به گزارش
خبرداغ به نقل از انتخاب، شمار کل
اعضای خانواده سینما در ایران شاید سربه 5 هزار نفر هم نزند و با این وصف
این که صنفی 5 هزار نفری برای خود جشنی سالانه برگزار کند نباید چندان موجب
اعتراض شود.
روزنامهای در توصیف این جشن نوشت: «جشنهای عقب
افتاده، لباس های یأجوج و مأجوج، به اصطلاح هنرپیشهها، فیلمسازان ورشکسته،
به به و چه چه های پاچه خوارانه [خارانه]، شوخی های لوس و آبکی و نچسب و
اشک و آه برای سینمای طاغوت».
اما مگر در این جشن چه اتفاقی افتاد و
به چه کسانی جایزه دادند؟ آیا جز این است که مهران مدیری را به عنوان یک
چهره برتر تلویزیونی معرفی کردند و مگر مهران مدیری در سیمای جمهوری اسلامی
برنامه ندارد؟
یا بهترین دستاورد هنری را فیلم «ابد و یک روز»
دانستند. همان که در جشنواره فیلم فجر نیز بیشترین سیمرغ ها را گرفت. یا از
جمشید هاشم پور تقدیر شد که به قاعده کسی نباید اعتراض داشته باشد. یا
جایزه بهترین فیلمنامه تلویزیونی به نویسنده «کیمیا» اختصاص یافت که هر شب
از تلویزیون پخش می شد. جایزه ویژه را هم سامان مقدم گرفت که دردانه
سریال های تلویزیونی است.
بهترین بازیگر مرد درام تلویزیونی هم علی
نصیریان شد که همه بازی او را در «شهرزاد» ستودند. پس، مشکل در جایزه ها
نیست. یا آیا سخنی گفتند و مثلا از جعفر پناهی یاد کردند که صداهایی درآمده
است؟ اما این هم نبود!
درباره پوشش بازیگران خانم هم نگفتند بد
حجابی بلکه چنان که آمد از تعبیر «لباس های یأجوج و مأجوج» استفاده شد.
درست است که درباره همراهی همسران لفظی بسیار مستهجن و رکیک در یک مورد
به کار رفته اما علت این هجوم و انتقاد نوع لباس خانم های بازیگر هم نیست
چرا که از عرف جامعه هنری بسیار بالاتر بود و از عرف جامعه در مفهوم وسیع
تر آن نیز بیشتر رعایت شده است.
ساده انگارانه است اگر تصور کنیم
ناخرسندی این جماعت از جایزه گرفتن مهران مدیری، سامان مقدم، سعید روستایی،
مسعود بهبهانی، کریستوف رضاعی و احمد مهران فر (بازیگر پایتخت 4) بوده است
یا فلان جمله که یکی گفته یا مدل لباسی که خانمی پوشیده بلکه مشکل را باید
جای دیگری جُست.
یا اگر گمان کنیم اعتراض می کنند چون می خواهند
وزارت ارشاد را متهم کنند زیرا به ارشاد ربطی ندارد و جشنواره فیلم فجر را
سازمان سینمایی ارشاد برگزار می کند یا حالا که هنری ها برای خود جشنواره
دارند منتقدان چرا نداشته باشند که می دانیم دارند و بودجه خوبی هم به آن
اختصاص می یابد.
پس مشکل در کجاست؟ دریک کلمه. در «استقلال».
این که علی معلم و یک نشریه سینمایی مستقلا و البته با حمایت اسپانسرهایی
یک جشن مستقل برگزار کند و سینماگران هم استقبال کنند و امسال نشان
کیارستمی هم اضافه شده باشد با ذائقه اقتدارگرایی سازگار نیست.
جامعه
مدنی با نهادهای مستقل شناخته می شود و این که سینماگران برای خود جشن
مستقل برگزار کنند نزد برخی پذیرفتنی نیست. استقلال به این معنی نیست که
مقررات و ضوابط و پوشش های رسمی رعایت نشود. استقلال به این معنی که خودشان
بتوانند از عهده کار برآیند.
در دولت احمدی نژاد هم که یک بار با
رأی نمایندگان دولت در هیأت نظارت بر مطبوعات نشریه متبوع برگزار کننده این
جشن از انتشار بازماند و با رای دستگاه قضایی مجوز آن احیا شد این احتمال
را مطرح کردم که مشکل اصلی با برگزاری یک جشن سینمایی مستقل از دولت بوده
است.
در آن زمان چون دولت در اختیار خودشان بود نهادها و آیین
«مستقل از دولت» را برنمیتافتند و اکنون مستقل به معنی مرتبط با دیگر
نهادهای اجتماعی را بر نمیتابند.
تفاوتی نمیکند یک انجمن صنفی
باشد یا یک دانشگاه یا حتی یک بانک و در این مورد یک جشن هنری. در حالی که
این استقلال به معنی نداشتن مجوز نیست و طبعا مجوزهای لازمه را دریافت کرده
اند.
حتی درباره آن لفظ که درباره زوج های هنری که این روزها محل
مناقشه شده و هنرمندان را برانگیخته هم میتوان گفت: مشکل اصلی همین است که
سینمایی ها مستقلا مراسم برگزار نکنند و جایزه ندهند. جُرم این است!