دفعه قبل که بازداشت شدم چه این دفعه که هر دوبار ماشین سرقت میکردم تا دخترموردعلاقهام را به تفریح وگردش ببرم.
با او چطور آشنا شدی؟
من وپریسا در خیابان آشنا شده بودیم.اوهم معتاد است.به همین دلیل همیشه به پاتوق موادیها سر میزد. البته وقتی از زندان آزاد شدم تصمیم گرفتم برای همیشه دور خلاف را خط بکشم. اما در یکی از این پاتوقها دوباره پریسا را در شرایط بدی دیدم و عصبانی شدم. این عصبانیت کار دستم داد و با پسری دعوایم شد.دستم در این درگیری برید و برای فراموش کردن عصبانیت دوباره به سمت مواد مخدر رفتم. هر زمان که «شیشه» میکشم صدای ارواح را میشنوم که به من میگویند چه کار کنم و چه کار نکنم. باور کنید دست خودم نیست؛ 10 روز پیش دوباره مواد کشیدن را آغاز کردم و دیگر به خانه نرفتم و بعد هم ماجرای سرقت ماشینها بود.
ماشینها را چطور سرقت کردی؟
دو روز قبل در خیابان انقلاب راه میرفتم که چشمم به خودرو «ون»افتاد که شیشهاش پایین بود هیچکس هم داخلش نبود.وقتی در را باز کردم و پشت فرمان نشستم ماشین خیلی زود روشن شد. در خیابانها با آن پرسه میزدم تا اینکه نصفه شب در شمال تهران چشمم به خودروی تویوتای قـــــدیمی افتاد.همان موقع« ون» را کنارخیابان رها کردم و تویوتا را سرقت کردم که پلیس به من مشکوک شد پابه فرارگذاشتم. بعد از لحظاتی فرار مجبور شدم خودرو را نگه دارم و پیاده فرار کنم. اما مأموران دستگیرم کردند.
چرا مزدا 3 سرقت میکردی؟
هدف من برای تمام سرقت هایم یکی بود. من ماشین سرقت میکردم تا دخترموردعلاقهام را سوار کنم و در خیابانها گشت بزنیم و بعد از مدتی هم خودرو را رها میکردم.
با اعضای باند سرقت مزدا 3 چطور آشنا شدی؟
آشنایی نداشتم؛ چون تخصص همه ما سرقت مزدا 3 بود اتفاقی در یک گروه قرار گرفتیم.
می خواستی با دخترموردعلاقه ات ازدواج کنی؟
بد جوری به او دل باخته بودم؛ با آنکه میدانستم او تنها برای منافع خودش با من است ولی بازهم او را دوست داشتم. او از تمام سرقت هایم خبر داشت ولی هرگز نمیگفت که سرقت نکنم.
تحصیلاتت چقدر است؟
سیکل، ولی از یک خانواده تحصیلکرده ام؛ اما افسوس که من بیسواد وارد جامعه شدم و...
چرا معتاد شدی؟
دوستان نامردم میگفتند شیشه اعتیاد نمیآورد و من به خاطرحرف آنها به سمت شیشه رفتم که برای همیشه زندگیام را به نابودی کشاندم.
پشیمانی؟
مدتهاست که از کارهایی که کردهام پشیمانم اما افسوس که فایدهای ندارد.