به گزارش
خبر داغ به نقل از شرق: متهم به قتل جوان ماساژور که منکر اتهامش بود، بعد از سه سال بازجویی و محاکمه از سوی دادگاه کیفری استان تهران تبرئه شد.
متهم که جوانی ٢٤ساله به نام کامران است، سه سال قبل به اتهام قتل جوانی به نام شروین بازداشت شد. کامران در ابتدا منکر همه چیز بود؛ اما یک بار در اداره آگاهی به قتل اعتراف کرد و سپس این اعتراف را پس گرفت و در جلسات مختلف رسیدگی نیز قتل را انکار کرد. او پیشازاین یک بار در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه و به قصاص محکوم شده بود؛ اما به این رأی اعتراض کرد و مدعی شد قتل کار او نبوده و بارها گفته اعتراف قبلیاش درست نبوده است.
دیوانعالی کشور این اعتراض را قبول و پرونده را به شعبه همعرض ارجاع داد. متهم روز گذشته در شعبه همعرض دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. در ابتدای جلسه رسیدگی نماینده دادستان تهران کیفرخواست علیه متهم را خواند و سپس اولیایدم یک بار دیگر درخواست مجازات برای متهم را مطرح کردند. وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام را رد کرد و گفت: من با مقتول در مترو آشنا شدم، او سر صحبت را با من باز کرد و از شغلم پرسید، من هم توضیح دادم از عراق جنس میآورم و میفروشم. از من شماره تماس خواست و گفت چون ماساژور است و به خانه افراد ثروتمند رفتوآمد دارد، میتواند برایم مشتری جور کند. من هم ادوکلنهای گرانقیمت میآوردم و گفتم اگر چیز دیگری هم خواستند میتوانم برای آنها بیاورم. چند روز بعد از این دیدار به من زنگ زد و از من خواست که به خانهاش بروم. من هم به هوای اینکه برایم مشتری پیدا کرده است، با او صحبت کردم و قراری گذاشتم؛ اما بعد متوجه شدم او درباره من فکر دیگری کرده است و درخواستی از من کرد که هیچوقت نمیتوانستم قبول کنم.
متهم گفت: بعد از اینکه به خانهاش رفتم، چندینبار دیگر هم به من زنگ زد؛ اما من دیگر به تماسهایش پاسخ ندادم و دیگر با هم صحبتی نکردیم، فقط یک بار به او گفتم من با او همراهی نمیکنم و دیگر نباید از من خواسته بیجایی داشته باشد؛ تا اینکه مدتی بعد دوباره برای آوردن جنس به عراق رفتم. در آنجا بود که با من تماس گرفتند و گفتند که باید به اداره آگاهی بروم. نفهمیدم برای چه این خواسته را دارند؛ اما ازآنجاییکه کار غیرقانونی نکرده بودم، نترسیدم و بعد از اینکه به ایران آمدم، از شهرهای مرزی بلافاصله به سمت تهران حرکت کردم و به تهران آمدم و به اداره آگاهی رفتم. در آنجا بود که متوجه شدم موضوع یک بازجویی ساده نیست و من را متهم به قتل جوان ماساژور کردهاند. من بازجوییهای زیادی شدم و در نهایت یک بار تسلیم شدم و اعتراف کردم که جوان ماساژور را به قتل رساندهام؛ اما واقعا این کار را نکرده بودم. بعد از اینکه من را از اداره آگاهی به دادسرا بردند، به بازپرس گفتم که قتل کار من نبوده و اعترافم دروغ است. من حتی نمیدانستم که مقتول چطور کشته شده است و حرفهایی را گفتم که به من گفته بودند. آنها گفتند مقتول خفه شده است، من هم گفتم او را خفه کردهام.
او در توضیح اینکه چرا اعتراف دروغ کرده است، گفت: در اداره آگاهی تحت فشار بودم. وضعیت روحی بدی داشتم و مدتها بود که در بازداشتگاه بودم و برای اینکه از بازداشتگاه خلاص شوم، به دروغ اعتراف کردم البته مأموران اصرار داشتند که موبایل من را ردیابی کردهاند و موقعیتیاب تلفنم نشان داده است که من در اطراف خانه مقتول بودهام؛ بههمیندلیل هم اصرار داشتند که من او را کشتهام.
وی در پاسخ به این سؤال که در زمان قتل آنجا چه میکرد، گفت: من همیشه در سفر هستم و خیلی به کشور عراق میرفتم؛ بههمیندلیل هم موقعیتیاب تلفنم همیشه روشن بود. به تهران هم خیلی رفتوآمد میکردم؛ چون بیشتر اجناسم را در تهران میفروختم. در آن زمان هم ممکن است در آن منطقه بوده باشم؛ چون میخواستم به کسی جنسی بفروشم؛ اما من هیچوقت با مقتول تماس نگرفتم و پرینت تلفنم هم این موضوع را نشان میدهد. تنها دلیلی که برای متهمکردن من وجود داشت، موقعیتیاب تلفنم بود که گفته شده است زمان قتل در آنجا بودم و دلیل دیگری وجود ندارد. من اگر واقعا مرتکب قتل شده بودم، دلیلی نداشت از عراق به ایران برگردم و خودم را به تهران برسانم و به اداره آگاهی بروم. در عراق میماندم و هیچوقت برنمیگشتم. چون بیگناه بودم، برگشتم، ضمن اینکه از قتل مرد ماساژور هم در اداره آگاهی مطلع شدم.
من یک بار به قصاص محکوم شدم؛ اما چون دلیل محکمی برای این محکومیت نبود، دیوانعالی کشور حکم را نقض کرد. یک بار دیگر تکرار میکنم که قتل کار من نبوده است و من بهجز یک یا دو باری که با مقتول صحبت کردم، دیگر به تماسهایش پاسخ ندادم و اصلا با او ارتباطی نداشتم. با پایان جلسه رسیدگی، هیأت قضات وارد شور شدند و متهم را با توجه به کافینبودن دلایل علیه او از اتهام قتل عمدی تبرئه کردند.